تصوف

مریدان و پیروان فرقه صوفیه گنابادی باید در تمام امور تابع قطب و شیخ خود باشند و در انجام کارهای خود باید از طرف قطب یا شیخ خود اجازه داشته باشند. اقطاب این فرقه در توجیه این مسئله به آیهای از قرآن اشاره میکنند و خود را جزء مصادیق این آیه معرفی میکند، درحالیکه طبق صریح روایات، منظور از اولی الامر فقط حضرات معصومین (ع) هستند.

در فرقههای صوفیه بنا بر اقتضائی که دارد قطب و بزرگ فرقه را انسانی فوقالعاده مقدس و عرفانی معرفی میکنند. شأن و جایگاه غیرواقعی قائل شدن برای قطب، توسط مشایخ صوفیه یا حتی خود قطب باعث میشود که مرید خود را در جایگاهی نبیند که بخواهد درباره قطب قضاوت کند، لذا چشم و گوش خود را بر حقایق میبندد و درواقع قطب و شیخ فرقه میشوند چشم و گوش مرید.

صلاحی در شرح رساله صالحیه به تشریح ودایع الهی و علم الاسماء میپردازد. صلاحی اینطور بیان میکند که سبب سجده فرشتگان مقرب الهی بر حضرت آدم (علیه السلام) علم الاسمائی بود که ایشان داشتند و قوای ملکوتی هرکدام از فرشتگان بهواسطه آن علم الاسمائی است که به او آموخته شده است. صلاحی پس از بیان این مسئله ادعا میکند و میگوید ودایع الهی همین است که در سینه ما است.

صوفیه ازجمله فرقههایی است که از مدعیان عرفان هستند و عمده افرادی که به این فرقه جذب میشوند طالبان سعادت و حقیقت هستند. مردمی که به دنبال گمشده وجود و آرامش درونی خویش هستند ولی در دام این فرقه و افرادی افتادند که هیچ بهرهای از معنویت و عرفان نبردهاند. ضعف در اطلاعات دینی از یک طرف و مقدس نشان دادن قطب از طرف دیگر باعث گمراهی بسیاری از مردم و جذب به این فرقه ها شده است.

صلاحی معتقد است که علم الاسماء همان ودایع الهی است که از حضرت آدم (علیه السلام) سینه به سینه به ائمه اطهار (علیهم السلام) و اقطاب صوفیه و الان نیز به او رسیده است. درحالیکه ودایع الهی یکی از خصوصیاتش این است که نشانهای است برای اثبات صدق و کذب مدعیان و صحبت کردن به تمام زبان های دنیا و سخن گفتن با حیوانات ازجمله همین علم و نشانهای است که ولی خدا باید آن را دارا باشد.

محمد اسماعیل صلاحی درویش پرمدعای فرقه صوفیه گنابادی که خود را قطب برحق این فرقه میداند ادعا کرده است که ودایع الهی نزد وی است. وی ادعا کرد همان قوای ملکوتی که از علم الاسماء است در وجود اوست. درحالیکه نورعلی تابنده و جذبی نشان دادند که از قرائت صحیح قرآن عاجزند. صلاحی نیز قادر به سخنرانی بی عیب و نقص نیست، درحالیکه صاحب ودایع الهی باید بدون هیچ عیب و نقص و با فصاحت و بلاغت صحبت کند.

دراویش ادعا میکنند که به تمام عقاید و افکار دیگران حتی مخالفین خود احترام میگذارند. ولی دراویش گنابادی در مسئله بیعت با سید علیرضا جذبی نشان دادند که آنطور هم که میگویند و ادعا میکنند هم به صلح کل، آنهم حداقل در مورد فرقه و هم مسلکان خود پای بند و معتقد نیستند. چراکه در برخورد با مخالفین بیعت با قطب جدید، فحاشیهای زیادی به آنها کردند و نسبتهای بسیار زشت و ناروایی را به آنها و خانوادههایشان دادند.

رنگ و بوی عرفانی بزرگان فرقهها ازجمله عللی است که باعث می شود مردم به سمت این فرقه های ضاله ولی به ظاهر معنوی روی بیاورند. مردم ساده دل وقتی با چهره زاهدانه و عبادات و القاب عرفانی این افراد مواجه میشوند بهصورت ناخودآگاه چشم بر انحرافات آنها میبندند و مفاسد و کجروی آنها در دین را نمیبینند، چراکه این افراد، ذات و حقیقت واقعی خویش را پشت چهره بهظاهر مقدس و القاب جذاب و اصطلاحات زیبا مخفی کردهاند.

مشایخ صوفیه با توصیفات عرفانی و غیرواقعی خود از قطب سبب تحریک عواطف مریدان میشوند و از همین جاست که دیگر مرید نمیتواند قوه مخیله خویش را کنترل کند و از همین رو دیگر نمیتواند مقامی انسانی برای قطب خویش متصور شود. لذا همین میشود که برخی از دراویش گنابادی در صفحات شخصی از نورعلی تابنده به حضرت مهدی (عج) تعبیر میکنند و حتی برخی نعوذبالله شهادت به یکتایی و خدایی ایشان میدهند.

بزرگ کردن یا قدیس ساختن از افراد، در فرقههای صوفیه هم که بر مبنای مرید بازی است امری کاملاً مشهود است. توصیف و معرفی قطب در فرقه های صوفیه همواره با جملات غلوآمیز همراه بوده است. کما اینکه در فرقه صوفیه گنابادی زیارت نامهای از اقطاب ساختهاند که مشتمل بر الفاظ سنگین و در راستای همان قداست بخشی است. درحالیکه دین مبین اسلام مخالف تقدس بخشی به افراد است.

مشایخ و مریدان صوفی از قطب خود قدیسی میسازند صاحب کمالات و صفاتی که حتی اهلبیت (ع) نیز آن صفات را برای خود قائل نیستند. صفاتی مانند الوهیت و خالقیت که منحصر در ذات پروردگار است را نهتنها در وصف برخی از اهلبیت (علیهم السلام) از زبان دراویش میشنویم، بلکه در برخی موارد آن صفات را در حق اقطاب خویش نیز بکار میبرند. درحالیکه پیامبران اصحاب خویش را از این چنین غلوی در حق آنها برحذر داشتهاند.

دراویش گنابادی از تعبیرات مختلفی مانند هادی، انسان کامل، ولی خدا یا خلیفة الله برای معرفی قطب خویش استفاده می کنند. اما برخی از دراویش این فرقه بلاهت را به حدی رساندهاند که شهادت به الوهیت و یکتایی قطب پیشین خود مجذوب علیشاه میدهند. اگر بزرگان صوفیه تعریف صحیحی از جایگاه خود میداشتند و حدومرز خود را نسبت به شأن و جایگاه انبیاء و اهلبیت (علیهم السلام) مشخص میکردند، بدون شک مریدان این فرقه دچار این انحرافات و غلوگوییهای کفرآمیز و شرک آلود نمیشدند.

ازجمله علمایی که حتی از آبروی خود نیز برای حفظ اسلام گذشتند خاندان مجلسی بود. حضرت آیتالله محمدتقی مجلسی با گذشتن از آبروی خویش و نزدیک شدن به دراویش، درصدد برآمد از ایجاد انحراف بیشتر آنان در دین مبین اسلام جلوگیری کند. ملاعبدالله مجلسی نیز بهمانند پدر خویش با ایثار و فداکاری در راه مبارزه با انحرافات تصوف قدم برداشت و حاضر شد حتی از جان خود نیز بگذرد و در آخر هم مجبور شد جلای وطن کند.

شرکت در انتخابات ازجمله مواردی است که دارویش گنابادی همواره در آن تصمیمات جدیدی میگیرند. از طرفی سلطان حسین تابنده ادعای عدم ورود به انتخابات را دارد و از طرفی دیگر نورعلی تابنده علی رغم شعار عدم ورود به انتخابات، در اازای دریافت مبلغی حاضر میشود در انتخابات شرکت کند و از کروبی حمایت کند. اما امروز محمد اسماعیل صلاحی قطب خود خوانده و متکبر این فرقه شرکت در انتخابات را کمک به ظلم خوانده است!!!