عرفانهای نوظهور

05/12/1393 - 11:43

معنویت دینی تاکنون هم از جهت کمی و هم از جهت روشی و کیفی به صورت شایسته عرضه نشده است. اگر تقاضای گسترده برای رشد معنوی و سلوک باطنی، به ویژه در میان جوانان اگر با داروی مناسب و سالم درمان نشود، طبیعی است فرآورده‌های جدیدتر که در بسته‌بندی فریبنده و جذاب عرضه شده‌اند ابتکار عمل را بدست گرفته و این عطش روحی را در کوتاه مدت تسکین داده و صد البته در دراز مدت لگدمال و ضایع خواهد کرد.

05/12/1393 - 11:30

بسیاری از خوانندگان رمان معمولا نگاه نقادانه به متن ندارند و تلاشی برای تجزیه و تحلیل انتقادی به خرج نمی‌دهند. چنین افرادی از آن‌جا که احتمال تناقض‌گویی یا احتمال وجود نارسایی در اندیشۀ نویسنده را نمی‌دهند، اگر تناقض و یا کاستی در متن احساس کنند، توان ذهنی و فکری خویش را صرف حل متن می‌نمایند و با برداشت مثبت از مفاهیم و اصطلاحات، آن‌ها را به صورت دیگری فهم کرده است...

05/11/1393 - 09:23

کسانی که قصد مواجهه با آیین‌ها و فرقه‌های انحرافی را دارند، نباید سراغ نماد رفته و به تجزیه و تحلیل نمادها بپردازند و در نتیجه به شیوع نمادها دامن بزنند. این افراد از آن‌جا که به یک کار توصیفی همت گماشته‌اند، در حقیقت به صورت ناخواسته به گسترش آن آیین دامن‌زده و آن را به مخاطبان بیشتری شناسانده‌اند. در سال‌های اخیر پاره‌ای از افراد دلسوز از سر اشتباه، نماد شناسی را به جای آسیب‌شناسی گرفته و با نام نقد به تفسیر پرداخته‌اند که در نهایت به سوی ترویج مکاتب ضد دینی گام برداشته‌اند.

05/08/1393 - 12:23

یکی از شگردهای اُشو بهره جستن از استدلال غلط یا همان مغالطه در به کرسی نشاندن حرف‌های خود است. برای نمونه می‌توان به عقائد و حرف‌های او در مورد کتب آسمانی اشاره کرد وی در قالب یک استدلال مضحک خواستار به آتش کشیدن کتب آسمانی شده است. او و مدعیان دروغین امثال او خوب می‌دانند تا زمانی که اثری از وحی در بین مردم باشد جایی برای مطرح شدن نخواهند داشت.

05/07/1393 - 16:50

مهم‌ترین اشکال در باور بودا و به دنبال آن در اندیشه دالایی‌لاما، انکار دو عنصر مهم در خداشناسی و انسان‌شناسی، یعنی خدا و روح است. البته هرچند بودا روح را نپذیرفت، اما وجود حالات پی‌درپی در انسان را که در مجموع یک انسان را می‌سازد انکار نکرد. قابل ذکر این‌که بودا رهبری است که خود را صرفا یک انسان معمولی دانسته و ادعای خدایی، تجسد الوهی، پیامبر و الهام گرفتن از خداوند را نداشته است.

05/07/1393 - 16:31

منابع مکتوب از آن جا که در نگاه اول، خود را حامل اندیشه و فکر نشان می‌دهند و اندیشه و تفکر هیچ‌گاه خود را به لباس دشمن نیاراسته و چهرۀ آسیب‌زا از خود به نمایش نمی‌گذارد، معمولا از طرف متولیان فرهنگی و مربیان، به عنوان لغزش‌گاه شناخته نمی‌شوند. از قضا مخاطبان این دسته از محصولات هیچ‌گاه به محتوا و درون مایۀ کتاب‌ها با چشم بد نگاه نمی‌کنند و تصور می‌کنند ...

04/24/1393 - 06:00

درست است که عقل در پاره‌ای از ساحت‌ها نمی‌تواند به طور مستقل، شهود‌های عرفانی را درک کند، ولی حاصل مکاشفه را نفی نمی‌کند و از این جهت موضع « انکار » ندارد. اشکال اکهارت بی‌اعتنایی به قوه عاقله و مدرکه انسان است. وی با این شعار که سلوک معنوی، کار دل است و فعالیت ذهن، کار قوای عقلانی و محاسبه‌گر انسان است، عقل را منشاء و ریشه فعالیت ذهن معرفی می‌کند و سهمی در سلوک معنوی به عقل نمی‌دهد.

04/24/1393 - 05:19

ایمان به سحر و افسون و حرکات جادویی از اعتقاداتی است که بوداییان تبت از هندوان اخذ کرده و با دین خود در آمیخته‌اند. مردم عادی تبت سعی می‌کنند از طریق اوراد و اذکاری توجه خدایان بودایی را برای جذب خیر و دفع ضرر جلب کنند و در حال ادای ذکرهای خود با ترسیم نقوش تخیلی در فضا، طلسمی ایجاد کنند تا ارواح خبیث و شیاطین موذی پراکنده در کوه‌ها و بیابان‌ها دفع شوند.

04/23/1393 - 12:41

اکهارت از این نقطه غفلت کرده که به فراسوی خود رفتن، نقض غرض است؛ زیرا انسان‌ها نیامده‌اند که خوب و بد را یکسان ببینند. نیز نیامدند به فراسوی خوبی بروند، بلکه آمده‌اند با گذر از بدی به خوبی و نیکی برسند. اگر قرار باشد که نیکی و بدی هردو یکسان باشد و هردو در ارزش‌مندی و یا بی‌ارزشی برابر باشند، پس اکهارت در تعلیماتش دنبال چیست؟ آیا غیر از این است که چون اموری را مطلوب و دل‌پسند به آن دعوت می‌کند؟ آیا اکهارت به « ناخوب » دعوت می‌کند؟ فراسوی خوبی، بدی است، نه کمال.

04/23/1393 - 12:39

واژه بخشش در کلمات اکهارت به معنی چشم‌پوشی از داشته‌های خویش و شریک‌کردن دیگران در دارایی‌های خود نیست، بلکه به معنی چشم‌پوشی از نگرانی‌ها و گذشتن از خود است؛ به عبارت دیگر بخشش در نظام اندیشه اکهارت، نه با سرگذشت دیگران پیوند می‌خورد، نه با انگیزه ورود به عالم معنا و کسب فضیلت اخلاقی انجام می‌شود؛ یعنی نه خدا در آن به چشم می‌خورد و نه رسالت اجتماعی در آن دیده می‌شود.

04/23/1393 - 12:34

در مکتب اکهارت نه ایمان، باور و اعتقاد سهمی دارد و نه خدامحوری و خداگرایی؛ نه ظلم‌ستیزی دیده می‌شود و نه خروش و حماسه؛ نه اقدام و مجاهدت دیده می‌شود و نه تقوا. اکهارت توله عصاره تمام تعلیمات خود را در کتاب نیروی حال خلاصه کرده؛ این کتاب که در بر دارنده آموزه‌های جدید وی در باب معنویت است، در حقیقت تجربه شخصی او در سلوک درونی گمراهش است.

04/23/1393 - 12:26

وی به رغم این‌که احساس ناخوشنودی رایج در غرب را بجا و ظهور تمدن صنعتی غرب را در رشد ناخوشنودی بسیاری موثر می‌داند، باز توجهی به تغییر ساختار این فرهنگ و ضرورت تجدید نظر در شالوده « اومانیستی » و بنیاد « سکولاریستی » تمدن غرب ندارد و فقط به رضایت دعوت می‌کند و وظیفه انسان را تسلیم شدن در « تسلیم شدن به اوضاع موجود » خلاصه می‌کند. وی حتی حاضر است منشا مشکلات را فرضیه‌ای به نام « بدن درد آلود جمعی » معرفی کند، اما صحبتی از تمدن سرمایه‌داری نکند.

04/23/1393 - 10:33

آنچه اکهارت توله به آن دعوت می‌کند، تسلیم درونی است که وی نام آن را « پذیرش حال » می‌گذارد. از همین منظر است که از تسلیم حرف می‌زند و تسلیم را در زیستن در حال می‌داند و نه داشتن باوری مشخص. وی تمامی باورها را مخدوش می‌داند و هیچ‌گاه باور به خدا را استثنا نمی‌کند و می‌گوید شما را به هیچ‌دین و باوری فرا نمی‌خوانم. از شما می‌خواهم که همه چیز را فراموش کنید و فقط حال را دریابید.

04/23/1393 - 10:32

در معنویت‌های جدید غربی قانونی وجود دارد که « هرچه منفی است، باید محو شود ». اکهارت به این قانون کاملا وفادار است و از آن‌رو که عامل منفی‌بافی را « ذهن » می‌داند، تلاش می‌کند در دو مرحله، ذهن را مهار کرده و این مشکل را حل نماید. اوّل این‌که « در حقیقت، مشکل، وجود خارجی ندارد ». دوم این‌که « ذهن باید در جایگاه تماشاچی بنشیند، نه بر مسند قضاوت »؛ به عبارت دیگر تلاش می‌شود هیچ‌چیز، منفی دیده نشود تا « ضرورت مقابله » شکل نگیرد.

صفحه‌ها