ابوبکر

یکی از احادیث و فضایل ساختگی برای ابوبکر، این حدیث است که پیامبر به ابوبکر فرمود: ای ابوبکر! ثواب ایمان کسانیکه تا روز قیامت به من ایمان میآوردند را به تو بخشیده است؛ در رد این حدیث، ابنجوزی و ذهبی یک راوی دروغگو در سندش ذکر کردهاند.

ابوبکر دربارهی عمر بن خطاب نظر خوبی نداشت، به همین خاطر عبدالرحمان بن عوف به او میگوید: عمر بهتر از آن است که تو میاندیشی؛ در اظهار نظر عثمان نیز دو هدف دنبال میشود، ابتدا جانشینی عمر بن خطاب را برای ابوبکر و سپس خلافت عثمان از زبان ابوبکر.

برخی از علمای اهل سنت برای برجستهتر کردن ماجرای امامت ابوبکر به جای پیامبر (ص) در نماز، آن را از ادله مهم شایستهتر بودن ابوبکر از امیرمؤمنان در خلافت دانسته که علمای شیعه، داستان نماز ابوبکر را در روزهای بیماری پیامبر (ص) به چند دلیل نامعتبر میدانند.

مدعیان خلافت در حدّ و اندازهی جانشینی پیامبر نبودند، بلکه در مواقعی موجبات ناراحتی رسول خدا را فراهم میکردند. ایجی مینویسد: «روایت شده رسول خدا نخست ابوبکر را به طرف خیبر فرستاد که او فرار کرد و شکست خورد. سپس عمر بن خطاب را فرستاد و او هم به همان سرنوشت دچار شد، پس در این هنگام پیامبر ناراحت و خشمگین شد.» و عبدالکریم خطیب میگوید: «در میدانهای نبرد، هیچ شجاعتی از ابوبکر دیده نشده است.»

در منابع معتبر اهل سنت عذرخواهی برخی از مسببین اختلافات پس از رحلت پیامبر آمده است؛ مثلاً درباره خلیفه اول آمده است: «وی از جای برخاست و ضمن خطبهای از مردم عذر خواست و گفت: من برای تصدّی خلافت، هرگز حرص نورزیده و به آن رغبت نداشته و ...» و یا عمر بن خطاب در مورد بیعت با ابوبکر گفت: «بیعت با ابوبکر ناگهانی بود.» واحسرتاه از جهل صحابهای که دیگران را هم به دنبال خود به جهنم کشاندند و اقراری که بزرگان اهل سنت آن را در کتابهای خود نوشته، ولی دیدگاه خود را تغییر ندادند.

در شأن و مقام حضرت علی (علیهالسلام) همین بس که احادیث و مناقب فراوانی از پیامبر درباره ایشان نقل شده است، اما برخی از احادیث مانند سدّ الابواب چنان مهم و مشهور هستند که جاعلین، در مقابل این حدیث، حدیث مشابهی را برای ابوبکر نقل کردهاند.

تاریخ گواه بر سخن افراد دنیا طلبی است که نه تنها هیچگاه شایستگی و لیاقت خلافت و جانشینی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) را نداشتند بلکه اینان در هر مناسبتی علی (علیهالسلام) را افضلتر و بلند مرتبهتر از خود میدانستند و اگر حضور این امام همام را در کنار خود نمیدیدند در تنگناها و مشکلات فراوان گرفتار میشدند که حضرت به فریاد آنان میرسید

دکتر«سید محمد تیجانی سماوی» در کتاب خود به نام «آنگاه هدایت شدم» علت شیعه شدن خود را چهار مورد ذکر میکند: 1- نص برخلافت؛ 2- نزاع فاطمه و ابوبکر؛ 3- علی سزاوارتر به پیروی است؛ 4- روایتهای وارده درباره علی، پیروی از او را واجب دانسته است.

تاویل از جمله کلماتی است که در پشت آن افرادی همچون خالد بن ولید، در ماجرای قتل مالک بن نویره، مخفی شدند. با عمیق شدن مباحث اسلامی، روی واقعیِ تاویل آشکار گشت و به این خاطر، اهل سنت در راستای توجیه عملکرد بزرگان خود از کلمهی اجتهاد به جای تاویل بهره بردند.

اهل سنت همواره عملکرد صحابه را در پوشش اصطلاح اجتهاد ایشان مخفی کردهاند. این در حالی است که رفتار خلیفه اول با فجائه، نه با تعریف اجتهاد میخواند و نه با آیات و روایات.

رحلت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرصتی بود تا دشمنان، چهره واقعی خود را آشکار کنند و افرادی که دائماً از پیامبر شنیده بودند که به اهل بیت او احترام بگذارند و این یک فرض بود که همگان تا زمان رحلت پیامبر به آن عمل میکردند، اما چه شد که بعد از پیامبر آن وقایع تلخ روی داد، در حالیکه اصحاب به آن سفارش شده بودند.

از احادیثی که جزء پیشگوییهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است، حدیثی است که در منابع شیعه و سنی، به صورت متواتر با کمی اختلاف آمده است و هشداری بود که پیامبر اکرم قبل از رحلت خود آن را بیان داشته است: «من مات و لم یعرف امام زمانه...» که در کتب فریقین وارد شده است.

بعد از رحلت پیامبر اسلام مسیر جانشینی حضرت از محل اصلی خود منحرف شد و خلافت به دست کسانی افتاد که شایستگی و لیاقت آن را نداشتند، چرا که خود این خلفا در آخر عمر از عملکرد خود اظهار ندامت میکردند که چرا چیزی که شایسته آنان نبود را به خاطر هوا و هوس دنیایی آن را تصاحب کردند.

شجاعت صفتی است که خداوند متعال به هر کسی عطا نمیکند. طبق مبنای اسلام و شیعه، جانشین و خلیفه رسول خدا باید شجاع و دلیر باشد و در نبردهای تن به تن، پا به فرار نگذارد. تمامی این ویژگیها تنها و تنها در حضرت علی نمود دارد که تاریخ به روشنی آن را ثابت میکند. لذا اگر کسی باشد که شایسته وصایت و خلافت رسول خدا باشد، آن شخص حضرت علی است.