برخی از شباهت‌های اهل حق و یزیدیان

  • 1394/06/05 - 08:33
به اعتقاد برخی اهل حق از زمره شیطان پرستان یا همان یزیدیان یا ایزدی‌ها هستند. اما باید گفت که این گمان، گمانی باطل است. این دسته به‌صرف شباهت برخی از اعتقادات اهل حق و ایزدی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که اهل حق هم همانند فرقه ایزدی‌ها شیطان پرست هستند، درحالی‌که اشتباه کرده‌اند. این عده به‌صرف وجود شباهت‌هایی در اعتقاد اهل حق...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به اعتقاد برخی اهل حق از زمره شیطان پرستان یا همان یزیدیان یا ایزدی‌ها هستند. اما باید گفت که این گمان، گمانی باطل است. این دسته به‌صرف شباهت برخی از اعتقادات اهل حق و ایزدی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که اهل حق هم همانند فرقه ایزدی‌ها شیطان پرست هستند، درحالی‌که اشتباه کرده‌اند.
این عده به‌صرف وجود شباهت‌هایی در اعتقاد اهل حق به این نتیجه رسیده‌اند. در این مقاله سعی شده است تا چند شباهت از شباهت‌های این دو فرقه بیان شود.
‫1-ایزدی‌ها معتقدند که خداوند بعد از ملک طاووس شش ملک دیگر را آفرید ولی ملک طاووس اولین ملک محسوب می‌شود و ازجمله عقاید اهل‌حق، اعتقاد به هفتن است. "هفتن"، کوتاه شده‌ی "هفت تن" است. بنا به نامه سرانجام، هفتن، نمودار هفت فرشته‌اند که از گوهر خداوندگار آفریده شده‌اند و آنچه در جهان بالا و پایین است، در تحت حمایت آنان قرار داده‌شده و پاسبانی آسمان، ماه، خورشید، ستارگان، باد، هوا، زمین، آب، گیاه، آتش، فلزات و ... به آنان محول شده است. هفتن در اعصار گذشته در پیکره‌ی پیغمبران و خاصان خدا تجلی کرده‌اند. آنان به جهان آمده‌اند و مردم را به یکتاپرستی و توحید دعوت کرده‌اند، بنابراین مدار گردش عالم، هفتن است و مغز آنان خداوند می‌باشد. وظیفه هفتن دستگیری و ارشاد خلق است. [1]
‫2-ایزدی‌ها شیطان (ملک طاووس) را لعن نمی‌کنند و معتقد هستند که در آخرالزمان او مشمول لطف و بخشش پروردگار خواهد گشت، ولی در دسته‌ای از اهل حق ایران برای شیطان تقدس قائل‌اند و شیطان را -که در اصطلاح آن‌ها ملک طاووس است- از فرشتگان مقرب خدا می‌دانند و معتقدند که مخالفت شیطان با سجده کردن بر آدم طبق مشیت  الهی بوده و در ظاهر از درگاه خداوند رانده‌شده ولی در باطن موردتوجه و لطف خداوند می‌باشد. [2]
‫‫3- یزیدیان بر این باورند که قدمت کیش آنان به زمان پیدایش بشر بازمی‌گردد و یزیدیان از نسل آدم‌اند و نه از نسل حوا؛ درحالی‌که در باور ادیان ابراهیمی، ابنای بشر حاصل ازدواج آدم و حوا هستند. برخی از اهل حق نیز این فرقه را ازلی می‌دانند و معتقد هستند که بنیامین (جبرئیل) مؤسس اهل حق است که در خلقت اولیه (از دوره‌های آفرینش در اهل حق) بوده و در قرون بعد فرشتگان در انسان‌های بعدی حلول کرده‌اند. دراین‌باره این‌گونه آمده است: «...این مسلک از روز ازل، یعنی زمانی که خداوند با ارواح آدمیان به محاوره پرداخت و از آنان بر الوهیت خود اقرار گرفت، پی‌ریزی شده...»[3] و نیز آمده است: «آیین حقیقت، قدیم و ازلی انگاشته می‌شود.»[4] و پیوستگی آن به ذات حق متلازم است با پیوستگی پیشوایان این قوم به ذات باری. [5]
‫4- اعتقاد به تناسخ ارواح دارند و معتقدند، انسان چنانچه در جهان نیکوکار و خیّر باشد، هنگامی‌که می‌میرد روحش مجدداً به تن کودکی حلول می‌کند اما اگر انسانی بد و شریر باشد، هنگامی‌که روحش آزاد شد به بدن جانوران و حشرات موذی چون کژدم و مار راه می‌یابد. بحث معاد در بین فرقه اهل حق، همراه با اعتقاد به "دون به دون" شدن یا تناسخ است و در بین افراد زیادی از اهل‌حق چنین عقیده‌ای شایع است، اگرچه ممکن است برخی کلمه تناسخ را منکر شوند ولی در همان حال نیز قائل به "دون به دون" شدن هستند که تناسخ با دون به دون شدن یا جامه عوض کردن تفاوتی ندارد. آقای مجید القاضی می‌نویسد: «مردم اهل‌حق معتقد به سیر تکامل بشر در اثر گردش‌های متوالی تناسخی است.»[6] و آقای قاسم افضلی منسوب به شاخه شاه ابراهیمی نیز با انکار لفظ تناسخ در جای‌جای نوشته‌های خود به نقل از متون و سروده‌های این فرقه به‌طور مکرر "دون به دون" شدن با گردش روح در جامه و جسم افراد مختلف را نقل می‌کند. به‌طور نمونه می‌نویسد: «نوروز (یکی از صاحبان دفتر شعر محلی اهل روستای سوران اسلام آباد غرب) خود را دون بابا یادگار می‌داند.»[7] و یا می‌نویسد: «اهل‌حق واقعی... کلاً به دون به دون و مظهریت و تجلی ذات و سیر تکامل اعتقاد دارند.»[8]

پی‌نوشت:
[1]. صفی زاده صدیق، اهل‌حق، پیروان و مشاهیر، حروفیه، 1373، ص ۲۵
[2]. خدابنده، عبدالله؛ شناخت فرقه اهل حق، تهران، امیرکبیر، اول، ۱۳۸۲ هـ. ش، ص ۱۴۴
[3]. صفی زاده صدیق، اهل حق پیران و مشاهیر، حروفیه، ۱۳۸۷، تهران، ص ۲۱
[4]. نیک نژاد کاظم، گنجینه یاری، ص ۱۰۲
[5]. دایره المعارف تشیع، ج ۳، ص ۴۶۸
[6]. القاضی مجید، مجموعه آیین و اندرز و رمز یاری، کتابخانه طهوری، تهران، ۱۳۶۱، ص ۱۱۲
[7]. افضلی شاه ابراهیمی قاسم، دفتر رموز یارستان، تهران، چاپ راستی، صص ۱ و ۲
[8]. افضلی قاسم، مکاتبات با سازمان دائره‌المعارف تشیع، ص ۱۳
برای اطلاع از عقاید ایزدی‌ها یا یزیدیان مراجعه کنید به "عزاوی عباس، تاریخ الیزیدیة، بغداد، 1354 م،  چاپ 21،  صص 300 تا 350"

تولیدی

دیدگاه‌ها

حضرت رسول پیامبر گرامی فرمودند: من شهر علمم و علی دروازه آن است. تنها گناه اهل حق این است که فقط می خواهند از راه دروازه ولایت مولا علی و اولاد او وارد شهر علم پیامبر بشوند نه از راه ولایت دیگر. این تهمت ها سر تا سر اکاذیب هیچ کدام منش اهل حق نیست و فقط به سبب منفعت طلبی و نا دانی عدهای سود جو است که از حق و حقیقت هراس دارند در آورده و گفته میشود چون می دانند روز که حق حاکم شود باید حساب قدرت طلبی خود را پس بدهند. ولی قیاس به خود نکنید ، اهل حق و کلاً دراویش، صلح جو ترین و آرام ترین و نجیب ترین مردمان هستند چون مشغول حق هستند، حساب شما با خود حضرت حق است آقای خمینی گفتند: انشاالله که همه ما اهل حق باشیم.

سلام بر دوست عزیز اینکه می فرمایید اهل حق می خواهند از باب امیر المومنین علی علیه السلام وارد شوند خیلی خوب است و همگام با شیعه می باشد. اما اشکال در نوع پیروی از امیر المومنین است که باید رفتار و کردار ما آنچنان باشد که امیر المومنین علیه السلام فرموده اند. یکی از اشکالاتی که به صوفیه و اهل حق می گیرند همین است که چرا با همه سر صلح دارند. مگر منافق و کافر و مومن نزد خداوند یکسانند؟ در آیات کتب آسمانی فرق بسیاری میان مومن و طاغی نهاده شده است و نیز سیره معصومین علیهم السلام و انبیاء صلوات الله علیهم اجمعین نیز همین گونه بوده است که با کفار رابطه خوبی نداشته اند، پس چطور فرقه هایی پیدا می شوند که با همه سر صلح دارند؟ آیا کسانی که آدم کش و حتی کودک کش هستند با مومنین که یاری مردم مظلوم را میکنند یکسانند!!! سخن امام خمینی رحمه الله اینگونه بود:«سخنرانى [در جمع عشاير كرمانشاه (مسئله حق و اهل حق)]. زمان: صبح 2 خرداد 1358/26 جمادى الثانى 1399. مكان: قم. موضوع: مسئله حق و اهل حق. حضار: عشاير كرمانشاه (گواران، سنجاب و قلمان). [بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏]. ويژگيهاى اهل حق. اميدوارم كه ما همه اهل حق باشيم. رژيمهاى فاسد با حق مخالف بودند؛ پس با اهل حق هم بايد مخالف باشند. آنها كوشش مى‏كردند كه حق تحقق پيدا نكند. آنها از اهل حق مى‏ترسند و مى‏ترسيدند. اگر ما اهل حق باشيم و اگر ملت ما اهل حق باشند، نمى‏گذارند كه رژيمهاى فاسد هر كارى مى‏خواهند بكنند، و مانع مى‏شوند از اينكه اجانب در مملكتشان حكمفرمايى كنند. من اميدوارم كه همه ما اهل حق باشيم؛ و همه به قرآن كريم و اسلام سر به پيش بياوريم؛ و همه عامل به احكام خداى تبارك و تعالى باشيم كه اگر همه عامل باشيم به احكام خدا و علاقه داشته باشيم به اسلام، مملكتمان پيروز خواهد شد و [رو] به پيشرفت خواهد رفت. تمام نقصها اين است كه حق را نمى گذارند تحقق پيدا كند، و اهل حق را نمى‏گذارند تحقق پيدا كنند؛ و ما بايد با تمام جديت حق را زنده كنيم، و اسلام را زنده كنيم، و قرآن كريم را زنده كنيم؛ و يك جمهورى اسلامى كه حق است متحقق كنيم تا اينكه تمام در زير سايه حق زندگى كنيم؛ و همه اهل حق باشيم. و من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه شما را مسئلت مى كنم ..» اگر حتی نگاهی ساده به بیانات امام خمینی (رحمه الله علیه) کنیم می بینیم آنچه را که شما قرار است از آن برداشت کنید، برداشت نمی شود. صحيفه امام، ج‏7، ص: 452

برادر عزیز ، روش و منش امیر المومنین علی (ع) روش پیامبر اکرم است و. آن یک صورت ملکی دارد و یک صورت ملکوتی، صورت ملکی شامل دینی برای عموم است که در کلیات قرآن به آن اشاره میشود که بیش ار 90 در صد آن آیات آسمانی و تقریباً گمتر از 10 در صد آیات زمینی است که شامل مسائل جامعه آن زمان می بود از جمله ارث و حقوق زنان و ملک یمین و یا سیاست های دفاعی رسول اکرم در جنگ ها و دیگر احکام روزمره ، این احکام از تقدس بالائی برخوردار نیستند و اگرکورکورانه از آنها تقلید کنیم جائی برای مذمت از وهابی ها ی تند رو و داعش ها نخواهد ماند چون استناد آنها هم همین قرآن است منهای تفکر در قرآن ، "قاتلو هم حتی لا تکون فتنه"بکشید تا فتنه از بین برود، حالا امروزه این آیات زمینی و ملکی و فتنه را چه کسی تعین و تفسیرمی کند؟ رأی هر کسی به اندازه طمع و سیاست و برای نفس سیری ناپزیر خودش میتواند حکم کند. شاهد صدق این کلام جنگ ها و شقاوت ها و فسادی است که بوده و هست و خواهد بود، چون این حکمت خداوند است و در این بحث نمی گنجد. آگر کشتن دشمنان ثمر داشت که تا حا لا دنیا بهشت شده بود. پرسیدید چرا دراویش و صوفیه و عرفا کلاً اهل جنگ نیستند ؟ چون خداوند اهل جنگ نیست ، آن خدای جنگ در یونان باستان بوده، خدای تورات بوده و پس از مسیح (ع) با ظهور اسلام راستین، آن خدا از بین رفت بیزارم از آن کهنه خدائی که تو داری هرلحظه مرا تازه خدای دگر استی خمیر مایه خلقت و آفرینش عوالم ، عشق است در حدیث قدسی می فرماید " من گنجی مخفی بودم دوست داشتم که شناخت شوم پس خلق کردم " برادر عزیز، قرآن بطون و لایه هائی دارد که هر کسی را اجازه و توان ورود به آن منطقه امن الهی نسیت " لا یمسه الا المطهرون" بدون طهارت باطنی نمی توان نزدیک شد در سوره مبارکه صافات آیه شریفه10 میفرماید: إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ * اگر كسى كه [از سخن بالاييان] يكباره استراق سمع كند كه شهابى شكافنده از پى او مى‏تازد. حافظ فرماید : تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش از این باب استکه مولا علی فرمود اگر آنچه سلمان فارسی می داند ابوذر می دانست از دین خارج می شد. برادر گرامی ، ما هیچ حکمی یرای حفظ دین اسلام و اشاعه آن نداریم دین صاحب دارد و هم او حافظ دین است. پیامبر ما فقط دفاع کرد نه جنگ حمله هایی عمر بعد از رحلت پیامبر اکرم انجام داد همه بر خلاف قرآن بود در سره مبارکه حج آیه شریفه 17 میفرماید: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ* كسانى كه ايمان آوردند و كسانى كه يهودى شدند و صابئى‏ها و مسيحيان و زرتشتيان و كسانى كه شرك ورزيدند البته خدا روز قيامت ميانشان داورى خواهد كرد زيرا خدا بر هر چيزى گواه است . توجه بفرمائید که خدا بر هر چیزی گواه است و نه من و داوری از آن خداوند است . پس من که خودم گناهکار هستم نمی توانم در باره دیگری قضاوت کنم و حکم دهم و اجراهم بکنم ، من که گواه نیستم چه بسا به نظر من بد ترین آدم ها همین امروز توبه کردند من که خبر ندارم و از من روسیاه پیش خدا عزیزتر هستند. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالصَّابِؤُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وعَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿ مائده 69 ﴾ کسانى كه ايمان آورده و كسانى كه يهودى و صابئى و مسيحى‏اند هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان آورد و كار نيكو كند پس نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين خواهند شد. این آیه مبارکه بوضوح روح صلح و آرامش دوستی را در اسلام مشخص می کند. تنها وظیفه ای که من و شما داریم اصلاح خومان است. تمام دستورات دینی وسیله ای است برای تزکیه و سلامت نفس آدمی هر عمل خیر از عبادات و غیره اکر خیری از آن حاصل نشود یعنی راه گشای انسان به مقام آدمیت و ملکوت نشود کاملاً بی حاصل است . خداوند میفرماید " در روزی که نه مال و نه فرزندان فایده ندارد الاّ یک قلب سلیم" و اولین شرط حصول به این مقام این است که قلب مومن خالی از کینه و نفاق بوده و پر از محبت مخلوق خدا باشد ، در قلب سالم جایی برای دشمنی و نفاق وجود ندارد کما اینکه در سجاده مومن جایی برای نفرین نیست. این را عرفای ما و صوفیه و دراویش خوب فهمیدند و لی منافع گروهی در جنگ و دشمنی است. تا بوده چنان بوده که صاحبان زر و زور راه را بر حسین ابن علی بستند وا و را سر بریدند حلاج را بر دار کردند و آن دگر را سوزاندند خانه های شان را خراب کردند و این حدیث ادامه دارد . . .

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.