خودسازی و تزکیه نفس در عرفان اسلامی

  • 1394/03/01 - 19:02
مفهوم خدایی شدن، به این معنا است که انسان‌محور تمام زندگی، تصمیم‌گیری‌ها و اندیشه‌های خودش را خداوند و خدایی شدن قرار دهد. به‌طور مثال سخن وی خدایی شود، یعنی درباره خدا و صفات خدا و مظاهر خدا و به خاطر خدا سخن بگوید، نگاهش خدایی باشد، خداپسند باشد به چهره‌های خدا گونه بنگرد و به چیزی که خداوند راضی نیست، نگاه نکند...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مفهوم خدایی شدن، به این معنا است که انسان‌محور تمام زندگی، تصمیم‌گیری‌ها و اندیشه‌های خودش را خداوند و خدایی شدن قرار دهد. به‌طور مثال سخن وی خدایی شود، یعنی درباره خدا و صفات خدا و مظاهر خدا و به خاطر خدا سخن بگوید، نگاهش خدایی باشد، خداپسند باشد به چهره‌های خدا گونه بنگرد و به چیزی که خداوند راضی نیست، نگاه نکند. خدایی بیندیشد، یعنی به خدا بیندیشد و برای شناخت حقیقت هستی تلاش کند و برای خدا فکر و اندیشه‌اش را به کار بیندازد و نیز خدا گونه عمل کند. انبیای الهی این‌طور بودند، تمام فکر و ذکر آن‌ها خدا بود. مثل‌اینکه جز خدا و رابطه با او، شناخت و عبادت او، دعوت به او و جهاد در راه او، کار دیگری در این جهان نداشتند، زیرا کمال و سعادت انسان در خدایی شدن و به رنگ خدا درآمدن است، به همین دلیل تمامی انبیاء انسان را به پرستش توحیدی خداوند دعوت می‌کردند. یک انسان‌خدایی این‌طوری است. اهل عبادت خدا است، اهل اندیشه دینی و الهی است، تخلق به اخلاق الهی دارد و رفتارش خدا گونه است. در عرفان اسلامی برای رسیدن به خدا باید خودسازی به معنای واقعی در اولویت تمامی برنامه‌های یک انسان قرار بگیرد. به همین خاطر برای انجام خودسازی یک سری عوامل و راه‌کارهایی وجود دارد و از طرفی موانعی نیز در این راه وجود دارد که یک سالک الی الله باید به آن‌ها توجه و دقت لازم و کافی را داشته باشد. در اینجا برای راه‌کارها از عنوان دستورالعمل‌های مثبت و از موانع با عنوان دستورالعمل‌های استفاده‌شده است.
مهم‌ترین مواد و دستورالعمل‌های مثبت در خودسازی به شرح زیر است:
- عبادات، به‌ویژه نمازهای واجب را به‌موقع و با حضور قلب و اخلاص کامل انجام دهیم: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ؛ [مؤمنون/1-2] به‌راستی‌که مؤمنان رستگار شدند، آنان که در نمازشان ترسان و فروتن‌اند.» باید سعی شود در طول شبانه‌روز، مقداری از وقت را به توجه قلبی اختصاص داد و برای آن زمان و مکان مناسبی را در نظر گرفت: «وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالاْصالِ وَلا تَکُنْ مِنَ الْغافِلِینَ؛ [اعراف/205] پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن و از غافلان مباش!» شکی نیست که اعتیاد و روزمرگی عامل مؤثری در برانگیختن تمایلات فطری ارادی است؛ تا آنجا که چه‌بسا با انس گرفتن به لذتی، انسان از لذت‌هایی برتر چشم می‌پوشد و لذتی را که بدان خو گرفته مقدّم می‌دارد، گرچه می‌پذیرد که لذت‌های دیگر بهتر وبرترند. خو گرفتن به لذت‌ها همان‌طور که می‌تواند برای انسان زیان‌بار باشد، می‌تواند ارزشمند و نجات‌بخش باشد. پس چه‌بهتر که ما به کارها و رفتارهای نیک و صالح خو بگیریم، که در این صورت اگر به دلیلی از انجام آن‌ها بازماندیم، احساس ناراحتی و خسارت کنیم.
- انفاق و ایثار را فراموش نکنیم. بی‌تردید انفاق و هم‌چنین ایثار و بخشش چیزی که محبوب و موردنیاز انسان است، بهترین وسیله برای دل کندن از لذایذ مادی و تطهیر و مصفا گشتن دل و مصون ماندن از آلودگی به دنیا است؛ هم چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ [حشر/ 9] كسانى که از بخل و آز نگاه داشته شوند، ایشان‌اند رستگاران.» هم‌چنین می‌فرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ؛ [آل‌عمران/92] هرگز به نیکی نخواهید رسید تا ازآنچه دوست دارید انفاق کنید.»  
درجایی دیگر با تعبیری قابل‌تأمل می‌فرماید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِها؛ [توبه/103] از اموالشان صدقه‌ای(زکات) بگیر تا بدان وسیله ایشان را تطهیر و تزکیه کنی.» خدای متعال نمی‌فرماید از آن‌ها زکات بگیر تا اموالشان پاک گردد و اگر حق فقرا و سایرین و یا مال غصبی در آن است بدین‌وسیله از آن بیرون رود و تزکیه گردد، بلکه می‌فرماید از آن‌ها زکات بگیر تا خودشان پاک و تزکیه گردند. شاید نکته این بیان آن باشد که دل‌بستگی به مال و دنیا دل انسان را آلوده و بیمار می‌سازد و با پرداخت صدقه و زکات، از تعلق و دل‌بستگی انسان به دنیا کاسته می‌شود و علاوه بر مال، روح انسان نیز پاک می‌گردد. البته این توجیه با وجه‌تسمیه‌ای که برای زکات ذکر کرده‌اند و آن را باعث پاک گشتن مال معرفی کرده‌اند منافاتی ندارد و با آن قابل‌جمع است. نباید ازنظر دور داشت که نماز و انفاق، اثر یکدیگر را کامل می‌کنند و شاید به همین مناسبت است که در قرآن شریف غالباً باهم ذکرشده‌اند؛ ازجمله از زبان حضرت عيسى (علیه‌السلام) چنین می‌خوانیم: «َجَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَأَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَالزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا؛ [مریم/31] و (خداوند) مرا هر جا که باشم بابرکت ساخته و تازنده باشم به نماز و زکات سفارشم کرده است.»
- همه‌روزه بخشی از وقت خود را به فکر کردن اختصاص دهیم و درباره صفات خداوند، آیات الهی، نعمت‌ها و احسان‌های خداوند و هدف آفرینش بیندیشیم. هم‌چنین، تشخیص راه صحیح، طولانی بودن مسیر، محدود بودن فرصت و نیرو، کثرت موانع، بی‌ارزشی اهداف دنیوی و مشوب بودن لذت‌های آن به آلام و رنج‌ها، ازجمله مواردی است که باید درباره آن‌ها تأمل‌کنیم. امام خمينى (رحمه‌الله) در این باره می‌فرماید: بدان که اول شرط مجاهده با نفس و حرکت به‌جانب حق‌تعالی تفکر است، و بعضی از علمای اخلاق آن را در بدایات در مرتبه پنجم قرار داده‌اند و آن نیز در مقام خود صحیح است. و تفکر در این مقام عبارت است از آن‌که انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری ولو کم هم باشدـ فکر کند در این‌که آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحت را از برای او فراهم کرده، و بدن سالم و قوای صحیحه، که هر یک دارای منافعی است که عقل هر کس را حیران می‌کند، به او عنایت کرده، و این‌همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده، و از طرفی هم این‌همه انبیا را فرستاده، و کتاب نازل کرده، و راهنمایی‌ها نموده و دعوت‌ها کرده است، آیا وظیفه ما با این مولای مالک الملوک چیست؟ آيا تمام این بساط تنها برای همین حیات حیوانی و اداره کردن شهوت است که با تمام حیوانات شریک هستیم، یا مقصود دیگری در کار است؟ آیا انبیای کرام و اولیای معظّم، و حکمای بزرگوار و علمای هر ملت که مردم را دعوت به قانون عقل و شرع می‌کردند و آن‌ها را از شهوات حیوانی و از این دنیای فانی پرهیز می‌دادند، با آن‌ها دشمنی داشتند و دارند، یا راه صلاح ما بیچاره‌های فرورفته در شهوات را مثل ما نمی‌دانستند؟[1]
- استحضار مفاهیم و اندیشه‌های ذهنی، تأثیری شایان در رفتار و نحوه عمل آدمی دارد. از این رو شایسته است جهت بهینه‌سازی و سالم‌سازی کردار و رفتار و نگرش‌های خود، برنامه‌ای روزانه را برای قرائت و حفظ قرآن همراه با تدبر در آن، و نیز مطالعه روایات اسلامی و مواعظ و کلمات حکمت‌آمیز و احکام فقهی و دستورات اخلاقی تنظیم کنیم. چنین برنامه‌ای می‌تواند مذکِّری باشد برای خواست کمال‌جوی انسان، و کمک می‌کند تا هدف و راه صحیح نیل به هدف را که از مطالعه قرآن و روایات و کلمات بزرگان به دست می‌آید در ذهن ماندگار شود. به‌ویژه، تلاوت قرآن و تدبر در آن، در این راستا تأثیری به سزا دارد و ازاین‌رو بسیار مورد تأکید قرارگرفته است. خدای متعال در قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید: «وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِر؛ [قمر/17] و هرآینه قرآن را برای پند گرفتن آسان ساختیم؛ پس آیا یادآرنده و پند گیرنده‌ای هست؟» و از همین رو است که به ما دستور داده‌شده هر چه می‌توانیم قرآن بخوانیم: «فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ؛ [مزّمّل/20] هر چه از قرآن میسّر می‌شود، بخوانید.» وقتی انسان سوره‌ای از قرآن را حفظ کرد و مفاهیم آن را به خاطر سپرد، پیوسته آن مفاهیم متعالی در ذهنش مرور می‌شوند و ذهن و فکر او را تحت تأثیر قرار می‌دهند. هم‌چنین اگر دائماً اذکاری نظیر «الله‌اکبر» و «لا اله الا الله» که حاکی از عظمت، قدرت و احاطه وجودی خداوند و ستایش او است‌ـ در گوش انسان طنین اندازد و شمیم جان‌فزای آن بر دل سایه افکند، خط بندگی خداوند فراروی انسان ترسیم می‌گردد و در پرتو آن، آدمی همواره می‌کوشد تا در راستای خواست و اراده و رضایت خداوند حرکت کند. در همین زمینه، در احوالات امام باقر (علیه‌السلام) آمده است که آن حضرت در همه حال، حتی زمانی که با مردم گفتگو می‌کردند و به سخنان آنان گوش می‌دادند، ذکر «لا اله الا الله» را بر زبان داشتند. [2]
و اما مهم‌ترین دستورالعمل‌های منفی خودسازی بدین شرح است:
- دل‌بستگى به دنیا و مادیات، انسان را سست اراده و زبون و سرسپرده دنیا می‌سازد و روحیه آزادگی و آزاداندیشی را از انسان می‌گیرد و مجالی برای تفکر در فرجام کار برای انسان باقی نمی‌گذارد. ازاین‌رو باید سعی کنیم که تعلق‌خاطر و دل‌بستگی به دنیا و مادیات نداشته باشیم و روحیه زهد و بی‌اعتنایی به دنیا را در خویش پرورش دهیم. اگر انسان به دنیا و لذت‌های آن انس گرفت، زایل ساختن آن انس و دل‌بستگی بسیار دشوار است و تنها افراد اندکی، آن‌هم با ریاضت‌ها و تلاش‌های طاقت‌فرسا، موفق به این کار می‌گردند. بدین لحاظ لازم است که انسان از آغاز سعی کند انس و وابستگی به دنیا و لذت‌های آن پیدا نکند و از تجملات بپرهیزد و ساده‌زیست باشد و تعلق‌خاطری به امکانات پیرامون خویش پیدا نکند، که اگر خسارتی به آن‌ها وارد آمد نگران و افسرده شود. در پیش گرفتن و ادامه چنین رویّه‌ای باعث می‌شود انسان رفته‌رفته به مقام «زهد» و بی‌اعتنایی به دنیا که از خصایص ممتاز اولیای خدا است، دست یابد و به‌پاس آن، شایسته نیل به نعمت‌های پایدار و جاودان الهی گردد.
- نکته دوم این است که در استفاده از لذایذ مادی زیاده‌روی نکنیم تا موجب انس و توجه نفس به لذت‌های حیوانی نشود. باید بکوشیم که تمامی اعضا و جوارح، و به‌خصوص شکم خود را در کنترل داشته باشیم؛ چراکه اگر انسان برنامه منظمی در کمیت و کیفیت بهره‌برداری از لذایذ حیوانی و خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها نداشته باشد، نمی‌تواند بر نفس و اراده خودکنترل لازم را اعمال نماید. برای مثال، اگر انسان در مورداستفاده از خوردنی‌ها خوددار نباشد، این بی‌ارادگی در امر خوردن می‌تواند به‌عنوان عادت و شیوه‌ای مذموم به سایر کارها و برنامه‌های او سرایت کند و نهایتاً منجر به این شود که انسان نتواند در برابر جاذبه‌های مادی و شهوانی تصمیم مناسب را اتّخاذ و اراده لازم را نشان دهد. البته برنامه‌ریزی ما در این زمینه باید مبتنی بر اعتدال و میانه‌روی باشد. همان‌طور که زیاده‌روی و افراط، به چموش گشتن نفس و سلطه هواهای نفسانی و شهوات می‌انجامد، تفریط در استفاده از نعمت‌ها نیز موجب ضعف و کسالت در انجام وظایف می‌گردد. بنابراین در همه امور، از عبادت و مطالعه و خوابیدن گرفته تا استفاده از سایر لذایذ حیوانی، باید میانه‌روی و اعتدال را پیشه کرد و از افراط و تفریط دوری گزید.
- باید قوای حسی و خیالی را که می‌توانند با تداعی، منشأ انگیزش امیال حیوانی شوند کنترل کنیم؛ به‌ویژه چشم و گوش را از دیدن مناظر شهوت‌انگیز و شنیدن سخنان و صداهای باطل و سرگرم‌کننده حفظ کنیم و به‌طورکلی ازآنچه توجه ما را به چیزهایی جلب می‌کند که مرضی خداوند نیستند خودداری نماییم. قرآن کریم در این زمینه آیات متعددی دارد و ما را به این کنترل توجه می‌دهد؛ ازجمله در سوره اسراء چنین می‌فرماید: «سنّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْئُولاً؛ [اسراء/36] گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد».
- یکی از خطراتی که پیوسته انسان را تهدید می‌کند انحراف‌های فکری و عقیدتی است. ازاین‌رو باید مراقب این مسئله باشیم و خود را از لغزشگاه‌های فکری و نظری حفظ کنیم. در این زمینه به‌خصوص باید از مطالعه و بحث درباره شبهاتی که قدرت پاسخ‌گویی به آن‌ها را نداریم خودداری کنیم. باید مراقب باشیم اگر احیاناً این‌گونه شبهات به ذهنمان راه یافت و یا به گوشمان  خورد، فوراً درصدد یافتن پاسخ قانع‌کننده برای آن‌ها برآییم. قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید: «وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللهِ یُکْفَرُ بِها وَیُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیث غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَالْکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً؛ [نساء/140] و خداوند (این حکم را) در قرآن بر شما نازل کرده که هرگاه شنیدید آیات الهی انکار و استهزاء می‌شوند با ایشان منشینید تا به سخنی دیگر بپردازند (وگرنه) شما هم مثل آنان خواهید بود. همانا خداوند، منافقان و کافران را همگی در دوزخ گرد خواهد آورد.» در همین باره در احادیث نیز چنین می‌خوانیم: «مَنْ اَصْغی اِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ فَاِنْ کانَ النّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللهِ فَقَدْ عَبَدَ اللهَ وَاِنْ کانَ النّاطِقُ یُؤَدِّی عَنْ اِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ اِبْلِیسَ؛ کسی که به گوینده‌ای گوش فرا دهد او را پرستش کرده است؛ پس اگر گوینده از طرف خدا باشد خدا را پرستش کرده، و اگر از طرف شیطان باشد شیطان را پرستش کرده است.»[3] در پایان تأکید می‌کنیم که در تنظیم و اجرای برنامه عملی خودسازی نباید رعایت اصل تدریج و اعتدال را ازنظر دور داریم. هیچ‌گاه نباید فشارهای طاقت‌فرسا و خارج از حد توان بر خود تحمیل کنیم؛ زیرا این کار علاوه بر این‌که موجب عصیان و سرکشی نفس می‌شود، ممکن است زیان‌های بدنی یا روحی، روانی جبران‌ناپذیری را به بار آورد. [4]

پی‌نوشت:

[1]. چهل حدیث، امام خميني (ره)، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام (ره)، ص 6 و 7.
[2]. ر.ک: اصول کافی، ج 2، کتاب الدعاء، باب ذکر الله عزوجل کثیراً، روایت 1.
[3]. بحارالانوار، ج 26، ص 239، باب 4، روایت 1.
[4]. در جستجوی عرفان اسلامی، علامه مصباح یزدی، نشر موسسه امام (ره)، ص 288.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.