پاسخ به شبهه ابوالفضل برقعی در بحث عدم نیاز قرآن به تفسیر

  • 1401/10/14 - 16:10
خداوند قرآن را به صورت نور و هدایت و بیانگر همه چیز نازل کرد؛ پس دلیل نیاز به تفسیر قرآن چیست؟ قرآن معارفی را كه بشر به آن نيازمند است، در حجم کمی از الفاظ، ارائه كرده و اين امر سبب شده كه فهم بخشی از آيات، نيازمند دقت بيشتر و تحقيق عميق‌‌تری برای پی بردن به مقصود خداوند باشد؛ بنابراين ضرورت ايجاب می‌‌كند که تفسیری برای آیات قرآن وجود داشته باشد.
امامت

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سید ابوالفضل برقعی از روحانیون معاصر است که عمده اندیشه وی، ترکیبی از قرآن بسندگی و نفی عقاید شیعی است؛ برقعی قرآن را بی نیاز از تفسیر می‌داند و معتقد است مهمترین دلیل بر آنکه قرآن نیازمند تفسیر نیست، فهم عرب جاهلی آن روز از آیات است.

برقعی می‌گوید: «قرآن چون آیاتش نازل شد، عرب زمان جاهلی آن را فهمید و از آن متأثر شد و با شنیدن آیاتش مجذوب گشت و به واسطه آن از عقاید و خرافات پدر و مادری و قومی دست برداشت و به برکت آن بر جهان آن روز تفوق پیدا کرد. اگر قرآن بدون تفسير فهمیده نمی‌شد، چگونه عرب جاهل آن را فهمید؛ به اضافه اگر قرآن محتاج به تفسیر بود، خدای تعالی تفسیری برای آن نازل می‌کرد و یا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تفسیری بر آن می‌نوشت، در حالی که ننوشته و حتی أئمه هدی (علیهم‌السلام) که نسبتاً وقت داشتند تفسیری بر قرآن ننوشتند، پس معلوم می‌شود احتیاج به تفسیری نداشته است.»(1)

در پاسخ می گوییم: درست است که مسلمانان در صدر اسلام، قرآن را با همان جلوه اولیه اش در می یافتند و معانى و مقاصد آن را به دور از هرگونه آلودگى درک می‌کردند، به این دلیل که قرآن به زبان آنان و مطابق با شیوه کلامى آنها شیوا و رسا نازل شده بود؛ اما با این حال در همان صدر اسلام که شما مدعی هستید مسلمانان قرآن را به خوبی درک کردند، این درک و فهم به خاطر این بود که به شخص پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) براى فهم تمامى جوانب دین از جمله قرآن کریم، دسترسی داشتند.

در چنین حالتى پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آنچه فهم مردم از درک آن ناتوان و فکرشان از رسیدن به کنه آن قاصر بود، براى آنان بیان می‌فرمود؛ زیرا پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) علاوه بر وظیفه تبلیغ، وظیفه تبیین را نیز بر عهده داشت. خداوند در این باره می‌فرماید: «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44/نحل) و بر تو این ذکر (یعنی قرآن) را نازل کردیم تا برای مردم آنچه را که به آنان فرستاده شده، بیان کنی و برای آنکه عقل و فکرت به کار بندند.»
اما با گذشت زمان، مسلمانان صدر اسلام اندک اندک از آن روش پاک و منش راستین فاصله گرفته، منحرف شدند و به راه‌هاى گوناگون رفتند، به همین دلیل چهره‌هایى تازه از انواع بدعت‌ها و گمراهى‌ها و کجروى‌ها نمود پیدا کرد و گرایش‌ها و مذاهب به وجود آمدند.
خوشبختانه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از همان ابتدا که دسیسه‌ها و نیرنگ‌هاى کینه‌ توزان علیه اسلام را احساس کرد، ملاک‌ها و شاخصه‌هایى را براى جدا کردن حق از باطل به امت مسلمان آموخت.

شخص پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که جز به رضاى خدایش سخنی نمى گفت، مکرراً بر وجود پیوندى ریشه دار و ناگسستنى میان قرآن و اهل بیت معصومش تأکید کرد و می‌فرمود: «إِنِّی تَارِک فِیکمْ أَمْرَینِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- کتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلَ بَیتِی عِتْرَتِی.(2) من در میان شما دو چیز باقی می‌گذارم که اگر آنها را دستاویز قرار دهید، هرگز گمراه نخواهید شد؛ کتاب خدا و عترتم که اهل بیتم هستند.»
حدیث ثقلین به خوبی ثابت می‌‌کند که هدایت بشر بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیاز به دو رکن اساسی در کنار هم دارد. چون اهل بیت (علیهم‌السلام) در این حدیث، به عنوان هادیان بشریت معرفی می‌‌شوند و علم قرآن نزد آنها است.

علاوه بر این موارد، نظریه بى نياز بودن قرآن از تفسیر، در مقابل آياتى است كه پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را مُبيِّن و مفسر وحى، معرفى كرده و اطاعت از ايشان را مانند اطاعت از خداوند، واجب کرده است، مانند آیه: «وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا  فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ (مائده/92) و خدا و رسول خدا را اطاعت کنید و بترسید که هرگاه روی (از طاعت خدا) بگردانید، پس بدانید که بر رسول ما جز آنکه به آشکار حکم خدا را ابلاغ کند، تکلیفی نخواهد بود.»

پی‌نوشت:
1. برقعی، ابوالفضل، تابشی از قرآن، ج1، ص 72.
2. کلینی، الکافی، دار الکتب الاسلامیه، ج1، ص294.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.