تعارض تعدیل معیشت با تقسیم ارث در بهائیت!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مبلّغی بهائی با پژوهشگر در زمینهی بهائیت، به مقایسهی ادعای تعدیل معیشت (به معنای: توزيع عادلانهی ثروت و بهرهمندی همگان از رفاه مادی) از جانب پیشوایان بهائی، با حکم ناعادلانهی آنان به تقسیم ارث پرداختند.
مبلّغ بهائی: پیشوایان ما تعدیل معیشت را یکی از آموزههای بدیع خود دانسته و سعادت بشر را به آن مشروط کردهاند؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «تعلیم ششم حضرت بهاءالله تعدیل معیشت حیات است... امر تعدیل معیشت بسيار مهم است و تا اين مسئله تحقّق نيابد، سعادت برای عالم بشر ممكن نيست».[1]
پژوهشگر: این ادعای شما به مثابه شعاری توخالی میماند، چرا که پیشوایان بهائی در عمل، احکامی مغایر با این شعار وضع کردهاند!
مبلّغ بهائی: مثال بزنید، چه حکمی از پیشوایان ما در جهت خلاف تحقق تعدیل معیشت میان انسانها است؟!
پژوهشگر: به طور مثال، حکم ناعادلانهی تقسیم ارث در بهائیت که در آن، پیامبرخواندهی بهائی خانهی مسکونی، که معمولاً عمده دارایی متوفی به شمار میآید، را به فرزند بزرگ پسر اختصاص داده است: «و جَعلنا الدار المَسکونة و ألبسة المخصوصة لِلذرّیة مِن الذکران دون الإناث [2]؛ و خانهی مسکونی و لباسها مخصوص (متوفی) را برای فرزندان پسر قرار دادیم و دختران از آن سهمی ندارند».
مبلّغ بهائی: صدور این حکم بخاطر اینست که سرمایهی متوفی با تقسیم شدن از بین نرود؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «... ثروت چون تقسیم گردد، پریشان شود و از دست برود... ولی اگر در ولد بکر حصر (: مختص به فرزند ارشد) شود، باقی و برقرار ماند و او (: فرزند ارشد) دیگران را نگاهداری نماید».[3]
پژوهشگر: آیا وجدان شما این توجیه را میپذیرد؟! اگر پسر بزرگ پس از مصادرهی اموال پدر، هیچ سهمی به سایر ورثه نداد، تکلیف سایرین چه میشود؟! آیا ادعای تعدیل معیشت با انحصار سرمایه دست یک نفر سازگار است؟! از طرفی، بهائیتی که احکامش حتی توان ایجاد تعدیل معیشت در نظام خانوادگی خود را ندارد، چگونه میتواند از تعدیل معیشت در سطح جهانی سخن به میان آورد؟!
پینوشت:
[1]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، 127 بدیع، ج 2، ص 148.
[2]. حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص 23، بند 25.
[3]. فاضل مازندرانی، رساله امر و خلق، نسخهی الکترونیکی، ج 4، ص 217.
افزودن نظر جدید