عرفان و تصوف، شاخصه‌ها و معیارها

  • 1399/12/30 - 21:56
شاخص و معیارهای عرفان اسلامی بر اساس آیات و روایات است و عرفان مسلمین (تصوف) بر اساس روش و سیره بزرگان این فرقه که با وام گیری از سایر ادیان، نحله‌ها و فرقه‌ها دچار التقاط شده است. اما عرفان اسلامی دارای شاخصه‌هایی است که آن را از سلوک صوفیانه متمایز می‌کند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دراویش و صوفیه به هر روش و طریقی سعی می‌کنند تا خود را عارف معرفی کنند! در برخی مقاطع تاریخی به خصوص از قرن هشتم به بعد واژه‌ی عارف و صوفی مترادف خوانده می‌شد. اما براستی عرفان چیست؟ شاید تعریفی از این واژه تکلیف تصوف را روشن سازد. در تعریف عرفان نوشته‌اند: «به مجموعه برنامه‌ها و دستوراتی که سالک با اعمال خود انجام می‌دهد تا آنکه منازل سلوک را یکی پس از دیگری طی کرده و به حق نائل شود، عرفان عملی نامیده می‌گویند. سالک بعد از ورود به عرفان عملی و پیمودن مسیر طریقت در نهایت به مرحله حقیقت می‌رسد که همان پایه و اساس علمی است که امروزه از آن به عرفان نظری تعبیر می‌گردد.» [1]

اما تصوف در لغت مشتق از صوف به معنای «پشم» است و صوفی را از آن جهت صوفی گفته‌اند که لباس پشمینه خشن بر تن می‌کرد. با توجه به دلایل شکل‌گیری و عملکرد صوفیان تعریف درست تصوف عبارت است از انحراف عده‌ای در اسلام از بدنه مسلمین بر اساس زهد افراطی، این افراد به مرور زمان قوانین و آموزه‌های جدیدی را بر مبنای علایق شخصی و تفسیر به رای مبانی اسلامی مسلک خود قرار داده‌اند و روز به روز از اسلام ناب فاصله گرفته‌اند. عرفان به دنبال شناخت از طریق کشف و ذوق و تصفیه باطن می‌باشد؛ اما تصوف به دنبال شناخت حقیقی حقایق نبوده بلکه تنها به یک سلسله‌ای در طریقت و برخی از اذکار و اوراد اختصاص یافته است.

عرفان و تصوف با وجود شباهت در برخی آداب اساساً متمایز از یکدیگر هستند، چرا که عرفان ریشه در قرآن و سیره و سنت نبوی و خاندان مطهر ایشان دارد، اما تصوف ریشه‌ای التقاطی دارد که هم از آموزه‌های نوافلاطونیان، هم نحله‌های معنوی مسیحی و حتی شبه عرفان‌های هندی و شرقی وام گرفته است. هرکس در پی سعادت ابدی است پیامبر بهترین الگو است و برداشت‌های سایرین از قرآن چون احتمال خطا و لغزش در آن است قابل اعتنا و تکیه نیست. قرآن تبیان هر چیزی است تبیین کننده قرآن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و پس از آن ائمه اطهار (علیهم السلام) هستند. برداشت‌های دیگر از آیات قرآن باعث انشقاق امت مسلمین و اعتقادات ایشان می‌شود. از جمله متصوفه در فرهنگ فکری مسلمانان با صرف نظر از قوانین دلالی، زبان شناختی و چهارچوب‌های محاوره عقلایی، به ارائه برداشت‌های خویش از قرآن پرداختند و تأویلات خود را مقصود واقعی قرآن دانستند. ایشان با قشری دانستن ظاهر آیات و شریعت آن دو را فراموش کردند و معتقدند سخن خداوند را نه تنها در قرآن بلکه در تجربه شخصی نیز می‌توان یافت .

شاخص و معیارهای عرفان اسلامی بر اساس آیات و روایات است و عرفان مسلمین (تصوف) بر اساس روش و سیره بزرگان این فرقه که با وام گیری از سایر ادیان، نحله‌ها و فرقه‌ها دچار التقاط شده است. اما عرفان اسلامی دارای شاخصه‌هایی است که آن را از سلوک صوفیانه متمایز می‌کند. شاخصه‌های عرفان اسلامی عبارتند از :

اول، توحید محوری: عرفان اسلامی بر محور خداوند است محوریتی مبتنی بر توجه، پرستش و اطاعت. عارف فقط خداوند را واجب الاطاعه می‌داند و اطاعت از پیامبر به این جهت است که پیام آور خداوند است. در معنویات انحرافی از جمله تصوف پشت‌پرده عرفان بجای دعوت به خدا، دعوت به خود است، مراد بازی و دعوت به قطب و استاد و پیر فرقه است.

دوم، ولایت محوری: ولیّ انسانی است که نهایت قرب را به خداوند دارد بیشترین شباهت را به خالق دارد و وجودش از هرگونه خطا و لغزشی مصون است. گفتار و کردار او معتبر است و اطاعت از او واجب است. قبول ولایت و اطاعت از آنها قبول ولایت خداوند و اطاعت از اوست، پس ولایت بخشی از توحید است. حال آنکه متصوفه مقام ولایت را از تنزل داده‌اند و اولیا را تنها صاحبان کرامت و خارق عادات و اخبار دهندگان از مغیبات می‌دانند و دسترسی به آن را برای همه ممکن و ساده می‌دانند.

سوم، مطابقت با عقل: عرفان برگرفته از قرآن است و قرآن  مکرراً سفارش به تعقل کرده است. عرفان ناب هیچ تناقضی با عقل ندارد اما عرفان های کاذب از جمله تصوف خود را در تضاد با عقل می‌بینند پس همواره بر علیه عقل سخن می‌گویند و پیروان خود را به چشم پوشی از عقل دعوت می کنند و معتقدند چون عقل راهی به حقیقت ندارد نباید به قضاوت ها و احکام آن اعتنا کرد.

چهارم، توقف بر وحی: عرفان‌ اسلامی همواره همسو با فقه و شریعت اسلامی است و پایبندی به فقه و شریعت از ارکان آن است. عارف یا باید مجتهد باشد یا مقلد اگر جز این باشد عرفان کاذب است. درویشِ اباحی‌گر، رعایت احکام را تکلیف عوام می‌داند و به نظرش شریعت پوستی است که وقتی به مغزش رسید باید دور انداخته شود نه خود مجتهد است نه از مجتهد پیروی می‌کند.

پنجم، تعادل نسبت بین دنیا و آخرت: عرفان ناب بین دنیا و آخرت تعادل برقرار می کند. سرچشمه عرفان ناب فطرت انسان و تعالیم انبیا علیهم السلام است و به همه ابعاد زندگی انسان توجه دارد اما متصوفه قائل به ریاضت و ترک دنیا هستند.

ششم، دوری از افیون و مسکرات: کشف و شهود نتیجه و محصول عرفان است و برخی متصوفه که از طریق ریاضت نمی توانستند به چنین مراحلی دست یابند با استفاده ازروانگردان ها و افیون ها حالتی از کشف و شهود را برای خود شبیه سازی می کردند و تصور می‌کردند که به حقیقت دست یافته‌اند. در میان اینان هدف کشف و شهود بوده و شهود وسیله‌ای برای رسیدن به خدا نبوده است.

هفتم، ذلت ناپذیری: آبروی مومن از هر چیزی با ارزش‌تر است حتی از کعبه و مومن اجازه تحقیر خود را ندارد. طایفه‌ای از صوفیان معتقدند که معتقدند باید با تحقیر نفس، نفس را از فرمان دادن بازداشت. اینان تن به دنائت و پستی می‌دهند و موجبات تحقیر خویش را فراهم می آورند .عزت مومن در کتب صوفیه بی‌معنی است.

پی‌نوشت:

[1]. شناخت کلی عرفان اسلامی، امینی‌نژاد علی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، قم، 1387، ص 30-35.

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.