امیرالمؤمنین و شورش ابومریم سعدی
میگویند: ابومریم سعدی _که از اعراب بنی تمیم بود) در عصر خلافت مولانا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) شورش کرد و برخی از ایرانیان با او همراه شدند. در پاسخ میگوییم که اولاً رابطه اکثر ایرانیان از همان ابتدای ورود اسلام به ایران، نسبت به علی و آل علی، رابطهای مثبت بود. ثانیاً آن چند ایرانی، برده بودند و از سر ناچاری با ابومریم شورشی همراه شدند. امیرالمؤمنین نیز دستور داد آن ایرانیانی که در شورش زخمی شدند، را مداوا و سپس در راه خدا آزاد کردند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ آنچه در این نوشتار میآید پاسخی به شایعهای است که در شبکههای اجتماعی منتشر شده است:
شایعه:
در عصر خلافت علی بن ابیطالب، یکی از خوارج به نام "ابومریم سعدی" که از شخصیتهای اصلی فتوحات ایران بود در کردستان قیام کرد. وی با گروهی 400 نفری که 4 نفر آنان عرب بودند و بقیه آنان ایرانی، راهی مدائن شدند. آنان مدائن را فتح کردند و راهی کوفه شدند. علی، لشکری 700 نفری را با فرماندهی "شریح بن هانی" جهت سرکوب آنان بسیج کرد. لیکن خوارج که ایرانیان آن را تشکیل میدادند پیروز شدند و شایع شد که شریح کشته شده است. سپس علی خود راساً از کوفه راهی جنگ با خوارج ایرانی شد. او ضمنا لشکری را با فرماندهی "جاریه بن قدامه" راهی مبارزه با آنان کرد . طبری مینوسید: ابومریم و یارانش کشته شدند و اثری از آنان نماند.
پاسخ:
- آنچه در متن فوق آمده، برداشتی مغرضانه، وقیحانه و ناجوانمردانه از تاریخ است. در عجبم از کسانی که شب و روز، شعار «انسانیت» سرمیدهند، لیکن از هر گرگ و کفتاری درندهترند. دم از علم و اخلاق میزنند، ولی در کمین فرصتی هستند که به چهره آفتاب، خاک بپاشند. غافل از اینکه این سوء رفتار جز حقارت و رسوایی چیزی برایشان ندارد. چه کسی در تاریخ، با علی (علیه السلام) دشمنی کرد و خوشنام شد؟ آیا از سرنوشت معاویهها عبرت نمیگیرند؟ اینکه عدهای اندک از ایرانیان –از سر اجبار یا نادانی یا هر چیز دیگری- به خوارج وحشی پیوستند، و خود را در دنیا و آخرت به هلاکت انداختند، آیا جای خوشحالی و افتخار دارد؟ آیا معیار حق و باطل، نژاد و قومیت است؟ خیر...
- اما حقیقت ماجرا... در دوران خلافت مولانا علی بن ابیطالب (علیه السلام) شخصی به نام «ابو مريم سعدى تميمى» که از قبیله بنیتمیم و عرب بود، به شهرزور رفته؛ شورش کرد. در حالیکه بیشتر کسانی که در لشکر او بودند، موالى (یعنی بيگانگانِ مُنتسب به عرب يا بردگان) بودند. در منابع تاریخی گفته شده که 200 نفر –یا در برخی منابع 400 نفر- تحت امر او بودند.[1] او با لشکر خود در نزدیکیِ کوفه مستقر شد. مولا على (علیه السلام) شخصی را نزد او فرستاد و او را براى صلح و بيعت با خود دعوت كرد. اما ابومریم سعدی از صلح، خوددارى كرد و گفت: «ميان ما جز جنگ چيز ديگرى نيست».[2] پس از این سخن، على (علیه السلام) یکی از فرماندهان سپاه خود به نام شريح بن هانى را با 700 نفر به سوی خوارج (یعنی ابومریم سعدی و یارنش) فرستاد. خوارج بر سپاه مولا علی (علیه السلام) حمله كردند و بسیاری از یاران مولا را به شهادت رساندند. خبر این درگیری که به على (علیه السلام) رسید، شخصاً به سوی خوارج حرکت کردند و یکی دیگر از یاران خود به نام «جارية بن قدامه» را به سوی ابومریم سعدی (که سردسته شورشیها بود) فرستادند. او خوارج را به کنارهگیری از جنگ دعوت کرد، اما آنها نپذیرفتند. این بار مولا على (علیه السلام) خود به نزد آنان رفت و ایشان را به بیعت دعوت کردند. لیکن آنان باز هم از قبول پیشنهاد حضرت خودداری کردند. پس آتش جنگ شعله ور شد (در حالیکه ابومریم سعدی و یارانش جنگ را آغاز کردند، زمانی که مولا علی برای دعوت به آشتی نزد آنان رفتند، آنها به حضرت حمله ور شدند)،[3] پس در میدان جنگ، على (علیه السلام) تمام آنها را كشت. فقط پنجاه تن از آنها زنده ماندند که از مولا امان خواستند. حضرت نیز به آنها امان داد. 40 تن از خوارج نیز در جنگ زخمی شدند. حضرت على (علیه السلام) در اقدامی که شاید در تاریخ بیسابقه –یا کمسابقه- باشد، به جای اینکه مجروحین دشمن را بکشند، دستور دادند که همه آنها را به کوفه بُرده و معالجه و مداوا كنند! این درگیری در ماه رمضان سال 38 هجری رخ داد.[4] پس از بهبود حال مجروحین دشمن، مولا علی (علیه السلام) همه آنان را آزاد کرد.[5]
- أحمد بن يحيى بلاذری با این خود همنشین نواصب و از دشمنان مولا علی (علیه السلام) بود، اما درباره این درگیریها میگوید که علی بن ابیطالب به یارانش گفت: « كُفّوا عَنهُم حَتى يَبدَؤُكُم.[6] از آنان چشمپوشی کنید (به آنان کاری نداشته باشید) مگر اینکه آنان خود علیه شما (جنگ را) آغاز کنند.»
- عجیب از مظلومیت بزرگمرد تاریخ! سران عرب، به خاطر حمایت علی (علیه السلام) از ایرانیانِ ستمدیده، او را رها کردند، بلک در مقابلش ایستادند! و باستانگرایان لجباز، به خاطر تنبیهِ چند یاغی، امیرالمؤمنین را مورد هجمه قرار میدهند. به قول مغیرة بن شعبة: «کَانَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ أَمْیَلَ إلَی الْمَوَالِی وَ أَلْطَفَ. بِهِمْ، وَ کَانَ عُمَرُ أَشَدَّ تَبَاعُدًا مِنْهُمْ.[7] علی (ع) نسبت به ایرانیان، مهربان و بامحبت بود، ولی عمر ازآنان تنفر داشت و از ایشان دوری میکرد.»
پینوشت:
[1]. ابن اثیر جزری، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371، ج 10، ص 191 ؛ سيد محسن امين عاملى، سيره معصومان، ترجمه على حجتى كرمانى، تهران: انتشارات سروش، 1376، ج 4، ص 715.
[2]. ابن اثیر جزری، همان ؛ سید محسن امین عاملی، همان، ج 4، ص 715 ؛ ويلفرد مادلونگ، جانشينى محمد (ترجمه فارسی)، مشهد: نشر آستان قدس رضوى، 1377، ص 407
[3]. ويلفرد مادلونگ، همان، ص 408.
[4]. ابن اثیر جزری، همان، ج 10، ص 191 ؛ سید محسن امین عاملی، همان، ج 4، ص 716 ؛ ويلفرد مادلونگ، همان، ص 408.
[5]. ويلفرد مادلونگ، همان، ص 408.
[6]. أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى، كتاب جمل من انساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، 1996، ج 2، ص 371.
[7]. ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، قم: نشر مؤسسه دارالکتاب، 1369، ج 2، ص 341.
مطالب مرتبط: ايرانيان و اهل بيت
دیدگاهها
سماع
1396/04/13 - 17:05
لینک ثابت
برقافله نوع بشر در همه عالم ،
افزودن نظر جدید