ابوبکر

مسئله جانشینی رسول خدا از مباحثی است که شدیدا بین دو مذهب شیعه و اهل سنت در آن اختلاف است. شیعه طبق نصوص قرآن و روایت رسول اکرم معتقد است که امام مانند پیامبر است و باید از جانب خداوند نصب و تعیین گردد و مردم توان انتخاب جانشین رسول خدا را ندارند. برخلاف اهل سنت که تعیین امام را بر عهده مردم گذاشته اند.

اهل سنت اگر بخواهند بر منبای خود به این سوالی که در متن مطرح میکنیم پاسخ دهند بی شک، در پاسخ به این سوال به بن بست خواهند رسید و بسا اگر بی تعصب به مساله نگاه کنند و تاریخ را بررسی و واکاوی دقیق نمایند چارهای جز پذیرش ظلم ابوبکر و غصب خلافت توسط او نخواهند داشت.

ابنتیمیه حرّانی که در راستای پیروی از سیره بنیامیه، مبنی بر کاستن از جایگاه والای اهلبیت (علیهم السّلام) کوششی مستمر، امّا بیثمر دارد به حزن حضرت زهرا (علیها السّلام) در فراق پدر بزرگوارش اعتراض و آن را مورد نکوهش قرار داده و گفته بر فرض هم بنا باشد این حزن ممدوح باشد به حزن ابوبکر در غار برای پیامبر نمیرسد.

ابنتیمیه حرّانی که در راستای پیروی از سیره بنیامیه، مبنی بر کاستن از جایگاه والای اهلبیت (علیهم السّلام) کوششی مستمر، امّا بیثمر دارد به حزن حضرت زهرا (علیها السّلام) در فراق پدر بزرگوارش اعتراض و آن را مورد نکوهش قرار داده و گفته بر فرض هم بنا باشد این حزن ممدوح باشد به حزن ابوبکر در غار برای پیامبر نمیرسد.

از جمله اشکالات و شبهاتی که در موضوع شهادت حضرت صدیقه طاهره وارد شده آن که دفن شبان آن حضرت نه بدان سبب است که شیعه به آن اعتقاد دارد که به عنوان اعتراض به حاکمان وقت و سندی برای مظلومیت و شهادت حضرت فاطمه باشد، بلکه این اقدام به جهت وصیتی بوده که وی به اسماء بنت عمیس نموده و نمیخواسته اندازه حجم پیکر مطهرش را نامحرمان ببینند.

ابوبکر بر خلاف سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله) عمل کرد. وی در اداره حکومت قریش را بر انصار برتری داد و بر خلاف سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله) کسانی را که زکات نمیدادند مرتد و کافر خطاب کرد.

مستشرقین غربی معتقدند که ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح یک مثلث قدرتی را تشکیل دادند تا جریان خلافت را از امام علی (علیه السلام) غصب کنند.

اگر طبق گفته عمر و ابوبکر کتاب خدا برای مسلمین کفایت میکرد و نیازی به روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نبود چرا ابوبکر برای منع باز پس دادن فدک به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به قرآن و آیه « وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُد [نمل/16] و سلیمان وارث داود شد» عمل نکرد؟

به آتش کشیدن روایات نبوی توسط ابوبکر اقدامی است که عایشه آن را بیان داشته و ذهبی آن را در تذکره الحفاظ آورده است.

ابوبکر در راستای حرف عمر در کنار بستر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که گفته بود «حسبنا کتاب الله» این کلام به مذاقش خوش آمد و از این رو دست خود را به آتش زدن احادیث و روایات نبوی آلوده ساخت.

در تفاسیر اهل سنت آوردهاند که آیات سوره لیل در شأن ابوبکر نازل شده، و دلیلی بر افضلیت اوست، در صورتیکه این استدلال با دلایل شیعه بر عصمت و افضلیت امیرالمؤمنین نقض میشود و اگر دو استدلال را ثابت بدانیم، با هم تعارض کرده و هر دو از اعتبار ساقط میشود و پس از آن در آیات دلیلی بر فضیلت ابوبکر باقی نمیماند.

صحابهای که به ناحق خلافت را غصب کرد نیک میدانست که رهبری جامعهی مسلمین برازندهی او نیست، اما بهخاطر هوا و هوس دنیوی بعد از رحلت پیامبر اکرم با کودتایی این سمت را از اصلش دور کرد و خود بر گردهی مسلمین سوار شد و این در حالی بود که حتی خودش هم با صراحت تمام در میان مسلمین اقرار به اهلیت نداشتن خود برای خلافت داشت.

در روایتی جعلی آمده که دوستی و سپاسگذاری از ابوبکر واجب است. با این که این روایت از لحاظ سندی مشکل دارد اگر باز هم از این امر بگذریم به این میرسیم که این امر واجب است و اگر عمل نشود عقاب دارد. پس آیا حضرت فاطمه با نارضایتی از ابوبکر که از دنیا رفته است نعوذبالله با این عمل عقاب خواهد شد؟ این روایت قطعا از ریشه باطل خواهد بود.

روایتی از ابن عباس از پیامبر نقل شده است، که این روایت از قول کسی میباشد که اکثر علمای اهل سنت به اتفاق او را شخصی جاعل حدیث و وضاع دانستهاند و به همین راحتی میتوان این روایت را باطل اعلام کرد و این القاب از آن امیرالمؤمنین علی(ع) می باشد که شخصی در مقابل آن به جعل این حدیث به نفع خود پرداخته است.