محاصره اقتصادی مسلمان توسط مشرکان قریش، در شعب ابی‌طالب

  • 1402/05/02 - 09:35
هنگامی‌که بزرگان قریش به صورت جدّی تصمیم به قتل پیامبر(ص) گرفتند، ابوطالب از نیت شومشان آگاه شد؛ فرزندان پدرش را جمع کرد و دستور داد که پیامبر(ص) را در محله خود یعنی همان شعب ابی‌طالب،‌ نگهدارى کرده و مانع هر سوء قصدی شوند. به دنبال این تصمیم و در ابتدای محرّم سال هفتم بعثت، فرزندان ‌عبدالمطلب درون شعب محصور شده و در تحریم اقتصادی و اجتماعی قرار گرفتند.
شعب ابیطالب

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اتفاقات مهمی که در شب اول محرم سال هفتم بعثت اتفاق افتاد این بود که رسول خدا صلی‌الله‌‌علیه‌وآله به همراه بنی‌هاشم و بنی‌عبدالمطلب (به جز ابولهب) و فرزندانش[1] در محاصره اقتصادی سایر خاندان‌های قُرَیش قرار گرفتند و آن دوران را با مشقت و رنج فراوان سپری کردند.[2]

علت این محاصره اقتصادی چه بود؟ در سال‌های ابتدایی بعثت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، سران قریش که از نفوذ و پیشرفت حیرت‌انگیز آیین یکتاپرستی، سخت ناراحت بودند و در فکر چاره و راه‌حلی (برای مقابله با اقدامات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و دعوت به یکتاپرستی) بودند.[3]

اسلام‌آوردن امثال «حمزه سیدالشهدا»، تمایل جوانان روشن‌دل «قریش» و آزادی عملی که در کشور «حبشه» نصیب مسلمانان شده بود، بر حیرت و سرگردانی سران قریش افزوده بود و از اینکه از نقشه‌های خود بهره‌ای نمی‌بردند، سخت متأثر بودند. ازاین‌رو به فکر نقشه دیگری افتاده و خواستند با «محاصره اقتصادی» که نتیجه آن بریدن رگ‌های حیاتی مسلمانان بود، از نفوذ و پخش اسلام بکاهند و پایه‌گذار و هواداران آیین خداپرستی را در میان این حصار، از بین ببرند.

بنابراین سران قریش، عهدنامه‌ای با امضای هیئت عالی قریش نوشتند و در داخل کعبه آویزان کرده، سوگند یاد کردند که مردم قبیله قریش تا دم مرگ طبق مواد زیر رفتار کنند:
الف) همه‌گونه خریدوفروش با هواداران «محمد» تحریم می‌شود.
ب) ارتباط و معاشرت با آنان اکیداً ممنوع می‌گردد.
ج) کسی حق ازدواج با مسلمانان را ندارد.
د) در تمام پیشامدها، باید از مخالفان «محمد» طرفداری کرد.[4]

بنابراین یگانه حامی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، جناب ابوطالب، برای حفظ جان حضرت و تشکیل جبهه واحد در نقطه‌ای امن در مقابل دشمنی کینه‌توزانه قریش، از عموم خویشاوندان (فرزندان هاشم و مطلب) دعوت و از آنان خواست که به درّه‌ای که در میان‌کوه‌های مکّه قرار داشت و به «شعب ابی‌طالب» معروف بود و دارای خانه‌های محقر و سایبان‌های مختصری بود، منتقل شوند و در آنجا سکنا گزینند و از محیط زندگی مشرکان دور باشند.[5] این محاصره سه سال تمام طول کشید، فشار و سخت‌گیری به حد عجیبی رسید.

امام علی علیه‌السلام در نامه‌ای به معاویه دوران حضور در شعب را چنین بیان می‌کند: «پس مردم ما (قریش) خواستند پیامبرمان را بکشند و ریشه ما را بکنند و درباره ما اندیشه‌ها کردند و کارها راندند. از زندگی گوارایمان باز داشتند و در بیم و نگرانی گذاشتند و ناچارمان کردند تا به کوهی دشوار گذار بر شویم و آتش جنگ را برای ما برافروختند؛ اما خدا خواست تا ما پاسدار شریعتش باشیم و نگاهدار حرمتش. مؤمن ما از این کار، خواهان مزد بود و کافر ما از تبار خویش حمایت می‌کرد».[6]

اما بعد از گذشت سه سال، آتشِ دل قریشیان کمی فروکش کرد و با دیدن سختی‌های فرزندان عبدالمطلب که با برخی از قریشیان، رابطه خویشاوندی نیز داشتند، فضای عمومی را علیه پیمان‌نامه شکل داد و حتی برخی خواهان شکستن عهد خود شدند. در این زمان بود که جبرئیل، مسلط‌شدن موریانه‌ها را بر عهدنامه (قریش) به اطلاع پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله رساند و به‌ این‌ ترتیب ابوطالب همراه برادرانش به مسجدالحرام آمد و خطاب به قریشیان گفت: برادرزاده‌ام که هیچ گاه دروغ نمی‌گوید به من خبر داد، خداوند بر پیمان‌نامه شما موریانه را مسلط فرمود و هر مطلبی را که مربوط به ظلم و جور و قطع رحم بود، خورده و در آن تنها نام خدا باقی‌مانده است، اگر برادرزاده‌ام راست گفته باشد، شما از این همه بداندیشی و بدرفتاری دست بردارید و اگر دروغ گفته باشد، او را به شما می‌سپارم تا بکشیدش و اگر هم خواستید او را زنده نگه دارید! قریش گفتند: حرف منصفانه‌ای زدی! پیمان‌نامه را آوردند و زمانی که آن را گشودند، همان گونه دیدند که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله گفته بود و خرده‌های پیمان‌نامه بر روی دست آنان فرو ریخت.

ابوطالب به شعب بازگشت. گروهی از سران قریش، این رفتار با بنی‌هاشم را نکوهش کردند، لباس و سلاح جنگی پوشیدند و پیش بنی‌هاشم و بنی‌مطلب رفتند و خواستند آنها بیرون آیند و به خانه‌های خود بروند و چون قریش چنین دیدند، درمانده شده و دانستند که آنان نمی‌توانند بنی‌هاشم را تسلیم خود کنند و بدین ترتیب بود که این محاصره ظالمانه در سال دهم بعثت پایان یافت.[7]

پی‌نوشت:
[1]. مقریزی، إمتاع الأسماع، ج1، ص44.
[2]. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص163.
[3]. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ص345.
[4]. همان، ص345.
[5]. بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج1، ص230، بیروت.
[6]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص368، قم، هجرت، چاپ اول.
[7]. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص164.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.