بررسی استناد احمدالبصری به حدیث وصیت

  • 1395/10/27 - 15:24
عمده‌ترین و اساسی‌ترین دلیلی که احمدالحسن بصری برای امامت و مهدویت خود ارائه نموده، استناد به حدیثی از امام صادق (علیه السّلام) و ایشان از پدران بزرگوارش است که از آن به حدیث «مهدی‌های دوازده‌گانه» یا «دوات و قلم» یاد می‌کنند که چون این حدیث، یادآور حدیث دیگری است بهتر است از آن به «حدیث وصایت» یاد کرد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عمده‌ترین و اساسی‌ترین دلیلی که احمدالبصری برای امامت و مهدویت خود ارائه نموده، استناد به حدیثی است که از آن به حدیث «مهدی‌های دوازده‌گانه» یا «دوات و قلم» یاد می‌کنند که چون این حدیث، یادآور حدیث دیگری است، بهتر است از آن به «حدیث وصایت» یاد کرد. حدیث مورد استناد آن‌ها از این قرار است: «امام صادق (علیه السّلام) از پدران بزرگوارش از امیرمؤمنان (علیه السّلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده که حضرت در شب رحلتش به من فرمود: یا اباالحسن! صحیفه و دواتی بیاور! سپس حضرت، وصیت خود را املا فرمود، تا این‌که فرمود: ... یا علی! پس از من دوازده امام و پس از آن‌ها دوازده مهدی خواهد آمد، که تو نخستین امام هستی! سپس نام یک‌ یک آن‌ها را برشمارد، تا این‌که فرمود: حسن (عسکری) هم این صحیفه را به فرزندش «محمد» تسلیم خواهد کرد، که از ما آل محمد (علیهم السّلام) است. این‌ها دوازده امامند و پس از وفات مهدی موعود، دوازده مهدی دیگر خواهد بود، که آن را به مهدی اول تسلیم کند و او دارای سه نام است: نام من «محمد»، نام پدرم عبدالله و مهدی که او نخستین مؤمن است.»[1] احمدالبصری بر اساس این روایت، خود را نخستین امام پس از امام مهدی (امام سیزدهم) معرفی نموده و چنان با قاطعیت و اعتماد به نفسی خود را مصداق و موعود این روایت می‌داند که سرباز زنندگان از آن را تهدید به دوزخ و عذاب الهی نموده است.

نقد و بررسی:
الف) این حدیث، قوی‌ترین و گویاترین روایت مورد استناد احمدالبصری و هواداران اوست. وی و هوادارانش که برای اثبات ادعاهای خود از روایت شیعه و سنّی دریغ نمی‌ورزند، در ادعای گزافی گفته‌اند این روایت، «صحیح‌السند» است؛ این در حالی است که در پاورقی ثابت می‌گردد که این روایت نه بر اساس مبانی رجالی «شیعه» و نه بر اساس مبانی «اهل سنت» از شرایط صحّت برخوردار نمی‌باشد و این خود دلیل دیگری است بر اثبات ضعف علمی او و هوادارانش.

ب) با صرف نظر از سند این روایت که ضعیف و غیر معتبر است، از جهت دلالت نیز شاذ و غیر قابل قبول است؛ چرا که بنا بر احادیث مشهور، پس از شهادت امام زمان، زمانی برای حکومت معمولی و متعارف صالحان باقی نمی‌ماند؛ بلکه طبق احادیث صحیح‌السند شیعه، پس از شهادت امام زمان دوره‌ی رجعت آغاز می‌شود و پس از آن، قیامت کبری اتفاق می‌افتد؛ چنان‌که شیخ مفید در کتاب الارشاد می‌فرماید: «پس از دولت حضرت قائم برای کسی دولتی تشکیل نمی‌شود، مگر آن‌چه این روایت بر آن دلالت می‌کند، مبنی بر این‌که فرزندان او اگر خدا بخواهد، قیام می‌کنند؛ البته این روایت به صورت قطعی ثابت نیست. اکثر روایات بر این معنی دلالت می‌کند که حضرت مهدی نمی‌رود، مگر چهل روز پیش از قیام قیامت که در آن، هرج و مرج صورت می‌گیرد و علائم خروج اموات و قیام قیامت برای حساب و کتاب آشکار می‌شود.»[2]

ج) علامه مجلسی نیز پس از نقل این روایت درباره دلالت و تأویل آن می‌نویسد: این خبر، مخالف قول مشهور است و دو راه جمع و تأویل دارد: یکی این‌که مراد از «دوازده مهدی»، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و سایر امامان به استثنای امام زمان باشد؛ به این معنا که حکومت آن‌ها در هنگام رجعت پس از حضرت خواهد بود (با این تأویل می‌توان تعارض بین اخبار مختلف که درباره مدّت حکومت آن حضرت نیز وارد شده، جمع کرد)؛ دیگری این‌که «دوازده مهدی» از اوصیای امام زمان، هدایت‌گران خلق در زمان ائمه (علیهم السّلام) هنگام رجعتند؛ زیرا زمین و زمان نمی‌تواند خالی از حجّت باشد، اگر چه اوصیای انبیای الهی نیر حجت‌های خداوندند.»[3]

د) طبق فرمایش امام صادق (علیه السّلام) ممکن است، «مهدی‌های دوازده‌گانه»، گروهی از شیعیان باشند، که مردم را به محبت و دوستی اهل بیت (علیهم السّلام) دعوت می‌کنند: «ابوبصیر گوید: به امام صادق (علیه السّلام) عرضه داشتم: ای فرزند رسول خدا! من از پدر شما شنیدم که فرمود: پس از قائم، «دوازده مهدی» خواهند بود، حضرت فرمود: پدرم فرموده «دوازده مهدی»، نه «دوازده امام»؛ آن‌ها قومی از شیعیان ما هستند که مردم را به موالات و معرفت حقّ ما می‌خوانند.»[4]
پس منظور، افرادی هستند که نقش هدایت‌گری برای مردم دارند نه بیشتر، بر خلاف احمدالبصری که به‌جای فراخواندن مردم به اهل بیت (علیهم السّلام)، القاب و عناوین گزافی از جمله عنوان «امام سیزدهم» برای خود قائل شده و پیش از فرا رسیدن همان موعد مورد گمان وی، مردم را به خود فرا می‌خواند.

پی‌نوشت:

[1]. الغیبة، شیخ طوسی، مؤسسة المعارف الإسلامیة، قم، ص 15.
[2]. الإرشاد، الشیخ المفید، دارالمفید، بیروت، ج 2، ص 387.
[3]. بحارالأنوار، العلامة المجلسی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 53، ص 148.
[4]. بحارالأنوار، العلامة المجلسی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 53، ص 115.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.