بهائیت رقص استعمار
سنای آمریکا، قطعنامهای در محکومیت زندانی شدن 90 بهائی در ایران، به تصویب رساند. اما به راستی، آیا درصد بازداشتیهای بهائی در ایران، از بازداشت سیاهپوستان در آمریکا بیشتر است؟! همچنین آمریکاییها در حالی سنگ بهائیان را به سینه میزنند که همواره برعلیه منافع مردم ایران گام برداشته و چشم خود را به روی قتلعام مردم یمن بستهاند!
بهائیان از سال 1321 ق، اقدام به تأسیس مدارس خود در ایران نمودند. این مدارس به صورت رسمی با آمریکا در ارتباط بوده و عمدتاً شاگردان خود را از میان فرزندان طبقهی متمولان و مسؤلان سیاسی و نظامی وقت انتخاب مینمودند تا در آینده و پس از کسب سِمت، به ترویج افکار بهائیت و فرهنگ آمریکایی یپردازند.
بر اساس شواهد موجود، سفر عباس افندی به آمریکا، با دعوت رسمی مقامات این کشور و با برنامهریزی قبلی صورت گرفته است. از اینرو هنگام ورود عباس افندی به نیویورک، از سوی مقامات برجسته مورد استقبال قرار گرفت. اما به راستی عبدالبهاء، با چه مجوزی در پاسخ به استقبال آمریکاییها، آنان را برای غارت منابع ایران ترغیب نموده است؟
یکی از موضوعات نطق عبدالبهاء در سفر به آمریکا، افتخار به پرورش نسلی بیتفاوت نسبت به تعصبات ملّی و مذهبی در ایران است. آری؛ افتخار به پرورش نسلی تعصبستیز که از غیرت نسبت به سرنوشت وطن و آیینشان بیتفاوت هستند؛ آن هم در زمانی که کشور و مذهبشان مورد تهاجم نظامی و فکری واقع شده، تنها میتواند برای یک خود فروخته سربلندی بیافریند.
بهائیان همواره در تلاشند تا هرگونه وابستگی خود را به رژیم کودککش صهیونیستی کتمان و اصطلاحاً دمب خروس را پنهان نمایند. این در حالیست که در یکی از شواهد ارتباط نزدیک بهائیت با رژیم صهیونیستی؛ نخستوزیر پیشین رژیم صهیونیستی «ایهود اولمرت»، وجود بهائیان در ایران را مانع از حملهی ارتش اسرائیل به تأسیسات کشورمان عنوان کرد.
یکی از نشانههای همبستگی بهائیان با رژیم صهیونیستی، حمایت آنان از سیاستهای جنگطلبانهی این رژیم غاصب و کودککش است. اینها همه در حالیست که بهائیت با طرح شعارهای صلح جهانی و جنگستیزانه، فعالیتهای تبلیغی خود را به پیش برده و از حمایت مالی جنگطلبان و سکوت معنادار در برابر جانیان سخنی به میان نمیآورد؟!
در مقابل خوش خدمتی رهبران بهائیت از اسرائیل، این رژیم در کنار نسلکشی و آوارگی فلسطینیان، بهائیت را به رسمیت شناخته است. اما به راستی اگر بهائیت در اسرائیل به رسمیت شناخته شده است، پس چرا محدودیتهای شدیدی برای فعالیت و یا حتی حضور بهائیان در اسرائیل وجود دارد؟! با این حال، بهائیت را تنها میتوان تفکر صادراتی اسرائیل دانست.
از جمله نشانههای همکاری بهائیت با رژیم کودککش صهیونیستی، اعتماد همهجانبهی سران این رژیم به جاسوسان بهائی خود میباشد. همچنان که بهائیان در گزارش سفر خود به اسرائیل، از اعتماد کامل این رژیم به بهائیان، در مقایسه با سایر شهروندان اشاره نمودهاند. اما به راستی اعتماد رژیم کودککش صهیونسیتی به تشکیلات بهائیت از کجا نشأت میگیرد؟!
سر هربت ساموئل از اندیشمندان و فعالان برجستهی صهیونیسم بود و از جانب انگلیس، در تاریخ 30 ژوئن 1920 م، به عنوان نخستین کمیسر عالی فلسطین انتخاب شد. همسر شوقی افندی در کتاب خود، از حمایت بیدریغ ساموئل از بهائیان پرده بر داشته است. اما به راستی چه پیوندی میان اشغالگران و دشمنان أرضی اعتقادی مسلمانان وجود داشته است؟!
سر رونالد استورز، از جملهی نظامیان و سیاستمداران برجستهی انگلیسی بود و از بازیگران مهم سیاست انگلستان، در خاورمیانهی عربی به شمار میآمد. وی در خاطراتش از همراهی و حمایت خود از عبدالبهاء سخن گفته است. اما به راستی حمایت و همراهی مأمور سرشناس استعمارپیر از عبدالبهاء، با چه هدفی صورت گرفته است؟!ً
با توجه به اشغال بسیاری از مناطق ایران به دست امپراطوری روستزار؛ دولت روس بر آن شد تا بافت جمعیتی این شهرها را تغییر داده و مسلمانان را در اقلیّت قرار دهد. از این رو شهرهایی چون بسیاری از شهرهای مناطق اشغالی را جولانگاه اقامت و تبلیغ ضداسلامی بهائیان قرار داد و اجازهی تأسیس اولین مشرق الأذکار را در خاک خود صادر کرد.
با در نظر داشتن تمام اسناد ارتباط بهائیت با استعمار، امانالله شفا (از بهائیان بازگشته از این فرقه)، نظریهای در خصوص تابعیت روسی پیامبرخواندهی بهائیت مطرح نموده است. او معتقد است که حضور کنسول روس در دادگاه محاکمهی حسینعلی نوری و دفاع از او، خود گواه بر تابعیت روسی پیامبرخواندهی بهائی و استفاده از مقرارات کاپیتولاسیون دارد.
بهائیان در حالی سعی بر انکار ارتباط پیامبرخواندهی بهائیت با استعمار روستزار دارند که وی صراحتاً، به حقوقبگیری خود از امپراطوری روس تزار اعتراف کرده است. با این حال، چگونه یک مواجببگیری امپراطوری ظالم، ستمگر و غاصب میتواند پیامبری الهی باشد؛ حال آنکه خدای تعالی صراحتاً از تکیه بر ظالمین نهی کرده است.
عبدالبهاء با توجیه عدالت برخی سلاطین، به قدری جناح سیاسی خود را تغییر داده که واژهی عدالت، دستمایهی توجیه این چرخشهای او گشته است. همچنان که عبدالبهاء پیش از اشغال فلسطین، حاکمان عثمانی را عادل خوانده و پس از اشغال آن به دست انگلیس، منطق او نیز تغییر و از شکست عثمانی ابراز خوشحالی نموده و دشمن این حکومت را عادل دانسته است.