علت سکوت صحابه در مسأله سقیفه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ چرا صحابه نسبت به جریان سقیفه سکوت کردند؟ چرا به مخالفت با ابوبکر و عمر نپرداختند؟ در این نوشتار با ذکر چند نکته به بررسی این سوالات با توجه به کتب اهل سنت میپردازیم.
اولا: این طور نبود که تمام صحابه نسبت به جریان سقیفه ساکت بودند، بلکه اعتراضاتی نسبت به این جریان در تاریخ ذکر شده است. بخاری در صحیح خود میگوید: «زمانی که رسول خدا از دنيا رفت، (وقتی خواستيم برای ابوبکر بيعت بگيريم) انصار با ما مخالفت نمودند و همگی در سقيفه بنی ساعده جمع شدند و همچنين علي و زبير و همراهانشان با ما مخالفت کردند»[1]. یا در کتب تاریخی معتبر ذکر شده است که: «مهاجمین بر در خانه امام علی (علیه السلام) برای بیعت اجتماع کردند و گفتند که اگر از خانه فاطمه و علی بیرون نیایید، خانه را به آتش خواهند کشید».[2]
ثانیا: علتهایی که برای سکوت در سقیفه ذکر کردهاند:
- وجود نفاق در میان بزرگان قوم؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نامهای منافقان را به حذیفه بن یمانی فرموده بود.[3]
- سست ایمانی تازه مسلمانان: محققی میگفت: «این قدر افراد آن زمان سست ایمان بودند که در مقابل سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) در روز غدیر ایستادند و از امام علی دفاع نکردند.»
- وجود کینه و دشمنی برخی از مسلمانان با حضرت علی (علیه السلام) به دلیل کشته شدن بسیاری از بستگان نزدیک آنان در جنگها به دست ایشان. ابن ابی الحدید میگوید: «به استادم گفتم که من از علی (علیه السلام) درشگفتم که چگونه در این دوره دراز پس از وفات رسول خدا زنده ماند و از آن همه کینهورزیهای قریش جان سالم بدر برد؟ ابوجعفر به من گفت: اگر او خود را به آن اندازه کوچک نکرده و به کنج انزوا نخزیده بود، کشته میشد».[4]
- از میان نرفتن رسوم قبیلهای و تعصبهای جاهلیت؛ برخی از مورّخان بر این نکته تأکید میکنند که مردم به رغم فرمودههای حضرت رسول (صلی الله علیه و آله)، منتظر بودند که کسی بر پایه سنت قبیلهای برای خلافت برگزیده شود. البته برای هر یک از این عوامل، شواهد تاریخی و دلایل کافی وجود دارد. داستان حضرت موسی و هارون در قرآن، همانند این قصه تاریخی است؛ زیرا پیامبری موسی (علیه السلام) نزد بنی اسرائیل ثابت شده بود. عصای او و ید بیضایش را دیده بودند و ساحران در برابر چشمان آنان ایمان آوردند. همچنین دیدند که عصای موسی نیل را شکافت و خود از آن گذشتند و فرعون و یارانش غرق شدند و...، اما هنگامی که موسی (علیه السلام) هارون را در جای خود نشاند و به فرمان خدا به کوه طور رفت، دوباره بت پرست شدند و جانشینی هارون را نپذیرفتند و به نصایح او گوش فرا ندادند و به پرستش گوساله ای پرداختند که سامری آن را با طلا و زیورآلات خودشان ساخته بود. این داستان هنگامی روی داد که پیامبرشان نمرده، بلکه فقط تأخیر کرده بود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز به حضرت علی (ع) فرمودند: «تو نسبت به من، همچون هارون نسبت به موسی هستی»[5] این همانندی در ویژگیهای فراوانی وجود دارد که یکی از آنها پیروی نکردن مردم از اوست.
پینوشت:
[1]. بخاری، صحيح البخاري ج 6 ص 2505، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت، 1407/1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا.
[2]. بلاذری، انساب الاشراف ج 1 ص 586، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، ط الأولى، 1417/1996.
[3]. ذهبی، سير أعلام النبلاء ج 2 ص 364، دار النشر : مؤسسة الرسالة، بيروت ، 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي
[4]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة ج 4 ص 42، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، 1418هـ، 1998م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري
[5]. بخاری، صحیح بخاری ج 3 ص 1359، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة ، بيروت، 1407، 1987، الطبعة : الثالثة ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا
افزودن نظر جدید