اهانت به پیامبر
وهابیت معتقد است مقام انبیاء، بسیار بیشتر از اولیاء است و هر کس مؤمن با تقوا باشد، ولی خدا است و ولی خدا بودن، به ادعا و آرزو نیست. آنان درجه اولیاء را بسیار کمتر از انبیاء میدانند، ولی در توصیف انبیاء، چنان به آنان بیاحترامی میکنند که آنها را همسان دیگران قرار میدهند. اعتقاد وهابیت درباره پیامبر (ص) مخالف معارف قرآنی است.
دشمنان اسلام بر پایه روایتی جعلی که گزارشی از ابتدای نزول و بعثت رسول خدا (ص) است و در آن آمده است که حضرت در پاسخ جبرئیل که گفت، بخوان، فرمود بلد نیستم! و این نقل را دلیلی برای خرافی بودن دین اسلام دانسته که در پاسخ میتوان گفت، اصل استدلال آنها بر پایه حدیثی ساختگی است و اعتباری ندارد؛ در روایات و تفاسیر شیعه آمده که وقتی جبرئیل گفت: اى محمد! بخوان. پیامبر پاسخ داد، چه بخوانم؛ گفت: (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ...)
شواهد تاریخی فراوانی وجود دارد که حاکی از دشمنی سرسختانه محمد بن عبدالوهاب با رسول گرامی اسلام است. وی از شنیدن ذکر صلوات کراهت داشت و آن را زشت میشمرد؛ از فرستادن صلوات بعد اذان و پخش از منارهها، به ویژه شبهای جمعه جلوگیری میکرد و فرد متخلف را شدیداً مؤاخذه و تنبیه میکرد.
شواهد تاریخی فراوانی وجود دارد که حاکی از دشمنی سرسختانه محمد بن عبدالوهاب (پیشوای وهابیت) با رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) است. از باب نمونه محمد بن عبدالوهاب درباره سفر برای زیارت میگوید: زیارت پیامبر مستحب است، ولی باید سفر برای زیارت مسجد و نمازگزاردن در آنجا انجام گیرد، نه به قصد زیارت باشد.
زندگی عمر بن خطاب، قبل از اسلام تا رحلت پیامبر و بعد از آن که بنای خلافت خودش را برای بعدها فراهم کرد، از جهاتی قابل تامل و حائز اهمیت است؛ او یکی از صحابه است که علاوه بر ضعفهای روحی فکری، کاستیهای فراوانی از نظر دینی و اعتقادی داشت که در نوع خود منحصر به فرد است.
عمر بن خطاب حضرت علی (علیه السلام) را شایسته خلافت بر مسلمانان دانسته و انتخاب ایشان برای حضور در شورا به این معنا بود که ایشان هم شایسته خلافت است؛ این استدلال احمد بن حنبل در مقابل وزیره بن محمد حمصی بود که بیش از سه خلیفه اول را نمیپذیرفت.
معروف است که شمس الدین ذهبی نصیحتی به شیخ تقی الدین ابنتیمیه حرّانی داشته که به «النصیحة الذهبیة» معروف شده است، و نسخهای از این نصیحت که خطی است در دار الکتب المصریة به خطّ قاضی القضاة برهان الدین بن جماعة نگهداری شده است. که گویا این نصیحت در وجود ابنتیمیه حرّانی در اواخر عمرش تأثیر گذاشته است.
محمد بن عبدالوهاب نجدی حنبلی در قرن دوازدهم هجری قمری در منطقه نجد جزیرة العرب از زاویه انزوا و گمنامی بیرون آمده و با شکل جدیدی از ابنتیمیه خودنمایی کرد. مهمترین انحرافات محمد بن عبدالوهاب، مخالفتهای او با پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) است که مواردی از آن را زینی دحلان شافعی نقل کرده است.
در برخی از منابع اهل سنت به برخی از رفتارها از ام الومنین اشاره شده است که دور از شان ایشان است. ان شاءالله که اینگونه سخنها درست نیست و الا برای مادر مسلمین خیلی ناگوار است که فرزندانش را به میدان قتلگاه جمل ببرد و چند هزار نفر از آنها را به کشتن دهد. یا اینکه از شنیدن خبر برادر رسول خدا سجده شکر بجا آورد.
روایات فراوانی در کتب صحاح اهلسنت نقل شده که گروه بیشماری از مردم از سوی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) مورد لعن و نفرینهای نابهجا قرار میگرفتهاند که هدف از جعل اینگونه روایات، بیاثر و نامفهوم جلوه دادن روایاتی است که در لعن پیامبر اکرم نسبت به افرادی همچون معاویه و دیگر بزرگان اهلسنت است.
بهتانهای عظیمی به ساحت مقدس پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) وارد شده که برگرفته از روایات اسرائیلیات تازه مسلمانان یهودی همچون ابوهریره و کعب الاحبار است. به نحوی که هیچ شخص عاقلی نمینواند بپذیرد، صاحب رسالت، اسوه خلقت، حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله) آنگونه باشد که حتّی از یک انسان معمولی توقّع نمیرود!
یکی از بدعتهای شوم و ناپسندی که توسط بنیامیه در میان جامعه اسلامی و مسلمانان پایهگذاری شد و در قرون بعدی توسط جریان وهابیت رواج بیشتری پیدا کرد، دشمنی با اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، سبّ و لعن آنان مخصوصا صحابی بزرگوار، جانشین و وصی آن حضرت، حضرت علی بن ابی طالب (علیه السّلام) بود.
عمر بن خطاب با این باور که نقل حدیث از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مانع کار مردم است از ترویج آن ممانعت به عمل آورد.
مخالفت آشکار و صریح با سنتهای ثابت پیامبر اکرم را به روشنی میتوان در رفتار وهابیان دید. این گروه برای تثبیت خود و مرزبندی بین مسلمانان، معتقدند باید سنتهای ثابت پیامبر اکرم که شیعه به آنها عمل میکند، کنار گذاشته شود. این تفکر از زمان بنیامیه شروع شد و توسط بنیانگذاران فکر و مروجان وهابیت تثبیت شد.