تصوف

با توجه به حوادث و فجایع خشونتباری همچون گلستان هفتم در تهران، قم، کوار و ... که خون فرزندان این مرزوبوم به ناحق به زمین ریخت، دلیل اهدای این لوح از سوی انجمن جهانی حقوق بشر به سرکرده سابق این گروهک تروریستی که لباس عرفان به تن کرده چیست؟ شاید مهمترین دلیل، فعالیتهای خصمانهی این فرقه علیه نظام جمهوری اسلامی است.

ازجمله اعتقادات صوفیه که مرحوم میرزای قمی بهطور مفصل به نقد آن پرداخته است، تصور صورت مرشد در هنگام ذکر و عبادت است. به اعتقاد میرزای قمی استحضار صورت شیخ، مانع از کمال ذکر و ضد اوست و هیچ دلیلی از عقل و نقل قائم نشده است که چنین کاری منشأ استکمال شود، بلکه از عقل و نقل هر دو، دلیل برخلاف آن قائم است.

باعنایت حکومت قاجار مزار برخی صوفیان مانند مشتاق علیشاه که در کرمان به اتهام الحاد کشته شده بود، دارای قبه و بارگاه گردید. در تهران، شیراز و شهرهای دیگر کانونهایی برای صوفیان به وجود آمد. محمد حسن اصفهانی مشهور به صفی علیشاه در تهران و میرزا احمد خوشنویس اردبیلی در شیراز مراکزی برای تجمع صوفیان به وجود آوردند.

مستشرقین و محققین بر این باورند که تصوف وامدار سایر ادیان و مسلکهاست و به واسطهی اینکه دارای تفکرات التقاطی و برخی عقاید بخصوص است، هر مطلبی را که به زعم و اندیشهی خود خوش آمده، از دیگران اقتباس کرده و به آن ملتزم شده و جزوی از آموزههای خود کردهاند. ایشان منشا تصوف را در سه ناحیه بررسی کردهاند

بزرگان صوفیه هرکدام تفسیری مطابق با افکار و عقاید صوفیانه شخصی و فرقهای خود از کلمه صراط و صراط مستقیم دارند. حسن بصری در مورد آیه اهدنا الصراط المستقیم عقیده شخصی خود را برگزیده و معتقد است که صراط مستقیم رسول خدا و خلفاء راشدین بعد از او میباشند. صفی علیشاه منظور از صراط مستقیم را طریقت نعمت اللهی دانسته است. اما در تفاسیر شیعه صراط مستقیم، به آیین الله، قرآن، اسلام، پیامبر و امامان راستین تفسیر شده است

نزاع بر سر جانشینی رحمت علیشاه منجر به یکی از جالبترین انقطاعها در سلسله صوفیان نعمت اللهی شده است. جایی که صفی علیشاه بعد از مرگ رحمت علیشاه، دست بیعت به سعادت علیشاه میدهد ولی بعد از برآورده نشدن انتظاراتش دست از بیعت با او برداشته و دست بیعت به منورعلیشاه میدهد و در ادبیاتی عجیب سعادت علیشاه را زندیق جاهل خطاب میکند. اما بعد از ادعای قطبیت بارها در سخنان خود دم از ادب میزند.

شاخص و معیارهای عرفان اسلامی بر اساس آیات و روایات است و عرفان مسلمین (تصوف) بر اساس روش و سیره بزرگان این فرقه که با وام گیری از سایر ادیان، نحلهها و فرقهها دچار التقاط شده است. اما عرفان اسلامی دارای شاخصههایی است که آن را از سلوک صوفیانه متمایز میکند.

سفر رجال ایرانی به اروپا، تأسیس فراموشخانه و نیز وجود برخی شباهتهای فراماسونری با تصوف، ایرانیان را به فراماسونری جذب نمود. ظهیرالدوله بعد از نزدیکی به صفی علیشاه و شناخت تصوف و افکار و عقاید صوفیانهای که شباهت به عقاید لژهای فراماسونر داشت، ایده تشکیل انجمن اخوت را با صفی علیشاه مطرح کرد، که صفی علیشاه نیز آن را پذیرفت.

صوفیه همچون دیگر فرقههای باطنگرا به تأویل قرآن پرداختهاند. ملاک غالب در تفسیر آنها، آرا و سنتهای صوفیانه است، اگرچه این تفسیر با روح آیه و فضای سیاقی آن سازگار نباشد. بهعنوان مثال ابوسعید به تبع باطنگرایی که اقتضای مشرب صوفیانه است، اشتیاق وافری به تأویل آیات قرآن برخلاف ظاهر دارد. تأویل او از آیات گاه به معنایی کاملاً متفاوت و متضاد میانجامد.

دلیل واقفیان در تصاحب اموال، میتواند در مورد سایر مذاهب، فرقهها و نحلهها جاری و ساری باشد. پس از مرگ نورعلی تابنده عدهای از مشایخ و دراویش فرقهی گنابادیه با جانشین او بیعت نکرده و از این مهم سر باز زدهاند. چه بُعدی دارد که اموال زیاد و اختیارات وسیعی که تابنده به برخی مشایخ مانند مصطفی آزمایش داده، سبب این تمرد شده باشد؟

با اینکه مفاد دیدار آیت الله سیستانی با پاپ، در مورد تقریب و نزدیکی مسلمانان و مسیحیان بود، اما یهود و برخی از خناسان مانند دراویش فرقهای که از یهود تغذیهی مالی و اعتباری میکنند، سعی در القای تحلیل غلط و تفرقهافکنانه داشته و با برجستهسازی حواشی در صدد هستند تا اصل جریان و اتفاق را در غبار فتنهی شیطانی خود محو کنند.

حضرت امام خمینی(ره) پرده از چهره متکبر اقطاب صوفیه برداشته و تکبر آنان را از بیایمانی و بیمعرفتی آنان دانسته و معتقد است که نهتنها اقطاب صوفیه واصل الی الله نشدهاند بلکه درراه ماندهاند و تکبر آنها پرده و حجابی گشته بین آنان و رسیدن به مقامات معنوی. اما امام خمینی(ره) با این سخنان نهتنها ادعای ننگ صوفی بودن را از خود پاک کرده است بلکه خط بطلانی بر تصوف و سلوک باطل آنان کشیده است.

با نگاهی گذرا به کارنامه محمدعلی طاهری و مرور اجمالی اعتقاداتش و وامهای فراوانی که عرفان ساختگیاش از عرفان تقلبی تصوف به عاریت گرفته میبینیم که واکنش او نسبت به مرگ بهنام محجوبی و اظهار تاسف او چندان هم عجیب نیست. با مشکوک خواندن مرگ وی و متهم ساختن سیستم قضایی ایران همنوا با ضد انقلاب بر علیه نظام اسلامی داد سخن میدهد تا بیش از پیش بتواند از غرب و دشمنان قسم خوردهی مردم ایران، امتیاز بگیرد.

با نگاهی گذرا به کارنامه محمدعلی طاهری و مرور اجمالی اعتقاداتش و وامهای فراوانی که عرفان ساختگیاش از عرفان تقلبی تصوف به عاریت گرفته میبینیم که واکنش او نسبت به مرگ بهنام محجوبی و اظهار تاسف او چندان هم عجیب نیست. با مشکوک خواندن مرگ وی و متهم ساختن سیستم قضایی ایران همنوا با ضد انقلاب بر علیه نظام اسلامی داد سخن میدهد تا بیش از پیش بتواند از غرب و دشمنان قسم خوردهی مردم ایران، امتیاز بگیرد.