علت سرگردانی چهل ساله بنیاسرائیل در سینا (قسمت دوم)
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب _ در قسمت نخست به گزارش تورات درباره سرگردانی چهل ساله بنیاسرائیل در بیابان سینا، اشاره شد که این نحو از سرگردانی، کیفر سرکشی آشکار آنان در مقابل فرمان خدا و حضرت موسی(علیهالسلام) بوده است. در این قسمت به گزارش منابع اسلامی در این باره اشاره میشود. گزارش قرآن کریم درباره این گونه سرگردانی با اندکی تفاوت هماهنگ با گزارش تورات است.
بر اساس آیات قرآن کریم، بنیاسرائیل سالها منتظر و در آرزوی بازگشت به سرزمین کنعان بودند. هنگامی که آنان به مرزهای فلسطین رسیدند، فرمان یافتند که با ورود به سرزمین مقدس با ساکنان آن به نبرد پرداخته، آنجا را برای سکونت خویش تصرف کنند؛ اما آنان به بهانه نیرومندی و تنومندی ساکنان شهر، موسوم به عمالقه و به رغم هشدار صریح موسی(علیهالسلام)، فرمان الهی آن حضرت را نادیده گرفته و از ورود به شهر و جنگ با کافران شدیداً امتناع کردند.[1]
آنان از سرِ ترس با جسارت تمام، گفتند: «يا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ؛(مائده/ 24) اى موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهيم شد! تو و پروردگارت برويد و (با آنان) بجنگيد، ما همين جا نشستهايم.» آنان ورود به سرزمین مقدس را به خروج قوم یادشده مشروط کرده و از موسی(علیهالسلام) خواستند تا خود با خدای خویش به جنگ آنان برود.
بنیاسرائیل به کیفر این گناه و نافرمانی صریح که اساس دعوت موسی(علیهالسلام) را به خطر میافکند،[2] با نفرین آن حضرت، چهل سال از ورود به سرزمین مقدس و سکونت در آن محروم و به عنوان عذاب در بیابانها سرگردان و آواره شدند[3] و از برکات مادی و معنوی آن سرزمین مقدس محروم شدند: «قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِم اَربَعینَ سَنَةً یَتیهونَ فِی الاَرضِ فَلا تَأسَ عَلَی القَومِ الفاسِقین؛(مائده/ 26) خداوند [به موسى] فرمود: «اين سرزمين تا چهل سال بر آنها ممنوع است [و به آن نخواهند رسيد] پيوسته در زمين سرگردان خواهند بود و درباره [سرنوشت] اين جمعيت گنهكار غمگين مباش.» بخش پایانی این آیه نشان میدهد که حضرت موسی(علیهالسلام)، با آگاهی از محرومیت چهل ساله قوم بنیاسرائیل از ورود به سرزمین مقدس، از نفرین خود نادم و اندوهگین شد؛ از اینرو، خداوند وی را دلداری داده، بنیاسرائیل را به سبب فسق و نافرمانی آنان درخور چنین مجازاتی میداند.[4]
در روایاتی از پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نیز به این سرگردانی بنیاسرائیل اشاره شده است. این روایات بیانگر آن است که کوتاهی کردن در یاری حق و سستی کردن در مبارزه با باطل، سبب سرگردانی و تباهی بنیاسرائیل شده است. این دو معصوم، هشدار دادند که تا روز قیامت اگر مردم حق را پشت سر گذارند و یاری نکنند، همانند قوم یهود سرگردان خواهند شد.[5]
قرآن کریم و روایات به صراحت نافرمانی بنیاسرائیل را سبب محرومیت آنان معرفی میکند. محرومیت چهل ساله از ورود به سرزمین مقدس، کیفر بسیار بزرگی بود. این باید پیامد گناهی بس بزرگتر بوده باشد. آنان سالهای پیدرپی در آرزوی بازگشت به سرزمین مقدس زندگی کرده و در جریان رویارویی با فرعون بارها و بارها امدادهای الهی و آیات و نشانههای حقانیت موسی(علیهالسلام) و دعوت آن حضرت را به چشم خود دیده بودند. هنوز مدت زیادی از عبور معجزهوار آنها از دریا و غرق شدن فرعون و فرعونیان نگذشته بود؛ ولی به رغم همه این مسائل، همچنان بهانه جوییها، نافرمانیها و سست ایمانی بنیاسرائیل ادامه داشت؛ از اینرو، خداوند آنان را از رسیدن به بزرگترین آمال و آرزویشان که زندگی در سرزمین مقدس بود، محروم ساخت.
تنها تفاوت گزارش قرآن کریم با گزارش تورات آن است که در تورات، خداوند از محرومیت و مرگ تمام افراد بیرون آمده از مصر یعنی افراد بیست ساله و بالاتر از بیست سال، به جز یوشع و کالیب در طی این مدت چهل ساله خبر میدهد(اعداد، 14: 29- 30) اما قرآن هرچند در این باره گزارشی صریح ندارد، اما بر اساس ظاهر برخی آیات(بقره/ 58ـ 59؛ اعراف/ 161)، در کنار تفسیر برخی مفسران از آن،[6] میتوان گفت که همه افراد بیرون آمده از مصر در این صحرا نمردند، بلکه ستمکاران مردند و گروهی دیگر وارد سرزمین مقدس شدند.
آری؛ از نگاه قرآن کریم بنیاسرائیل به خاطر نافرمانی صریح از دعوت حضرت موسی(علیه السلام)، مشمول نفرین آن حضرت قرار گرفتند و چهل سال به عنوان عذاب در بیابانها سرگردان و آواره شدند. سرانجام ستمکارانشان مردند و گروهی از افراد باایمان وارد این سرزمین مقدس شدند.
پینوشت:
[1]. مائده/ 21ـ 23
[2]. سید محمدحسين طباطبايى، الميزان في تفسير القرآن، بيروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1390ه.ق،، ج 5، ص 293
[3]. فضل بن حسن طبرسى، مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ه.ش، ج 1، ص 424
[4]. محمود زمخشری، الکشاف، چاپ دوم، قم: بلاغت، 1415ق، ج 1، ص 424؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، چاپ چهارم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1413ق، ج 11، ص 201
[5]. محمد کلینی، الکافی، تهران: دار الكتب الإسلاميۀ، چاپ چهارم، 1407ق، ج 8، ص 66؛ حسن دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، قم: الشريف الرضي، 1412 ق، ج 1، ص 67- 68
[6]. فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج 3، ص 309
افزودن نظر جدید