ارث در بهائیت

سازمان بهائیت این روزها به جشن و پایکوبی و مصادره نوروز باستانی ایران به نفع خود مشغول است و در عوض سعی دارد داغ اغتشاشات در ایران را بخاطر فتنههایی که خود به پا کرده، زنده نگه دارد. اما مگر بهائیت برای حقوق زنان چه کرده؟! یا حقی برای آزادی خواهی در تفکراتش باقی گذاشته است؟!

تشکیلات بهائیت در حالی با تخریب اسلام، به تبلیغ دروغین جایگاه زن در قول عبدالبهاء می پردازد که این پیشوای بهائی مدام به تحقیر جنس زن می پرداخت و از حقوقش محروم می کرد. در این صورت یا در انتساب سخنانی در تکریم زن به پیشوایان بهائی باید تردید کرد و یا به دورویی و عوام فریبی شان ایمان آورد.

پیامبرخواندهی بهائی در کتاب اقدس خود، با کپیبرداری از علیمحمد باب، تقسیمات هفتگانهای را برای ارث تعیین کرده است. اما به راستی، چگونه دینسازان بهائیت که مدعی ابداع شعار تساوی زن و مرد در مسلک خود بودند، علاوه بر تضییع حقوق فرزندان متوفی در تقسیم سهم الإرث، شعار تساوی زن و مرد را نیز نقض کردهاند!

عبدالبهاء در توجیهی غیرمستند و غیرمنطقی، اختصاص خانهی متوفی به فرزند بزرگ پسری را به تبعیت از میراث نبوت در پیامبران دانسته و پسر بزرگ را مسئول رسیدگی به امور خانواده معرفی کرده است! اما به راستی اگر پسران بهائی هم به تبع عبدالبهاء از این وظیفهی اخلاقیشان شانه خالی کردند، تکلیف خانوادهی متوفی و شعار پوشالی تساویطلبی چه خواهد شد؟!

پیامبرخواندهی بهائی در کتاب اقدس، خانهی مسکونی را سهم الإرث فرزندان پسری تعیین کرده است. اما عبدالبهاء این حکم پدر خود را تحریف و آن را مختص فرزند بزرگ پسری دانسته است! اما به راستی چگونه میتوان باور کرد که این تحریفِ بدون مبنای عبدالبهاء، هیچ ارتباطی به اینکه او پسر بزرگ پیامبرخواندهی بهائی بوده، ندارد؟!

پیشوایان بهائی در شعارهای تبلیغاتی خود، تأکید بسیاری بر تساوی حقوق زن و مرد داشته و در این راستا، شوقی افندی از این شعار، به عنوان فرصت تبلیغی مناسب برای بهائیان یاد کرده است. این در حالیست که تقسیم نامساوی و بلکه ناعادلانهی ارث میان دختر و پسر در این فرقه، نمونهی بارزی از تناقض در گفتار تا عمل پیشوایان بهائیت است!

پیشوایان بهائی خود را مخترع شعار تساوی حقوق زن و مرد دانسته و رشد و تعالی عالم انسانی را بر رعایت مساوات میان زن و مرد متوقف دانستهاند. این در حالیست که بر خلاف این آموزه، حق مالکیت اموال بخشیده شده به زن میّت را از او سلب کرده و حکم به مصادره و تقسیم اموالی که شوهر به او در زمان حیاتش بخشیده را صادر کردهاند.

پیشوایان بهائی تعدیل معیشت را یکی از آموزههای بدیع خود معرفی کردهاند. این در حالیست که بر خلاف این شعار، خانهی مسکونی که عمده دارایی متوفی به شمار میآید را مخصوص فرزند بزرگ پسری کردهاند. اما به راستی، بهائیتی که حتی توان ایجاد تعدیل معیشت در نظام خانوادگی خود را ندارد، چگونه میتواند ادعای تعدیل معیشت در سطح جهانی داشته باشد؟!

مبلّغان بهائی یکی از تعالیم پیشوایان خود را برابری و برادری کامل میان انسانها معرفی میکنند. این در حالیست که بر خلاف این ادعا، پیامبرخواندهی بهائی از یکسو غیربهائیان را سنگریزه و پست دانسته و از سویی دیگر در حکمی، غیربهائیان را محروم از ارث بهائیان نموده است. با این حال آیا ادعای تساوی، چیزی جز شعار فریبنده در این فرقه است؟!

پیامبرخواندهی بهائیت، بر خلاف حکم تساوی زن و مرد که عبدالبهاء به او نسبت داده، خانهی مسکونی را تنها به فرزند پسر متوفی اختصاص داده است. از اینرو عبدالبهاء در تحریف کلام پدر و با یک توجیه غیرمقبول، اموال متوفی را مختص به فرزند ارشد دانسته و عملکرد انگلیسیها را در این زمینه، شاهد بر عقلانی بودن حکم پدر خود دانسته است!