رد ادعای صوفی بودن مجلسی اول
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از آنجا که صوفیه بهخاطر انحرافات و کجرویهای خویش مورد طعن و سرزنش بسیاری از مردم و متشرعین هستند، لذا همواره در طول تاریخ سعی در جلب اعتماد و توجه مردم بهسوی خود را داشتهاند و برای رسیدن به این منظور همواره درصدد هستند تا به نحوی افراد سرشناس و موجه در جامعه خویش را صوفی و از هم گیشان خود معرفی کنند. ازجمله علمایی که متصوفه شدیداً در صوفی بودن آن تأکید میکنند حضرت آیتالله محمدتقی مجلسی پدر بزرگوار علامه مجلسی است. چراکه محمدتقی مجلسی بنا به شرایط زمان و اقتضای آن دوران برای جلوگیری از انحراف بیشتر آنها و تصحیح عقاید باطل متصوفه به سمت آنها رفت تا زمینه هدایت آنها را فراهم کند.
چنانچه فرزندش محمدباقر مجلسی ضمن رد اتهام صوفی بودن پدرش دراینباره میگوید: «بر تو باد پرهیز از این گمآنکه پدر علامهام (که ضریحش نورانی باد!) از صوفیان باشد، یا اعتقادی به مسالک و مذاهب آنها داشته باشد. حاشا از این نسبت! چگونه اینگونه باشد، درحالیکه او مأنوسترین اهل زمان خودش به اخبار اهلبیت (علیهم السلام) و عالمترین آنها به این اخبار بود. مسلک او زهد و ورع بود. او در ابتدا به اسم تصوف تظاهر میکرد، تا این طایفه به او متمایل شوند و از او فرار نکنند، تا اینکه آنها را از این عقاید فاسده و اعمال بدعت آمیز رهایی بخشد، و به تحقیق که عده زیادی از آنها را با این مجادله حسنه هدایت کرد و در آخر عمرش وقتی مشاهده نمود که رعایت این مصلحت، موضوعیت ندارد، و پرچمهای گمراهی و سرکشی سرنگون گشته و احزاب شیطان شکست خوردهاند و معلوم شد که اینها دشمنان خدا هستند، از آنها بیزاری جست و مستمراً منکر عقاید باطل آنها میشد و من (که فرزند ایشان هستم) آشناتر از هرکس به طریقه پدرم هستم و نزد من نوشتههای پدرم دراینباره موجود است.» [1]
همچنین یکی از دلایل رد صوفی بودن محمدتقی مجلسی، پسران مرحوم مجلسی هستند که بهترین افراد برای معرفی پدر خویش و آشنا به افکار و عقاید ایشان هستند و هردو عالم و از مبارزان با انحرافات صوفیه به شمار میآیند. علامه محمدباقر مجلسی که در کتب خود آشکارا در رد صوفیه سخن رانده و چنانچه گفته شد از عقاید و آبروی پدر خویش دفاع کرده و درویشی پدر خویش را منکر شده و عملکرد پدر خویش در نزدیکی به متصوفه را از سرناچاری و بهخاطر وظیفه هدایت دانسته است. کما اینکه اشاره میکند که وقتی پدرم از هدایت آنها ناامید شد، از اطراف آنها خارج شد و مکرراً با عقاید باطل آنها مقابله میکرد.
یکی از معاصرین مجلسی در توضیح اتفاقات آن روزگار مینویسد: «شیخ بهاءالدین محمد عاملی و ملا محمدتقی مجلسی و ملامحسن کاشانی (علیهم الرحمه) که هر یک قدری بنا بر مصلحت، این طایفه را که شاید از آن راه باطل برگردند، مراعات مینمودند، بلکه از جانب ایشان سخنان نیز میگفتند و مینوشتند. اما فی الحقیقه در عقاید حقه، مخالف ایشان بودند، و مؤید این مقال آنکه هر یک از این علمای مزبور، عمر خود را صرف اخبار ائمه اطهار (صلوات الله علیهم اجمعین) نمودند، و مادام الحیات در نشر آثار اهلبیت (علیهم السلام) مجد و ساعی بودند، و قفل شبهات را از مفتاح فلاح احادیث ایشان میگشودند.» [2]
نویسنده در ادامه از رفتار صوفیان آن زمان با مخالفین خویش ازجمله ملاعبدالله مجلسی پسر مجلسی اول که در باب متصوفه اقدام به افشاگری و مبارزه با آنها کرده بود مینویسد: «در آن اوان این طایفه (صوفیه) را طغیانی بود که چارهای بهجز تقیه از ایشان نبود. و دلیل بر این مدعا، احوال ملاعبدالله مرحوم است، بعد از فوت پدرش آخوند ملا محمدتقی مجلسی، به مظنّه آنکه او را در ترویج دین حق، ناصری و معینی هست، فیالجمله اظهاری از افعال قبیحه و اطوار شنیعه این طایفه را نموده، و طریقه ائمه هدی را که شیوه مرضیه آخوند خود بوده، بیان فرموده، پیروان حلاّج بنابر عداوت دینی و لجاج، اتفاق نموده، از برای اهانت بلکه ضرب و قتل نیز مضایقه نبود، در مسجد جامع عتیق اصفهان، هجوم آور شده، بوریاهای مسجد را سوزانیدند، و مدرسین را منع از درس نمودند و مدتی در مسجد را بستند، و آن بنده خدا را بعضی از دوستانش به هزار حیله و تدبیر از مسجد به خانهاش رساندند و مخفی کردند... لاجرم لاعلاج به سبب عداوت آن سیاه بختان بیایمان، جلای وطن نموده، روانه کفرستان و بلاد هندوستان گردید». [3]
پینوشت:
[1]. علامه مجلسی، محمدباقر، الاعتقادات، نشر کتابخانه علامه مجلسی، ص 48
[2]. جعفریان، رسول، شیعه شناسی در روزگار صفوی، مجله آیینه پژوهش، شماره پنجم، 1397، ص 99
[3]. همان
افزودن نظر جدید