بهائیت رقص استعمار
هرچند بهائیان امروزه تلاش دارند تا نقش استعمار را در حمایت از پیشوایان خود را انکار کنند، اما نویسندگان سرشناس بهائی، به حمایت بیدریغ استعمار از رهبران بهائیت اعتراف کردهاند. از جملهی این حمایتها را میتوان در دخالت مستقیم امپراطوری روس تزار در نجات پیامبرخواندهی بهائی برشمرد که ابوالفضل گلپایگانی، به آن اشاره کرده است.
پس از دستگیری مدعی پیامبری بهائیت به دلیل رهبری آشوبهای بابیان و مشارکت در ترور نافرجام ناصرالدینشاه، وی با دخالت امپراطوری روستزار آزاد شد. اما سؤال مهم اینست که چرا در میان تمام بابیهای آشوبگر، تنها حفظ جان متهم اصلی این جریانات برای امپراطوری روس اهمیت یافت و بخاطر آن، ایرانیان را به راهاندازی نهر خون تهدید کرد؟!
هرچند در ابتدا روستزاری، یکهتاز حمایت و تقویت جریان بابیت و بهائیت بود، اما وقتی رقیب روسها (یعنی انگلیس)، متوجه این فرصت شدند، آنها هم به تکاپو افتاده تا از جریان بهائیت به نفع خود بهرهبرداری کنند. ولی به راستی که بهائیت، از چه ویژگی خاصی برخوردار بود که دربار امپراطوریهای استعماری، برای به خدمت گرفتن او مسابقه داشتند؟!
پیامبرخواندهی بهائیت پس از آزادی و نجات خود از زندان با دخالت مستقیم امپراطوری روس تزار، وی در لوحی خطاب به پادشاهی روس "الکساندر دوم" از او تشکر کرد. اما نکته قابل توجه آنجاست که وی نیت "خدایی" امپراطور روس را عامل حمایت از خود برشمرده است. حال آنکه امپراطوری غاصب و ستمگری چون تزار چگونه میتواند دارای نیت خدایی باشد؟!
پس از مشارکت پیامبرخواندهی بهائیت در به آشوب کشیدن کشور و نقش او در ترور ناصرالدینشاه، تلاشهایی از جانب حکومت و علماء برای اعدام وی صورت گرفت. این تلاشها سرانجام با تهدید کنسول روس در ایران، به راهاندازی نهر خون در تهران بیثمر ماند. اما به راستی با چه هدفی دولت روس حمایت خود را از این سرکردهی بابی دینساز اعلام داشت؟!
پس از واقعهی بدشت و محکومیت پیامبرخواندهی بهائیت به اعدام، مرزداران روسیه تلاش نمودند تا بتوانند پیامبرخواندهی بهائی را قبل از اجرای حکم اعدام به روسیه فراری دهند. اما به راستی چگونه مرزداران روسیه پیامبرخواندهی بهائیت را شناختند تا به او ارادت شایان پیدا کنند و یا سر از خود تلاشی برای نجات جان او کرده باشند؟!
پیشوای بابیت، برای اثبات خوشخدمتی به اربابانش، پیروان خود را به جاسوسی برای اطلاع از جزئیات امور حکومتی فراخواند. پیامبرخواندهی بهائیت نیز پیروان خود را به خدمت به حامیانش فراخوانده است. در این صورت، از آنجا که شکلگیری و امتداد جریان بابیت و بهائیت با حمایت استعمار بوده، آیا این نشانهها را چیزی جز جاسوسپروری میتوان نامید؟!
عباس افندی دومین پیشوای بهائیت، تا جایی شیفته و دلدادهی استعمارپیر بود که در سخنرانیاش در این کشور، خود را نمایندهی ایران معرفی و ایرانیان را فدایی انگلیسیها خواند. اما به راستی، عبدالبهایی که مطرود ایران به شمار میرفت، چگونه خود را به عنوان نمایندهی ایرانیان معرفی و مردم ایران را فدایی انگلیس ستمگر خواند؟!
بر خلاف آنچه بهائیان امروزه درصدد انکار روابط خود با رژیم اشغالگر قدس هستند، مستندات بسیاری از روابط اولیای بهائیت، با اسرائیل وجود دارد. اما به راستی چگونه میتوان فرقهی بهائیت را دینی مستقل برشمرد و در عین حال، اولین وظیفهی نهادهای بین المللی آن را ایجاد رابطه (: بخوانید جاسوسی) با رژیم صهیونیستی تعیین کرد؟!
کمیسیون بین المللی آزادی مذاهب آمریکا، خواهان آزادی فوری زندانیان بهائی و کاهش فشار بر بهائیان این کشور شد. اما تلاش برای آزادی بهائیان در یمن در حالی صورت میگیرد که با محاصرهی این کشور توسط نیروهای ائتلاف عربی، این کشور به زندانی 24 میلیونی بدل شده و نیروهای متجاوز با سلاحهای آمریکایی، به قتلعام و نابودی یمن مشغولند!
معصومی تهرانی در نامهی اخیر خود خطاب به آیتالله محقق داماد، با «دین» برشمردن بهائیت، خواستار احقاق حقوق اقلیتهای دینی و به رسمیت شناخته شدن بهائیت در ایران شد. در پاسخ به وی میگوییم که بر اساس قانون اساسی، اقلیتهای دینی در ایران از آزادی برخوردارند و اعطای آزادی عمل به فرقهی جاسوسی بهائیت خیانت به ایران و اسلام است.
بر خلاف دروغپردازی تشکیلات بهائیت در انکار جاسوسی سازمانی اتباعش در ایران، مدارکی موجود است که این تشکیلات، به جاسوسی سازمانی خود در ایران اذعان دارد. از همینرو امام خمینی (ره) حمایت بیدریغ آمریکا از بهائیان ایران (به اسم مسائل حقوق بشری) را خود سندی بر جاسوسی سازمانی بهائیت در ایران برمیشمارد.
بهائیان با استدلال به روایتی، مدعیاند مقصود از بای در حروف «ابجد»، پیامبرخواندهی آنان (بهاءالله) است. این ادعا در حالی مطرح میشود که آنان به جای ارائهی دلیل، تنها به سوءاستفاده از این تشابه لقب بسنده کردهاند. بعلاوه آنکه لقب بهاء که پیامبرخواندهی بهائیان بر روی خود نهاد، تنها با هدف ابراز خوشخدمتیاش به امپراطوری روس بوده است.
سازمانهای بینالمللی برای آزادی مدیران بهائیت در ایران مدام در تلاشاند. اما گویا تنها این بهائیان ایراناند که شایستهی برخورداری از حقوق انسانیاند! چرا که با گذشت چندین روز از جنایت تروریستها در میرزا اولنگ افغانستان، که به قتلعام و به اسارت رفتن غیر نظامین انجامید، هنوز صدایی از این مجامع به اصطلاح حقوق بشری به گوش نمیرسد.