دیدگاه میرزای قمی درباره تصور صورت مرشد در ذکر

  • 1400/01/07 - 20:59
ازجمله اعتقادات صوفیه که مرحوم میرزای قمی به‌طور مفصل به نقد آن پرداخته است، تصور صورت مرشد در هنگام ذکر و عبادت است. به اعتقاد میرزای قمی استحضار صورت شیخ، مانع از کمال ذکر و ضد اوست و هیچ دلیلی از عقل و نقل قائم نشده است که چنین کاری منشأ استکمال شود، بلکه از عقل و نقل هر دو، دلیل برخلاف آن قائم است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_آیت‌الله میرزای قمی ازجمله علمایی است که در عصر و زمان خود به نقد و رسوا کردن صوفیه پرداخته و پرده از اعتقادات سخیف آن‌ها برداشت. ازجمله اعتقادات صوفیه که مرحوم میرزای قمی به‌طور مفصل به نقد آن پرداخته است، تصور صورت مرشد در هنگام ذکر و عبادت است.
در نامه و استفتاء ملأ علی اصغر ملاباشی دربار، به میرزای قمی آمده است: «به عرض مقدس عالی می‌رساند که در خصوص ذکر فکری _که در صورت اجازه که استفتا می‌شود_ جمعی متصدی شرعیت و جواز آن شده و بعضی مدعی حرمت تشریع بودن آن می‌باشند. مدعی جواز وانمود می‌کند که اجازه مزبوره را یداً عن یدٍ به معصوم می‌رساند و آن به‌ منزله حدیث صحیح بلکه حدیث است... و سبب جمعیت خاطر و حضور قلب در ذکر می‌شود و مقدمه عقلیه‌ای می‌باشد به جهت کمال ذکر، پس جایز می‌باشد. مدعی حرمت هم این‌طور می‌گوید که عبادت توقیفی است و نصی در این باب در کتب معتبره نمی‌باشد» [1]
مرحوم میرزای قمی در پاسخ به این نامه و استفتاء، جواب بسیار مفصلی داده و می‌نویسد: «آنچه از این استفتاء مکتوب استفاده می‌شود این است که استحضار صورت شیخ در حال ذکر موقوف علیه کمال ذکر _یعنی تذکر خدا با حضور قلب و طرد ما سوا از خاطر و حصول معرفت الله_ است. درجواب به این استدلال می‌گوییم که: «استحضار صورت شیخ، مانع از کمال ذکر و ضد اوست و ترک ضد ازجمله مقدمات عقلیه مطلوب است... پس ترک استحضار صورت شیخ، موقوف علیه کمال ذکر است و موقوف علیه مطلوب، مطلوب است. پس ترک استحضار صورت شیخ مطلوب است.» [2] علی أی حال، مقصود مرشد باید یادآوری خداوند متعال باشد، زیرا که وسیله به کمال رساندن مرید را ذکر خدا قرار داده ... شکی نیست که حاضر شدن دو شیء متفاوت (در ذهن و تصور مرید)، اگر امکان عقلی داشته باشد که امکان عادی ندارد. [3]
سپس میرزای قمی به عدم امکان توجه تام و کامل به دو شیء در یک‌زمان پرداخته و می‌گوید: «پس هرگاه قوت ذاکره، متوجه و یادآور صورت شیخ شد و خواهد که متذکر جناب اقدس الهی هم بشود، نمی‌شود الا به انمحاء صورت شیخ و بالعکس... و ازجمله صفات خاصه جناب اقدس الهی است که «لایشغله سمع عن سمع و لا شأن عن شأن" ای آن‌که او را شنیدنی از شنیدن دیگر بازنمی‌دارد» و شاهد این مقال کلام صادق ذی‌الجلال است که فرموده است: « مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ [احزاب/4] خدا برای هیچ مردی در درونش دو قلب قرار نداده» و چون نکره در سیاق نفی افاده عموم می‌کند ابطال آن دعوی هم را می‌کند».[4]
همچنین در مصباح الشریعه از حضرت امام صادق (ع) نقل شده است که فرموده: «فمن کان قلبه متعلقاً فی صلاته بشیء دون الله، فهو قریب من ذلک، بعید عن حقیقة ما أراد الله منه فی صلاته.» [5] میرزای قمی اخباری که نهی کرده از نماز درجایی که تمثالی روبروی نماز گذار باشد، یا اخباری که واردشده در نهی مشغول شدن قلب از ما سوی الله را به‌عنوان مؤید سخن خود آورده و می‌گوید: «از مجموع آن اخبار معلوم می‌شود که این امور تأدیبی است از برای نفس که شواغل خارجه قلب او را متفرق نکند.» [6]
میرزای قمی در انتها به نتیجه‌گیری این مطلب پرداخته و از نیت و مراد حقیقی بزرگان صوفیه از این بدعت، پرده برداشته و می‌گوید: «مراد او (شیخ) این است که در جمیع اوقاتی که می‌گوید: «"یا حیّ و یا قیوم" در آن احوال صورت شیخ در قوه مدرکه حاضر باشد، نه اینکه در مخزن خیال باشد که هر وقت خواهد به قوه ذاکره آن را پیش بیاورد... پس مراد از مراقبه صورت شیخ یا مخاطبه اوست به همین کلمه "یا حی و یا قیوم" که این کفر محض است و یا مراد از مراقبه او استمداد از اوست، چون واسطه فیض است و مقرب درگاه خداست. پس در این وقت، دیگر "یا حی و یا حی" و "یا قیوم و یا قیوم" گفتن وجهی ندارد، بلکه باید بگوید: "یا شیخ یا شیخ"». [7] (درنتیجه) هیچ دلیلی از عقل و نقل قائم نشده است که چنین کاری منشأ استکمال شود، بلکه از عقل و نقل هر دو دلیل برخلاف آن قائم است، به جهت آن‌که قبیح است در نزد عقلاء که کسی با بزرگی مخاطبه کند و دلش متوجه او نباشد. در نقل هم منعی از آن وارد است زیرا که اخبار بسیار در لزوم حضور قلب واردشده». [8]
پی نوشت:
[1]. گیلانی، میرزا ابوالقاسم بن حسن (میرزای قمی)، سه رساله در نقد عرفان، مقدمه و مصحح لطیفی، بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد، 1384 ش، چاپ سوم، ص 54
[2]. همان، ص 56
[3]. همان، ص 60
[4]. همان، ص 61
[5]. منسوب به امام صادق (علیه السلام)، عبدالرزاق بن محمد هاشم، مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، نشر کتاب، 1379 ش،  باب 16
[6]. گیلانی، میرزا ابوالقاسم بن حسن (میرزای قمی)، سه رساله در نقد عرفان، مقدمه و مصحح لطیفی، بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد، 1384 ش، چاپ سوم، ص 62
[7]. همان، ص 67 و 68
[8]. همان، ص 69

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.