تقابل وجهه‌ی عرفانی و معنوی امام روح الله با تصوف و درویشی

  • 1399/12/23 - 11:36
حضرت امام خمینی(ره) پرده از چهره متکبر اقطاب صوفیه برداشته و تکبر آنان را از بی‌ایمانی و بی‌معرفتی آنان دانسته و معتقد است که نه‌تنها اقطاب صوفیه واصل الی الله نشده‌اند بلکه درراه مانده‌اند و تکبر آن‌ها پرده و حجابی گشته بین آنان و رسیدن به مقامات معنوی. اما امام خمینی(ره) با این سخنان نه‌تنها ادعای ننگ صوفی بودن را از خود پاک کرده است بلکه خط بطلانی بر تصوف و سلوک باطل آنان کشیده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بسیاری از تعالیم امامان (علیهم السلام) می‌تواند تبلور عرفان باشد و به همین دلیل است که عارفان بزرگی مانند حضرت امام خمینی(ره)، مبانی عرفانی خود را در روایات و تعالیم ایشان جستجو کرده‌اند. تقابلی که برخی از صوفیان اولیه با بعضی از ائمه (علیهم السلام) داشتند و همچنین احادیثی که در ردّ تصوف و درویشی وارد شده، می‌تواند مؤید این نکته باشد. قبل از نزدیکی و ادغام تصوف و تشیع، قریب به اتفاق عالمان بزرگ شیعه به رد و نقد مسلک تصوف پرداخته‌اند و به طعن و انکار صوفیان بزرگی چون بایزید بسطامی و منصور حلاج دست زده‌اند. بعد از نزدیکی تصوف و تشیع است که عده‌ای از بزرگان شیعه برخلاف شیوۀ رایج، سعی در دفاع از تعالیم صوفیه داشته‌اند. البته توجه ایشان ناظر به تعالیم نظری صوفیه بوده و این تعالیم را منبعث از تعالیم شیعه دانسته‌اند. اما هیچگاه از بعضی از آداب و رسومی که متصوفه داشتند و بعضی از اعمال غریب آنان دفاع نکرده‌اند.

در قرون معاصر، دو جریان عرفانی رواج یافته است. نظام تصوف که به شکل خانقاه و رابطه مرید و مرادی جلوه کرده و خود به دو شاخه‌ی تصوف سنی و شیعی تقسیم می‏‌شود. و دیگری عرفان شیعی منبعث از تعالیم ائمه (علیهم السلام). امام خمینی (ره) از شاگردان این مکتب بودند: مجتهدی بزرگ، فیلسوفی برجسته، عارفی واصل و مجاهدی خستگی‏ ناپذیر. به همین دلیل ایشان با عرفانی که مکتب تصوف معرفی می‏‌کند رابطه‏‌ای ندارد و به نقد و نفی آن می‏‌پردازد. درواقع می‌توان گفت، امام از دو منظر به نقد تصوف می‌پردازد. ابتدا به نقد و رد صوفی نمایانی که داعیه ارشاد و هدایت مردم دارند و سپس در نقد بعضی از آداب و سننی که صوفیان به کار می‌گیرند، تلاش می‌کند.

امام خمینی (ره) صفت رذیله تکبر را سبب هلاکت و شقاوت انسان دانسته و اقطاب صوفیه را نصحیت و از دو صفت تکبر و نفاق برحذر می‌دارد و در سخنانی می‌فرماید: «ای مدعی معرفت و جذبه و سلوک و محبت و فنا، تو اگر به‌راستی اهل الله و از اصحاب قلوب و اهل سابقه حسنایی، هنیئا لک ولی این‌قدر شطحیات و تلوینات و دعوی‌های گزاف که از حب نفس و وسوسه شیطان کشف می‌کند، مخالفت با محبت و جذبه است، انّ اولیائی تحت قبائی لایعرفهم غیری. تو اگر از اولیاء حق و محبین و مجذوبینی، خداوند می‌داند، به مردم این‌قدر اظهار مقام و مرتبت مکن و این‌قدر قلوب ضعیفه بندگان خدا را از خالق خود به مخلوق متوجّه مکن و خانه خدا را غصب مکن! بدان که این بندگان خدا عزیزند و قلوب آن‌ها پرقیمت است، باید صرف محبت خدا شود. این‌قدر با خانه خدا بازی مکن و به ناموس او دست‌درازی نکن فإنّ للبیت ربّا پس اگر در دعوی خود صادق نیستی، در زمره دو رویان و اهل نفاقی.»[1]

این چنین امام خمینی(ره) تکبر اقطاب صوفیه را زیر سؤال برده و درباره سخنان متکبرانه صوفیه در رسیدن به فنا در اشعاری می‌فرماید:
از صوفی‌ها صفا ندیدم هرگز                   
زین طایفه من وفا ندیدم هرگز
زین مدعیان که فاش انا الحق گویند  
با خودبینی فنا ندیدم هرگز[2]

امام خمینی (ره) تکبر اقطاب صوفیه را دقیقاً مخالف مقامات معنوی دانسته است که اقطاب صوفیه مدعی آنها هستند و فرموده است: «در مدعی‌های ارشاد و تصوف و تهذیب باطن، گاهی شخصی پیدا می‌شود که به تکبر با مردم رفتار کند و بدبین به علماء و فقهاء و تابعین آنها گردد و به حکما و علما طعن‌ها زند و غیر خود و سرسپردگان به خود را اهل هلاک داند و چون دستش از علوم تهی است، علوم را خار طریق خواند و اهل آن را شیطان راه سالک شمارد، با آنکه آنچه درمقام دعوی مقام خود گوید، اقتضای خلاف اینها نماید و هادی خلایق مرشد گمراهان باید خود از مهلکات و موبقات مبرا باشد، و از دنیا گذشته و محو جمال حق باشد، باید به بندگان خدا تکبر نکند و بدبین به آنها نباشد.»[3]

حضرت امام (ره) ادعای داشتن این مقامات الهی و استفاده از الفاظ جاذب را ریشه در تکبر صوفیه دانسته و می‌فرماید: «این افراد فهمیده یا نفهمیده پاره‌ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده‌اند به لفظ مجذوب علی شاه یا محبوب علی شاه حال جذبه و حب دست می‌دهد و گاه وقاحت را از حد گذرانده و خود را دارای مقام ولایت کلّیه دانسته‌اند که منشأ آن تکبر، جهل و بی‌استعدادی آنان است.»[4] در اشعاری نیز به این مطلب اشاره کرده است که داشتن تکبر با داشتن مقامات الهی و معنوی در تضاد است و تکبر را حجاب راه سیرو سلوک دانسته و می‌فرماید:
تا کوس انا الحق بزنی خودخواهی              
در سرّ هویّتش تو نا آگاهی
بردار حجاب خویشتن از سر راه                  
با بودن آن هنوز اندر راهی[5]

در حقیقت عالم و عارف پارسا کسی است که هرچه بر علم و معرفت او افزوده می‌شود همچون درختی که بر ثمره او افزوده می‌شود فرو افتاده‌تر می‌شود و تواضع و فروتنی او بیشتر می‌شود نه این‌که بر کبر و غرور او افزوده شود و به هلاکت و شقاوت برسد، چرا که علما و عرفا بسیاری به این مطلب اشاره کرده‌اند که صفت شیطانی تکبر انسان را به هلاکت و شقاوت می‌رساند، چنانچه ملا احمد نراقی در کتاب شریف اخلاقی عرفانی جامع السعادت می‌فرماید: «چه بسیارند از خواص و عوام که به‌واسطه این مرض به هلاکت رسیده‌اند و بسی بزرگان ایام، که به این سبب گرفتار دام شقاوت گشته‌اند. حجاب بزرگی است برای انسان برای وصول به مرتبه فیوضات، و بزرگ‌تر پرده‌ای است از برای انسان از مشاهده جمال سعادات، زیرا که این صفت، مانع می‌گردد از کسب اخلاق حسنه، چون به‌واسطه این صفت، آدمی بر خود بزرگی می‌بیند، که او را از تواضع، حلم، قبول نصیحت، ترک حسد، غیبت، و امثال این‌ها منع می‌کند.»[6]

در واقع امام خمینی(ره) پرده از چهره متکبر اقطاب صوفیه برداشته و تکبر آنان را از بی‌ایمانی و بی‌معرفتی آنان دانسته و معتقد است که نه‌تنها اقطاب صوفیه واصل الی الله نشده‌اند بلکه درراه مانده‌اند و تکبر آن‌ها پرده و حجابی گشته بین آنان و رسیدن به مقامات معنوی. اما امام خمینی(ره) با این سخنان نه‌تنها ادعای ننگ صوفی بودن را از خود پاک کرده است بلکه خط بطلانی بر تصوف و سلوک باطل آنان کشیده است.

پی‌نوشت:

[1]. مصطفوی، روح الله(امام خمینی)،چهل حدیث، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1391،  ص 162
[2]. مصطفوی، روح الله(امام خمینی)، دیوان امام خمینی، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص217
[3]. مصطفوی، روح الله(امام خمینی)،چهل حدیث، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1391،  ص 83
[4]. همان، ص 91
[5]. مصطفوی، روح الله(امام خمینی)، دیوان امام خمینی، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص248
[6]. نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، مصحح موسوی کلانتری، نشر پیام آزادی، تهران، 1378، ص 283

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.