چرا مسند احمد هم سنگ صحاح سته نیست؟

  • 1392/03/28 - 23:28
مسند احمد بن حنبل یکی از کتب حدیثی بسیار مهم و معتبر اهل سنت است . شاید بتوان گفت مهم ترین اثر حدیثی اهل سنت ، مسند احمد است که مشتمل بر 30،000 حدیث است . اما سوال مهم این است که چرا با وجود اهمیت و اعتبار فراوان این کتاب و تقدم زمانی آن بر سایر صحاح و جایگاه مولف آن نزد عامه باز هم این کتاب هم سنگ و هم تراز سایر صحاح نیست؟

مسند احمد بن حنبل یکی از کتب حدیثی بسیار مهم و معتبر اهل سنت است که توسط احمد بن حنبل رئیس مذهب حنبلی تدوین شده است به طوری که شاید بتوان گفت مهم‌ترین اثر حدیثی اهل سنت، مسند احمد است که مشتمل بر 30،000 حدیث است که احمد آن ها را از میان 750،000 تا یک میلیون حدیث انتخاب کرده است.[1]
وی خود در توصیف کتابش می‌گوید:
این کتاب را نوشتم تا چنانچه مردم در حدیثی از رسول الله اختلاف کردند، بدان رجوع کنند.[2] این مسند در میان تمامی اهل سنت به عنوان یکی از منابع مهم و اصیل شناخته می‌شود.
اگر بخواهیم مختصری از خود احمد نیز بدانیم لازم است بگوییم وی قبل از آن که بخواهد فقیه و دارای یک مذهب فقهی به نام حنبلی باشد ، یک محدث و ناقل حدیث بوده است . تا جایی که هر گاه از او سوال فقهی می شد می گفت: از کس دیگری بپرسید و از من حدیث بپرسید.
وی عمر خود را صرف گرد آوری و شناخت احادیث نمود و گفته می شود او نزدیک به 700،000 حدیث را حفظ بوده است
گرایش وی به حدیث چنان بود که می گویند وی از نص و حدیث به عنوان امام یاد می‌کرد و به گفته ابن قیم سلفی او به شدت از فتوا دادن در مساله ای که حدیثی در آن نبود اجتناب می‌کرد.
حال سوال مهم این است که
چرا مسند احمد که از نظر تاریخی بر صحاح سته اهل سنت مقدم است و توسط شخصی نوشته شده که تخصصش در حدیث شناسی و رجال بسیار برتر از صاحبان صحاح است  اما با این حال هم ردیف و هم سنگ صحاح سته نیست؟
چگونه است که برخی مسند احمد را سرشار از احادیث ضعیف و یا ساختگی می‌دانند و در مقابل برخی دیگر آن را تا جایی بالا می برند که هر گونه جعل، نقص، و ضعفی را از آن پاک می‌کنند؟
به عنوان مثال در سال 750 یکی از حنبلیان از ابن حجر عسقلانی تقاضا می کند که او کتابی را در دفاع از مسند بنویسد و ادعای ضعیف بودن روایات این کتاب را رد کند، اما ابن حجر برعکس، با تدوین کتابی به نام ( القول المسدد فی الذب عن مسند الامام احمد ) بیان می‌کند که در کتاب مسند احمد، احادیث ضعیف فراوان و احادیث ساختگی اندکی وجود دارد.[3]
البته در مقابل سیوطی یکی دیگر از علمای بزرگ اهل سنت چنین می گوید که ( کل ما فی مسند احمد فهو مقبول )
هر چه که در مسند احمد است مورد قبول است.[4]
حال چه اتفاقی افتاده که علمای اهل سنت نسبت به کتاب بزرگترین محدث و حدیث شناس خود این برخوردهای دو گانه را در پیش گرفته‌اند؟
آیا پشت پرده این ماجرا، اسراری نهفته است که بازبینی دوباره مسند احمد و رویکرد وی در نقل احادیث  پرده از آن اسرار بر می‌دارد؟
اگر کسی بگوید علت عقب افتادگی مسند احمد از صحاح سته ،ضعف برخی از احادیث موجود در آن است باید بگوییم ، صحاح سته نیز با همه تلاشهایی که برای پاک جلوه دادن آن ها از احادیث ضعیف و حتی جعلی شده ،باز هم از این احادیث بی نصیب نمانده اند به گونه ای که در ( عون الباری ) شرح صحیح بخاری نقل شده که بخاری کتاب خود را به احمد عرضه کرد و او بیش تر روایات آن را نپذیرفت[5] (قابل توجه عده‌ای که صحیح بخاری را بعد از قرآن، اصح کتب می‌دانند)
هم چنین ذهبی[6] و محمد بن علی بن حمزه[7] نیز احادیثی را نام برده اند که در صحیحین[8] آمده‌اند ولی احمد آن ها را انکار و رد کرده و گفته است باید آن احادیث به دیوار کوبیده شوند.[9]
لذا با توجه به جایگاه احمد و جریان حدیث گرایی و شهرت وی و تخصصش در زمینه علم رجال، بعید است که علت مهجوریت مسند وی، ضعف احادیث آن باشد بلکه احمد در ضبط و استخراج حدیث شهرت بیشتری نسبت به سایر محدثان داشته است و امام المحدثین نامیده می‎شده است.
حال وقت آن رسیده تا پاسخ این پرسش را بیان کرده و پرده از این راز برداریم

یکی از تفاوتهایی که میان صحاح سته و مسند احمد وجود دارد، وجود انبوهی از اخبار و احادیث پیرامون امیر المومنین (علیه‌السلام) و اهل بیت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، در مسند احمد است.
بر خلاف کتبی چون صحیح بخاری و برخی دیگر که سعی بر کتمان و یا عدم نقل اخبار فضائل و مناقب امیر المومنین علیه السلام و اهل بیت کرده‌اند و نگاهی متعصبانه همراه با دشمنی و عناد به خاندان رسالت داشته اند و عزم خود را بر حذف و یا عدم نقل این گونه احادیث جزم کرده‌اند، احمد با نگاهی معتدل و به دور از هر گونه تعصب و عناد، اکثر اخبار فضائل و مناقب اهل بیت (علیهم‌السلام) را در مسند خود گنجانده است به گونه ای که بیم آن می رفت که خوانندگان مسند وی با مطالعه این احادیث به خاندان رسالت و به خصوص امیر المومنین علیه السلام گرایش پیدا کنند و در نهایت به مذهب تشیع بگروند
لذا بسیاری نتوانستند این کتاب را به عنوان کتاب حدیثی برتر و از جمله صحاح و همردیف آن قلمداد کنند

احمد در کتاب فضائل الصحابه خود به صورت مشروح به ذکر فضائل حضرت امیر المومنین علی (علیه‌السلام) پرداخته و نزدیک به 200 صفحه از آن را به فضائل آن حضرت اختصاص داده است. در این صفحات بسیاری از نکات مهم و حساس زندگانی آن حضرت و نیز فضائل و مناقب ایشان از جمله حدیث غدیر، ح منزلت، سدو الابواب، ثقلین، نزول آیه تطهیر در حق اهل بیت (علیهم‌السلام)، اولین مسلمان ، حدیث اخوت ، و بیشتر مناقب آن حضرت آمده است.
حتی گاهی در نقلهای احمد فضائلی برای امیر المومنین (علیه‌السلام) نقل می شود که شگفت آور است.

وی در عظمت آن حضرت نیز می‌گوید:
هیچ گاه علی از حق جدا نشد و حق نیز همواره با او بود.[10]
حال خود شما به این جمله اخیر احمد بنگرید که چه مفهوم عمیقی را در بردارد.
او به صورت کلی می گوید : آن حضرت هیچ گاه از حق جدا نشد و ...
حال اگر این سخن احمد را قابل قبول بدانیم باید بگوییم: امیر المومنین در انجام همه امورات زندگیشان از اعمال و رفتار و گفتار و کردار و اخلاق و منش و . . . هیچ گاه از مسیر حق جدا نشده و حق نیز همیشه با آن حضرت بوده است . و لذا باید گفت ایشان در عدم بیعت اولیه و از روی اختیار با ابوبکر، در جنگهای خود با مخالفینشان مثل صفین ، جمل و نهروان، در قضاوتهایشان و در مواضعی دیگر همیشه با حق بود و حق هم هیچ گاه از آن حضرت جدا نشد و اگر این گونه باشد کسانی که در این مواضع همراهش نبودند یا با او مخالفت کردند، با حق نبودند و از حق جدا بودند.
و این یکی از عواملی است که برخی از علمای اهل سنت احمد و مسند او را بعد از آن همه شهرت و تخصص وی در حدیث مورد بی مهری قرار داده و هم ردیف صحاح سته نمی‌دانند.
یکی دیگر از عوامل عقب افتادگی مسند احمد از صحاح سته را باید در رویکرد حدیثی و اعتقادی احمد جستجو کرد.
با نگاهی به تاریخ مشاهده می کنیم که احمد دیدگاه تند اهل حدیث را که مستند به اندیشه عثمانی بود تعدیل کرد و فرقه های مختلف و متضاد را نظام بخشید.[11]
در زمانی که میان اهل حدیث ، گروهی پسر عموی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یعنی امیرالمومنین (علیه‌السلام) را سب و لعن می کردند و به دلیل تبلیغات شدید بنی امیه چنین شخصیتی در جامعه مطرود شده بود، احمد به شدت با این جریان مبارزه کرد و با وجود همه مخاطرات، نظریه تربیع را ثابت و جایگاه اهل بیت (علیهم‌السلام) را در میان اهل سنت تثبیت کرد.
حال اگر در مقابل این اقدامات احمد، نیم نگاهی به فعالیتهای برخی صاحبان صحاح بیاندازیم، پاسخ به سوال خود را می‌یابیم
به عنوان نمونه بخاری در به اصطلاح صحیح خود تا آن جا که ممکن بوده سعی در کاستن و کم رنگ نمودن و حتی حذف مقامات و فضائل اهل بیت (علیهم‌السلام) و به خصوص امیر المومنین (علیه‌السلام) را داشته و از راههای مختلف چون کتمان احادیث، نقل احادیث از روات ناصبی و دشمنان امیر المومنین علیه السلام ، عدم نقل اخبار صحیحه فراوان از اهل بیت علیهم السلام و نقل برخی اخبار جعلی و ساختگی بر ضد ایشان، سعی در زنده کردن همان اندیشه عثمانی و بنی امیه داشته است.

پی‌نوشت:

[1]. تذکره الحفاظ- ذهبی ص431 و مسند - احمد بن حنبل - موسسه الرساله ج1ص56 مقدمه
[2]. خصائص مسند الامام احمد - محمد بن عمر المدینی ص14
[3]. القول المسدد فی الذب عن مسند الامام احمد - ابن حجر عسقلانی - ص4
[4]. باب التیسیر فی رد اعتبار الجامع الصغیر - عبد الله صدیق الغماری ص42
[5]. فلک النجاه فی الامامه و الصلاه- فتح الدین علی محمد حنفی ص218 به نقل از عون الباری لحل ادله البخاری - صدیق حسن الحسینی القنوجی ج1 ص18
[6]. سیر اعلام النبلاء - ذهبی ج6 ص10
[7]. لاکمال فی ذکر من له روایه فی مسند الامام احمد - شمس الدین محمد بن حمزه ص10
[8]. صحیح بخاری و صحیح مسلم
[9]. کنایه از جعلی بودن آن احادیث
[10]. تاریخ مدینه دمشق - ابن عساکر ج2 ذیل حدیث 1117
[11]. پس از جنگ صفین و تبلیغات شدید بنی امیه ، امر خلافت بر اهل سنت مشتبه شد و در این که چه کسی بعد از عثمان خلیفه چهارم است تردید کردند با اینکه امیر المومنین علیه السلام در آن وقت خلیفه وقت بود و مردم با اصرار زیاد او را برای خلافت تعیین کرده بودند . در آن زمان جریان عثمانی در میان اهل حدیث وجود داشت و پیوسته مساله تثلیث ، و این که بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله تنها سه خلیفه به حق وجود دارد ( ابوبکر ،عمر و عثمان ) را مطرح می کرد .احمد پاسخ به این پرسشها و تردیدها را که به مساله تربیع ، یا به رسمیت شناختن چهار خلیفه به حق ، معروف است مطرح کرد او در این شرایط ، امیر المومنین علیه السلام را به عنوان خلیفه جهارم معرفی نمود و گفت : هر کس امامت را برای علی ثابت نداند ، از چهار پای خانه اش هم گمراه تر است .

تنظیم و تدوین

دیدگاه‌ها

سلام علیکم علل دیگری هم وجود دارد مثلا مسند احمد تبویب موضوعی ندارد و چنان که از اسمش معلوم است بر اساس صحابه تنظیم شده و طبیعی است که کتاب جامعی مانند صحیح که باب‌بندی موضوعی دارد بیشتر مورد توجه باشد. به طور کلی جوامع و مصنفات به علت سبکشان بیش از مسانید مورد توجه‌اند. از سوی دیگر چون جوامع باب‌بندی موضوعی دارند در گزینش روایات دقت بیشتری می‌کنند تا مسانید که بنای موضوعی ندارند. برای همین است که در مسند احمد فضائل اهل بیت ع بیشتر است و در صحیح بخاری کم‌تر. بخاری با توجه به سبک کتابش بنا داشته آن چه موافق مذهب و مختار خود است بیاورد‌ بر خلاف احمد که سبک کتابش چنین نیست.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.