نقد نظریه برقعی در زمینه شرح خطبه 228 نهج البلاغه

  • 1400/12/23 - 11:04
سید ابوالفضل برقعی، از روحانیون معاصر است که عمده اندیشه وی، ترکیبی از قرآن بسندگی و نفی عقاید شیعی است. وی ادعا می کند که امیرالمؤمنین (ع) در خطبه 228 نهج البلاغه خليفه دوم، عمر بن خطاب را تمجيد کرده است.
نقد نظریه برقعی در زمینه شرح خطبه 228 نهج الباغه

برقعی ادعا می کند که امیرالمؤمنین (ع) در خطبه 228 نهج البلاغه خليفه ثانی، عمر بن خطاب را تمجيد کرده است؛ اما چنين چيزى با خطبه‌ هاى ديگر نهج البلاغه هماهنگ نيست.

پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ سید ابوالفضل برقعی از روحانیون معاصر است که عمده اندیشه وی، ترکیبی از قرآن بسندگی و نفی عقاید شیعی است. وی در نیمه اول عمرش، مطالبی را همسو با تفکرات شیعه می‌نوشت؛ اما به نظر می‌رسد کتاب «منهاج السنة النبویة فى نقض کلام الشیعة و القدریه» از ابن تیمیه که حاوی انتقادات شدید به شیعه و متعصبانه خواندن اعتقادات آن است، موجب شد تا در سن 53 سالگی مدعی شود در شیعه خرافات زیادی وجود دارد که خلاف متون دینی است و باید با این خرافات مبارزه کرد.

او ادعا می‌ کند که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در خطبه 228 نهج البلاغه خليفه ثانی، عمر بن خطاب را تمجيد کرده و می‌فرماید: «لِلَّهِ بَلَاءُ [بِلَادُ] فُلَانٍ، فَلَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَى الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ؛ ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ، قَلِيلَ الْعَيْبِ؛ أَصَابَ خَيْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا؛ أَدَّى إِلَى اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ؛ رَحَلَ وَ تَرَكَهُمْ فِي طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا يَهْتَدِي بِهَا الضَّالُّ وَ لَا يَسْتَيْقِنُ الْمُهْتَدِی.[1] خداوند، سرزمينى را كه فلان از آنجا برخاسته، بركت دهد. كژی‌ها را راست و بيماری‌ها را علاج کرد و سنت را برپاى داشت و فتنه را پشت سر افكند. پاكدامن و كم عيب از اين جهان رفت. به نيكويی‌هاى آن دست يافت و از بدی‌هايش پيشى جست تا بدان نيالايد. اطاعت خدا را به جاى آورد و آن چنانكه بايد از او ترسيد. بار سفر بست و خود برفت و مردم را در راه‌هاى گوناگون رها كرد كه گمراهان در آن، راه نمى‌يابند و آنكه راه يافته بر سر يقين خويش نمى‌ماند.[2]

در پاسخ به این ادعای برقعی باید گفت:
چنين چيزى با خطبه‌هاى ديگر نهج البلاغه هماهنگ نيست؛ زيرا امام (عليه‌السلام) در خطبه شقشقيه شكايت زيادى از حكومت خليفه دوم دارد و در خطبه‌ ها و برخى نامه‌ هاى نهج البلاغه از غصب خلافت، شديداً شكايت مى‌ كند. چگونه مى‌ توان آن همه را ناديده گرفت و اين كلام مبهم و مجمل را ناظر به خليفه دوم دانست؟![3]

بر فرض كه اين گفته از امام على (عليه‌السلام) درباره خلیفه دوم اهل سنت باشد، اين احتمال چندان دور نيست كه سخن جنبه جدى نداشته، بلكه بر اساس تقيّه بوده، به ويژه آنكه طبق روايتى كه در بالا اشاره شد، مغيرة بن شعبه پس از مرگ خلیفه دوم اهل سنت اين سؤال را مطرح كرد. با توجه به اينكه مغيره مرد شرورى بود و چه بسا مى‌خواست با اين سؤال و جواب، شرى در ميان مسلمانان بر پا كند؛ حضرت به ملاحظه مصالح مسلمين اين جمله را بيان فرمود؛ وگرنه نظر واقعى حضرت درباره خلفا همان است كه در خطبه شقشقيه و ساير خطب نهج البلاغه آمده است. تعبير به فلان به جاى نام عمر نيز مى‌تواند مؤيد اين معنا باشد، زيرا اين ابهام نشانه تقیه است.[4]

پی‌نوشت:
[1]. نهج البلاغه، خطبه 228.
[2]. حیدر علی قلمداران، شاه راه اتحاد، مقدمه برقعی، ص24.
[3]. مکارم شیرازی، ترجمه و شرح خطبه 228 نهج البلاغه، تمجید یکی از اصحاب.
[4]. همان.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.