پیرامون پال توئیچل

  • 1394/02/29 - 08:08
اکنکار یکی از عرفان‏‌های نوپدیدی است که «پال توئیچل» در سال 1965 آن‏ را بنیان نهاد. با بررسی باورها و راه‌کارهای این فرقه می‌‏توان آن‌‏را معجونی از تمام ادیان و عرفان‌‏ها برشمرد. پال که مدت زمانی در ارتش آمریکا خدمت کرده، مدعی است مدتی از زندگی خود را نیز در هندوستان، در آشرام سودار سینگ سپری کرده و تحت تأثیر شخصیتی خیالی به نام «ربازار تارز» تبتی...

پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ اکنکار یکی از عرفان‏‌های نوپدیدی است که «پال توئیچل» در سال 1965 آن‏ را بنیان نهاد. با بررسی باورها و راه‌کارهای این فرقه می‌‏توان آن‌‏را معجونی از تمام ادیان و عرفان‌‏ها برشمرد. پال که مدت زمانی در ارتش آمریکا خدمت کرده، مدعی است مدتی از زندگی خود را نیز در هندوستان، در آشرام سودار سینگ سپری کرده و تحت تأثیر شخصیتی خیالی به نام «ربازار تارز» تبتی لامائیست قرار گرفته است. وی با مطالعات سرسام‌آور خود این توانایی را می‌یابد که به ابداع آیینی نوظهور دست یازد.[1]

البته همسر دوم او «گیل توئیچل» که روان شناس بود، کمک‏‌های شایانی به او کرده است. وی اولین ادعاهای پیامبری اکنکار (که از آن با عنوان ماهانتا) یاد می‌‏شود را با تشویق‌‏ها و درخواست‏‌های گیل مطرح نموده است. نامی که پال برای شبه‌‏آیین خود انتخاب کرد، نامی است که بسیاری از صوفیان و راهبان، برای خود برمی‌‏گزینند. او با استفاده از زبان سانسکریت نام «اکنکار» را بر شبه‌‏آیین خود نهاد. «اک» در زبان سانسکریت به معنای حق و خدا است. واژه اکنکار نیز در معانی اهل حق، پیروان خدا و رهروان حقیقت به‏‌کار می‌‏رود.[2] باورهای اساسی این شبه‏‌آیین را می‏‌توان در باور به خداوندان دوازده گانۀ عالم، اعتقاد به کارما، تناسخ، سفر روح، ماهانتا به عنوان پیامبر و عوالم درون بر شمرد.[3]

اکنکار نیز مانند بسیاری از نومعنویت‌‏ها در باور به تناسخ و کارما از آیین‌‏های شرقی پیروی می‌‏کند. هرچند رهبر اکنکار تلاش دارد تا اشکالات وارد بر نظام تناسخ را به گونه‏‌ای حل کند، در این راه موفقیتی کسب نکرده است. «نظام‏‌نامه تناسخ»، «قانون کارما»، «چرخه آواگاوان»، «چرخه 84» و «چرخه سامسارا» نام‌‏هایی است که اکنکار برای تناسخ برگزیده است. درکل تناسخ به معنای تولّد دوباره، آمد و رفت روح در کالبد تازه که هر زمان با صورت تازه‏ای پا به دنیا می‌‏گذارد، آمده است. اکیست‌‏ها اعتقاد دارند تا وقتی روح به طبقات بالاتر از طبقه اثیری و ذهنی یا براهم لوک نرسیده باشد، اغلب مجبور است به منظور تولّد و مرگ دوباره به طبقه زمینی بازگردد. در سیستم تناسخی اکنکار، باور بر این است که روح انسان پس از مرگ به بدن نوزاد دیگری منتقل شده، به زندگی خود ادامه می‌‏دهد. به نظر می‏‌رسد اساس اعتقاد به تناسخ، از ناباوری به معاد نشأت گرفته باشد. ازآن‌‏جا که این ادیان و نومعنویت‌‏ها نظام‏‌های اخلاقی خاص خود را دارند، برای توجیه رفتارهای نیک و زشت و ثواب و جزای رفتارشان به تناسخ و کارما معتقد شده‌‏اند. از دیگر عللی که باعث اعتقاد به این باور شده است، نبود توجیه مناسب عقلی برای شرور است. آن‏‌ها چون زندگی انسانی را دنیوی فرض می‏‌کنند، انتظار دارند تا همه انسان‏‌ها در همین دنیا به خواسته‏‌هایشان دست یابند؛ بنابراین کسانی که در زندگی اوّل دچار مشکلاتی بوده‌‏اند باید دوباره به دنیا بیایند تا سرانجام زندگی شادی داشته باشند. پال در توجیه تناسخ می‏‌گوید: «چنان‏چه برای هرکس فقط یک عمر قائل باشیم، این سخن به نظر غیرمنطقی می‏‌آید. در زندگی منفرد چنین به‌‏نظر می‌‏رسد که ما بدون دلیل آشکاری رنج می‌‏بریم یا از لذایذ زندگی متنعّم می‌‏شویم. در این وضعیت، آفرینش کینه‏‌جویانه وی مقصود جلوه می‌‏کند. قانون مسئولیت‌‏پذیری معنوی هنگامی بیش‏تر معنا می‌‏یابد که ما قانون کارما و تناسخ را بپذیریم. تناسخ به ما می‌‏آموزد تا زمانی‏‌که درس‏‌های معنوی خود را فرا نگیریم، بارها و بارها متولّد می‏‌شویم. قانون کارما تصریح می‌‏کند که اعمال ما و نتایج اجتناب‌‏ناپذیر آن‏‌ها با هم ارتباط مستقیم دارند؛ یعنی در یک زندگی، آن‏‌چه را که در زندگی دیگر کاشت‌ه‏ایم، درو می‌‏کنیم».[4]

اکنکار برای این‌که ساختار تناسخش بوی خداناباوری به خود نگیرد، تناسخ را این‌‏گونه طرح کرده است که روح‏‌ها برای تعالی خود به زندگی‏‌های متوالی در بدن‌‏های متعدد نیاز دارند تا بتوانند با کارماسوزی به همکاری خداوند نائل آیند و به طبقات معنوی بالاتری دست یابند. البته سیستم خداباوری اکنکار نیز دچار مشکلاتی است که در پاسخ به پرسشِ خداشناسیِ اکنکار بدان پرداخته شده است. پال توئیچل در جایی دیگر در تبیین تناسخ می‏‌گوید: «... بنابراین فرمول نهایی از این قرار است که ماهانتا،‏‏ استاد حقِّ در قیدِ حیات‏‏ را بیابی تا ارتعاشات تو را با این جریان حیات و نغمات بهشتی کوک کند. آن‏‌گاه خودت را جزئی از آن جریان بدانی، سپس به دیار آزادی عروج خواهی کرد. بعد از این از دورترین سرحدّ ذات جهان‏‌های مادّی و جهان‌‏های ناخالص می‌‏گذری و در عمل، وارد نواحی معنوی خالص می‌‏شوی. با کسب صفات الهی و شایستگی بالاترین ناحیه‌‏های بهشتی، دیگر محکوم نخواهی بود در تاریکی این جهان‌‏های تحتانی هم‏‌چنان در رفت و برگشت روی چرخه درنده تولّد و مرگ بمانی».[5] از دیگر ادلّه‌‏ای که برای تناسخ در اکنکار ذکر شده، یادآوری‌‏ها و حالاتی است که انسان احساس می‏‌کند عین آن حالت برایش تکرار شده است. در این‌‏جا ادعا بر این است که گاهی انسان‏‌ها می‏‌پندارند آن‏‌چه هم‏‌اکنون در حال وقوع است، در گذشته نیز برایشان اتفاق افتاده است. آن‌‏ها این حالت را حاکی از وقوع این حادثه در زندگی‌‏های پیشین‏ خود می‏‌دانند. در پاسخ به این‏‌گونه یادآوری‌‏ها سخنان زیادی گفته شده است. برخی این یادآوری‏‌ها را محصول رؤیابینی می‌‏دانند، برخی نیز آن‌‏را به عالم ذر ربط می‌دهند. عدّه‏‌ای هم با برخی پدیده‏‌ها که روان‌‏شناسان توضیح داده‌‏اند به تبیین این ادعاها می‏‌پردازند. دلیل دیگر اکیست‏‌ها بر واقعیت داشتن تناسخ، استعدادها و خلقیات متفاوت ما می‌‏باشد. آن‏‌ها بر این باورند کسی که استعداد خاصی دارد، این استعداد را از زندگی‌‏های پیشین به ارث برده است. البته برای استعدادهای گوناگون نیز توضیحات فراوان دیگری که در روان‏شناسی طرح شده، وجود دارد. برخی استعداد را برآمده از وراثت ژنتیکی یا جهش ژنتیکی دانسته‏‌اند و برخی دیگر بر این باورند که شکوفایی استعدادها در انسان‌‏های خاص، محصول واقعه و یا تربیت ویژه آن‌‏هاست. برخی نیز بروز استعدادها را محصول شرایط اجتماعی و ... دانسته‌‏اند. تعدادی نیز شرایطی تلفیقی از تربیت، ژن، جامعه و ... را علت بروز استعدادها برشمرده‏‌اند.

اشکالات تناسخِ اکنکار

یکی از مهم‌‏ترین اشکالات و پرسش‏‌هایی که درباره تناسخ در مکتب اکنکار وجود دارد، جایگاه روح مابین دو بدن است. از آن‏جا که اکنکار در تعریف روح، آن‌‏را اخگری از خداوند می‏‌داند، باید به تجرّد روح اذعان نماید. روح مجرّد پس از خروج از جسم اوّل و در زمان انتظار برای حلول در جسم دوم باید در کجا سکنی گزیند؟ این پرسشی است که تمام باورمندان به تناسخ با آن روبه‌‏رو هستند. ازآن‌‏جایی‏‌که اکنکار به‌‏ویژه اکیست‏‌های ایران تلاش دارند بین تناسخ و باور به معاد جمع نمایند و نیز از کمند این شبهه رهایی یابند، اقدام به طرح مسئله‏‌ای به نام «کالبد اثیری» کرده‏‌اند که برخی آن‌‏را با کالبد مثالی یکی پنداشته‌‏اند؛ اما ترسیم کالبد اثیری و بیان اقلیم الهی نیز نمی‏‌تواند مشکل را حل کند. اگر آن‌‏گونه که پال معتقد است اقلیم الهی در درون خود انسان‌‏ها است، پس روح، خود اقلیم الهی است و اقلیمی فراتر از آن برای زندگی روح وجود ندارد. وانگهی ماهیت مجرّد روح نیز به‏‌گونه‌‏ای است که نمی‌‏توان به راحتی کالبد اثیری را پذیرای آن دانست؛ چه این‌‏که کالبد اثیری هنوز در عالم مادّه شکل می‏‌گیرد. [6]

اشکال دوم در ساختار زمان تناسخ است. در این ساختار، مدت زمان تناسخ و نیز تعیین ‏کننده آن معین نیست. مسئله مهم دیگر این‌‏که آیا تمام پاداش و عقاب‌ها در اکنکار، دنیوی است و هیچ‏‌گونه معادی در کار نیست؟ آن‌‏گونه که اکنکار درباره کارما و تناسخ سخن گفته است، تمام ثواب و عقاب‌ها دنیوی هستند. اما در پاسخ به این پرسش نیز تناقض‏‌گویی وجود دارد. ادعای اكيست‏‌ها این است که روح پس از بر تن کردن کالبد اثیری، اگر شرایط تعالی و پیشرفت معنوی را دارا باشد به کالبدهای بعدی صعود می‏‌کند و به همکاری خداوند نائل میآید؛ اما اگر نتوانسته باشد با کارماسوزی، شرایط وصل و ترقی را طی کند، آن‌گاه دچار عقوبت دیگری می‌‏شود: روحی که توسط استادِ حقِّ در قيد حيات واصل نشده باشد، مجبور است پس از مرگ در مقابل دارمارای، قاضی کانگراسامبا بایستد و پاداش یا کیفر خود را دریافت کند. [7]

پال‌‏توئیچل پس از بیان مطالب فوق با اشاره به اين‌كه حکم قاضی در این مرحله لازم‏‌الاجرا است و هیچ‌‏گونه تخفیفی در کار نخواهد بود، درباره نحوه اجرای حکم می‌گوید: «پس از آن به مکان یا شرایطی انتقال داده می‌‏شود که شایستگی‌اش را کسب کرده است؛ چه خوب و چه بد. بر مبنای حکم دادگاه، او در این شرایط باقی می‌ماند تا زمان تعیین شده سپری شود. پس از انقضای دوره کیفر و پاداش، باز هم به این جهان یا جهانی دیگر فرستاده می‌‏شود تا یک‏‌بار دیگر رشته‌های حیات را در کالبد فیزیکی دربرگیرد». [8] یکی از مهم‏‌ترین دلایلی که برخی ادیان و فرقه‏‌ها به آموزه تناسخ گردن نهاده‌‏اند، بی‌‏اعتقادی به معاد است. آن‏‌ها  چون به معاد و قیامت اعتقاد نداشتند، برای توجیه چگونگی دریافت ثواب و عقاب به تناسخ تن درداده‌‏اند. معتقدان به معاد و قیامت، حساب‌‏رسی اصلی را مخصوص قیامت می‏‌دانند و از همین گذرگاه است که نیازی به اعتقاد به تناسخ ندارند. اکنکار در این میان یک شیوه دوسویه را انتخاب کرده است؛ از سویی مدعی است باید ثواب و عقاب در کالبد جسمانی صورت گیرد و از سوی دیگر دادگاه دیگری را برای کالبد اثیری به تصویر می‌كشد که در آن به پرونده اعمال رسیدگی شده، حکم صادر می‌‏گردد. با توجه به شرایطی که برای این دادگاه و حکم آن قائل شده‌اند، باید پاسخ داد اولاً: آیا این محاکمه به منزله کارما‏سوزی است یا نه؟ ثانیاً: اگر کارماسوزی محسوب می‏‌شود دیگر چه نیازی به بازگشت به کالبد جسمانی است؟ و ثالثاً: اگر کارما‏سوزی محسوب نمی‌‏شود بر چه اساسی باید محاکمه صورت گیرد و شخص به عقاب و ثواب دست یابد؟ همان‌‏گونه که مشاهده می‌‏شود در اين‌جا اکنکار یا باید از قانون کارمای‏ تام خود دست بكشد و یا اين‌كه ادعای معاد اثیری را باز پس گیرد.

با توجه به کاربردهایی که ادعاهای پیشینه‏‌شناسی برای پیش‏برد اهداف یک فرقه ایفا میكند و افراد فراوانی را گرد بنيان‏گذار جمع می‌کند، اکنکار از این امر نیز غفلت نورزیده است. ماهانتای اکنکار مدعی است که می‌‏تواند پیشینه‌های کارمیک افراد را مطالعه و باز‏خوانی کند. کتاب اک‏ویدیا؛ دانش باستانی پیامبری، حول همین ادعا شکل گرفته است. پال مدعی است هنگام مطالعه پیشینه‌های افراد، تناسخ‌‏های گذشته و حتی آینده آن‏‌ها را به صورت یک کارت بسیار کوچک مشاهده می‌کند. او درباره بازخوانی تناسخ‌‏ها چنین ادعا می‌کند: «... ربازار‏تارز را میدیدم که در حال اشاره کردن به میلیون‌ها تصویر از تناسخ‏‌های گذشته من بود. این تصاویر شبیه به آرایش پروان‌ه‏ای شکل بود که گویی بر روی سطح یک میز بی‌‏انتها گسترده شده و هم‏‌چون منحنی‌هايی به دورم می‌چرخیدند. هر یک از تناسخ‏‌های گذشته و آینده در این زندگی به صورت یک کارت بسیار کوچک به نظر می‌آمد. هر زندگی شامل دسته‌‏ای از تصاویر است که با تولّد شروع می‌‏شود، وقایع گوناگون را طی می‌كند و به مرگ پایان می‌پذیرد. [9] در پاسخ به این پرسش که «اگر ما زندگی‌های گذشته‌ای داشته‌ایم، چرا آن‌‏ها  را به خاطر نمیآوریم؟» چند‏گونه سخن گفته شده است. گاهی ادعا می‌‏شود ما شرایط به‌‏خاطر‏آوری را داریم اما سوگماد با فیض بی‌‏‏کرانش پرده‌ای بر روی حافظه‌های پیشین ما کشیده تا در این زندگی دچار مشکلات بی‌‏شمار نشویم.[10] در این ادعا یادآوری، امری ممکن است؛ اما خداوند از یادآوری‌های ما جلوگیری می‌کند. البته گاهی نیز برخی یادآوری‌ها را برای نمونه ذکر می‌کنند که گویا در این مواقع، پرده حائلِ حافظه دچار تخریب شده و کارآیی خود را برای لحظه‌ای از دست داده است! و نیز استعدادهای برخی نخبگان‏ را مصداق یادآوری زندگی‌‏های پیشین تلقی می‌‏کنند و به این باور می‌‏رسند که انسان می‌‏تواند پیشینه‌‏اش را به یاد آورد!

اما در تناقضی آشکار بار دیگر ادعا می‌‏شود، در جسم جدید، نظام یادآوری مغز انسان به گونه‌ای است که قابلیت یادآوری زندگی‌های پیشین را ندارد. پال در این زمینه اين‌‏گونه قلم زده است: از آن‏‌جاکه در هر تناسخ یک مغز جدید شکل می‌گیرد، حافظه همراه ما نمی‌‏ماند و در نتیجه تداوم واقعی از حافظه در زندگی‌های فیزیکی ما وجود ندارد.[11] در اين‌جا اکنکار در یک سردرگمی به‏‌سر می‌برد. از سویی برای اثبات تناسخ‏‌های پیشین برخی یادآوری‌ها را مثال می‌زند و آن‌‏را بزرگ‏ترین و محکم‌‏ترین دلیل اثبات تناسخ می‏‌پندارد. از سوی دیگر با تناقضی آشکار، امکان یادآوری را محال می‌داند. محال بودن را نیز یک‌‏بار به دلیل وجود ذهن جدید می‌داند و بار دیگر حاصل پرده‏‌پوشی خداوند می‌‏شمارد. ما نیز قائل به این هستیم که روح انسان باید به کمال غایی و مقام عبد صالح الهی دست یابد؛ اما ادعای اين‌كه بدن‌‏های مختلفی برای رسیدن به این منظور ضروری است، ادعای بدون دلیلی است که در اکنکار مطرح شده است. وجود انسان‌‏هایی که در زندگی‏‌شان به هیچ گناهی آلوده نشده‌اند و هم‏‌چنین برای جسم‌شان هیچ مشکلی که دلالت بر کارما‏سوزی باشد به وجود نیامده، نقض آشکاری بر این ادّعاست. اگر گفته شود این ارواح در بدن‌‏های گذشته‏‌شان نتایج اعمال خود را دیده و تمام کارماهایشان ‏را سوزانده‌‏اند لذا در بدن کنونی نیازی به کارماسوزی ندارند، در جواب باید بگوییم: پس این ارواح با کارماسوزی توانسته‌‏اند به مقام قرب الهی دست یابند؛ لذا حضور دوباره‏‌شان در کالبد فیزیکی امری مهمل و بی‏‌دلیل است؛ از اين‌‏رو باید به این نکته تن داد که زندگی پیشینی برای این افراد متصور نیست.

تعیین نمودن تاریخ دقیق هشت‏ میلیون ‏و چهار صد هزار سال برای تناسخ از دیگر اشکالات است. اکیست‏‌ها بر این باورند که چون نظام تناسخی پال با معاد در آمیخته و در پایان نوعی قیامت وجود دارد، با نظام‌‏های دیگر تناسخ، تفاوت دارد و مشکلات عقلی و فلسفی بدان وارد نیست. اما به‏‌راستی اگر بناست ارواح دقیقاً پس از هشت‏ میلیون‏ و ‏چهار صد هزار سال تناسخ به دادگاهی فراخوانده شوند و یا حتی به تعالی برسند، از چه رو این اتفاق در تن اوّل رخ ندهد؟ وانگهی روح باید در موعد مقرر هشت ‏میلیون ‏و‏ چهار صد ‏هزار سال به تعالی برسد؛ بنابراین دیگر هیچ انگیزه‏‌ای برای تولید کارما و یا کارماسوزی وجود ندارد. به تعبیری دیگر تعالی معنای واقعی خود را از دست داده، تبدیل به جبر می‌‏گردد.

اشکال دیگر به نظام تناسخی اکنکار این است که اگر این همه سال برای تعالی یک روح لازم باشد، در هر نژادی چند نفر می‏‌تواند به تعالی دست یابد. از سوی دیگر وقتی پال‌‏توئیچل که به مسند سوگمادی نیز رسیده، بیش از هشت‏‌میلیون سال تناسخ را تجربه کرده، از دیگران ‏چه انتظاری می‌‏توان داشت؟ این‌‏ها اشکالاتی است که پیشینه جنبش‏‌های معنوی نوپدید با آن روبه‌‏رو هستند اما به دلیل این‏‌که اکیست‌‏ها ادعا می‌‏کنند نظام تناسخی جدیدی دارند، در این‌‏جا به آن‌‏ها پرداخته شد.[12]

پی‌نوشت:

[1]. نسيمی از بهشت، استايگر، براد، تهران، نگارستان كتاب و زرين، 1379، ص 79.
[2]. واژه نامه اكنكار، توئیجل، پال، ترجمه يحيی فقيه، تهران، سی گل، 1380.
[3]. پیامبری و پیامبران مدرن اکنکار، مشکانی، عبدالحسین، مجله معرفت، ش 146، 1389، صص 89-109.
[4]. اكنكار حكمت باستانی برای عصر حاضر، كرامر، تاد و منسون، دوگ، دنيای كتاب، 1376، ص 39.
[5]. دفترچة معنوی، توئیجل، پال، تهران، نگارستان كتاب،1380، ص35.
[6]. اكنكار كليد جهان‏های اسرار، توئیجل، پال، تهران، نگارستان كتاب، 1382 ، ص 118. 
[7]. شريعت كی سوگماد، توئیجل، پال، بي جا، بی تا، ج 1، ص 119.
[8]. همان.
[9]. اک ویدیا دانش پیشگویی، توئیجل، بی‏‌تا، ص 20.
[10]. اكنكار حكمت باستانی برای عصر حاضر، كرامر، تاد و منسون، دوگ ، دنيای كتاب، 1376، ص 44 ؛ اكنكار كليد جهان‏های اسرار، توئیجل، پال، تهران، نگارستان كتاب، 1382، ص287.
[11]. اكنكار كليد جهان‏های اسرار، توئیجل، پال، تهران، نگارستان كتاب، 1382 ، 287.
[12]. فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 70.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.