وصیت راه شناخت امام زمان (عج)!

  • 1401/02/28 - 11:25
اشکالات اساسی و جدی به بنیان فکری فرقه احمد اسماعیل بصری(حدیث الغیبه) می توان وارد کرد و اما آن ها در مقابل این اشکالات قادر به پاسخ گویی نیستند و با نادیده گرفتن این اشکالات سراغ تأویل و توجیه می روند.
فتنه احمدالحسن

استدلال احمد بصری به حدیث الغیبة شیخ طوسی دارای اشکالات فراوانی می باشد. گرچه خود این حدیث نیز از لحاظ سندی و محتوایی ضعیف است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حدیث الغیبة شیخ طوسی (موسوم به وصیت) مهمترین دلیل احمد اسماعیل بصری برای اثبات خود است. «از امير المومنين (عليه‌السلام) روایت است که فرمود: پيغمبر در همان شبی که از دنيا رفتند دستور دادند که کاغذ و دواتي بياورند. پس شروع به نوشتن وصيت خود کرد تا به این‌جا رسيد و فرمود: ای علی بعد از من دوازده امام خواهد بود و بعد از آن‌ها دوازده مهدی؛ ای علی تو اولين امام از آن ائمه دوازده‌گانه هستی که خداوند در آسمانش تو را بچندین نام نامگذاری کرده است: مرتضی؛ اميرالمؤمنين؛ صدیق اکبر؛ فاروق اعظم؛ المأمون؛ المهدی پس هيچ یك از این اسامی شایسته شخصی غير از تو نيست. ای علی تو وصی من بر اهل بيت من هستی و بر زنان من چه مرده و چه زنده؛ پس هر آن‌که را که نگه داری به دیدار من آید و هر آن‌که را که طلاق دهی از آنان من نيز از وی بریء هستم. نه آن زن مرا در قيامت خواهد دید و نه من وی را! ای علی تو خليفه من در امت من هستی، هر گاه وفاتت رسيد خلافت را به پسرم حسن نيکوکار وصول واگذار کن، تا هرگاه وفاتش رسيد آن را به پسرم حسين شهيد زکی مقتول واگذار کند، هرگاه وفاتش رسيد آن را به پسرش علی ذی الثفنات واگذار کند، هر گاه وفاتش رسيد آن را به پسرش محمد باقر واگذار کند، هر گاه وفاتش رسيد آن را به پسرش جعفر صادق واگذار کند، هرگاه وفاتش رسيد آن‌را به پسرش موسی کاظم واگذار کند، هرگاه وفاتش رسيد آن‌را به پسرش علی‌رضا واگذار کند، هرگاه وفاتش رسيد آن را به پسرش محمد ثقه تقی واگذار کند، هر گاه وفاتش رسيد آن را به پسرش علی ناصح واگذار کند، هر گاه وفاتش رسيد آن را به پسرش حسن فاضل واگذار کند، هر گاه وفاتش رسيد آن را به پسرش محمد مستحفظ از آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) واگذار کند، پس آن‌ها دوازده امام هستند. سپس بعد از او دوازده مهدى مى‌باشند. هر گاه وفات محمد مهدی رسيد آن‌را به پسرش اول مقربين واگذار کند، براى او سه اسم است. یك اسمش مانند اسم من و اسم دیگرش اسم پدر من است، و آن عبد الله و احمد است، و نام سوم مهدى است. و او اولين مومنان است.»[1]

اتباع وی نیز در تبلیغ برای این جریان، بسیار زیاد از این حدیث به عنوان راه شناخت حجت استفاده می کنند. گرچه اشکالات بسیاری به این روایت و استدلال به این روایت وجود دارد، اما در اینجا قصد داریم بُعد دیگری از وجه استدلال این فرقه را به وصیت و نص را مورد چالش قرار دهیم.

اینکه گفته می شود راه شناخت امام، وصیت است؛ اولاً: کدام امام؟ یازده امام قبلی یا امام دوازدهم؟ چون ایشان یک فرقی با دیگر امامان دارد، اینکه آن‌ها همگی ظاهر بوده‌اند و ایشان غایب از نظر است.
ثانیا: حال بر فرض که وصیت راه شناخت امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) هم باشد، اما در چه زمانی؟ با آغاز غیبت صغری یا هنگام ظهورشان؟ چون ایشان به علت رخداد غیبت، دو بار باید خود را اثبات کنند؛ یکی در ابتدای غیبت صغری برای مردمی که با وفات امام یازدهم (علیه‌السلام) مواجه شدند و اندکی او را می شناسند و دیگری به هنگام ظهورحضرت (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) که پس از غیبت طولانی است و کسی او را ندیده است.
ثالثا: یازده امام قبلی که هیچ کدام با این وصیت (حدیث الغیبه) که جریان احمد ادعایش را دارند به امامت خود تمسک نکرده اند؛ امام دوازدهم نیز از اول امامت خود غائب بوده، چه برسد به اینکه بخواهد به این وصیت استدلال کند، و در آخرین توقیعشان هم هیچ سخنی از این وصیت نیست!
رابعا: باید بدانیم وصیت در روایات دیگر قید خورده است، یعنی باید شخصی که در وصیت آمده است معروف و آشکار باشد! امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «سه چیز است که در کسی جمع نمی شود الا اینکه صاحب این امر است: ... و اینکه صاحب وصیت ظاهره باشد وصیتی که وقتی به مدینه بیایی درباره آن از عموم مردم و بچه ها بپرسی که فلانی به چه کسی وصیت کرده؟ بگویند به فلانی پسر فلانی».[2] بله احمد و اتباعش این قیود را مخفی می کنند.
خامسا: آیا از پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) تنها همین یک وصیت نقل شده که آن را تنها راه شناخت حجت خدا می دانند! یا نقل های دیگری هم درباره وصیت مکتوب پیامبر در کتاب های معتبر وجود دارد که هیچ سخنی از دوازده مهدی به میان نیاورده است؟[3] نمونه بارز آن حدیث وصیت سلیم بن قیس هلالی است که تعبیر 12 مهدی در آن نمی باشد.[4]
این موارد اشکالات اساسی است که به بنیان فکری فرقه احمد اسماعیل بصری(حدیث الغیبه) می توان وارد کرد و آنها در مقابل این اشکالات، قادر به پاسخ گویی نیستند و با نادیده گرفتن این اشکالات، سراغ تأویل و توجیه می روند.

[1]. الغیبة، شیخ ابوجعفر الطوسی، ص 151.
[2]. الکافی، کلینی، ج1، ص284، ح2.
[3]. مقاله سید مهدی مجتهد سیستانی.
[4]. اسرار آل محمد، ترجمه کتاب سلیم بن قیس، ص 311.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.