نقد تصوف

علی تابنده از اقطاب فرقه نعمت اللهی گنابادی بهمانند بسیاری از صوفیه معتقد است که تصوف از زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شروع شده است چراکه بهخاطر نامیده شدن مؤمنین حقیقی به زهاد و شیعه است که بزرگانی از شیعه مثل سلمان و ابوذر و عمار در متون صوفیه از اولین صوفیه نامبرده شدهاند. حالآنکه حضرت با پیشگویی آمدن تصوف در زمانهای دیگر خط بطلانی بر این ادعا میکشند.

یکی از شعائر الهی که خداوند متعال بارها در قرآن از آن سخن به میان آورده، حج و زیارت خانه خداست و در روایات نیز، به ارزش و اهمیت آن ، توسط معصومین (علیهمالسلام) ذکر شده است، اما در مسلک تصوف، نسبت به این خانه مقدس، سخنانی از بعضی سران آنان نقل شده که نوعی گزافهگویی و تمسخر به این خانه مقدس است.

برخی حسن بصری را یار و مرید خاص امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میدانند و از او بهعنوان محرم اسرار آن حضرت نام میبرند. حالآنکه قول و فعل حسن بصری برخلاف این نظریه است. زیرا در قبول کردن منصب فتوا و قضاوت دربار بنیامیه و همچنین فتوا به یاری بنیامیه، نمیتوان جز مخالفت با امر اهلبیت (علیهمالسلام) چیزی دید. همچنین دوستی حسن بصری با حجاج و تمجید و تعریف حجاج بن یوسف از حسن بصری نشانی دیگر از دشمنی حسن بصری با اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) است.

برخورد صوفیه در استفاده از کتاب عوالی اللئالی شگفتانگیز است، زیرا معتقدند که روایات مدح صوفیه در این کتاب صحیح و ناظر بر آنها میباشد ولی از طرف دیگر روایات ذم صوفیه موجود در این کتاب را جعلی یا اینکه همچون سلطان حسین تابنده معتقدند که این روایات ناظر بر صوفیه اهل سنت است نه شیعه. حالآنکه روایات ذم صوفیه همگی اطلاق دارند. حتی در برخی از روایات صراحتاً بر مخالفت تمام صوفیه با ائمه اطهار (علیهمالسلام) اشاره شده است.

برخی از طرفداران حسن بصری معتقدند که حسن بصری از اصحاب سر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است و آنچه از مخالفت حسن بصری با اهلبیت (علیهمالسلام) نقلشده است به خاطر در تقیه بودن اوست، نه دشمنی با اهلبیت (علیهمالسلام). در حالی طرفداران حسن بصری اینچنین ادعایی را مطرح میکنند که اگر حسن بصری در تقیه به سر میبرد باید خاموش و ساکت میبود حالآنکه همواره در اثبات حقانیت خلفاء ثلاثه سخن میگفت و برای این کار دست به جعل حدیث نیز زد.

سماع نوعی رقص و آواز خوانی است که در میان صوفیان رواج داشته و عده ای آن را حالتی برای بیخود شدن و فنا در حق تعالی میدانند که یکی از اعمال غیر معقول در سماع، خرقه دریدن و پخش تکههای آن به عنوان تبرک بین مریدان است در حالی که این عمل صوفیان در اسلام مزمت و از آن نهی شده است.

ذکر و ورد در اسلام، آداب خاصی دارد که با طمأنینه و از روی خشوع و خضوع ذکر گفتن، نمونهای از آن است که دل را به سوی حقتعالی سوق میدهد، برخلاف عقیدهی صوفیان، که رقص و حرکاتی زننده به همراه غنا و موسیقی را نوعی ذکر دانستهاند که از اساس باطل است.

از جمله کتابهایی که در رد "سلسله صوفیه حروفیه" در ترکیه منتشر گردید، کتاب "کشف الاسرار و دفع الاشرار" در رد عقاید و افکار حروفی و بکتاشی به قلم اسحاق افندی بود که در آن عقاید حروفیه را به نقد کشیده بود. او کتاب خود را به سه بخش تقسیم کرده و در آن به انحرافات حروفیه اشاره کرده و اباطیل این فرقه را از کتب فرقهای حروفیه برشمرده است.

ریشه و سرچشمه اعمال و آیین صوفیه همواره مورد مناقشه بین صوفیان و غیرصوفیان بوده است. در حالی صوفیه ریشه اعمال و آیین و روش خود را اسلام معرفی میکنند که بسیاری از محققین مسلمان و غیرمسلمان بر غیر اسلامی بودن این اعمال تأکید دارند. کما اینکه ابوریحان بیرونی بسیاری از اعمال و ریاضتهای هندی را مشابه اعمال و رفتار صوفیان میداند.

یکی از راههای رسیدن به قرب الهی، ذکر و یاد خداوند متعال است که این قرب، هم با ذکر زبانی حاصل میشود و هم با ذکر قلبی، که ذکر زبانی علاوه بر اینکه مقدمه ذکر قلبی محسوب میشود، باید خالصانه، طمأنینه و غیرجعلی باشد، برخلاف فرقه صوفیه که با شیوهای عجیب و ساختگی، مشغول ذکر خدا میشوند که این یک نوع بدعت در اسلام است.

بزرگان صوفیه برای فرار از مذمت دیگران در پاسخگویی درباره برخی از بدعتهای خود بهمانند مسیحیان عمل میکنند و آن عمل را از اسرار به شمار میآورند کما اینکه شاهدبازی را برای اهل آن از اسرار میدانند. این دقیقاً شبیه پاسخ مسیحیان درباره تثلیث است که میگویند اول ایمان به یار تا بعد از آن تثلیث را بفهمی. حالآنکه اسلام حقیقی برخلاف تصوف میگوید اول بفهم بعد ایمان بیاور.

سران صوفیه در تمام مقاطع زمانی، مدعی این مسئله بودهاند که تصوف ریشه در اسلام ناب دارد و بدعت گونه بودن و ریشه داشتن در فرق و ادیان دیگر را رد کردهاند. حالآنکه بسیاری از محققین سرچشمه تصوف را نه در اسلام، بلکه در بیرون از اسلام میدانند. چنانچه برخی از محققین صوفی نیز به این مطلب اعتراف کردهاند که برخی از اعمال صوفیه ریشه در مکاتب غیر اسلامی دارد.

درپی شیعه شدن برخی سلاسل صوفیه، صوفیان سنی از شیعه شدن تمام سلاسل صوفیه ترسیدند و سلسلهای سنی مذهب با همت بهاءالدین محمد بخارایی تاسیس کردند و نام آن را طریقه نقشیندی گذاشتند. مشخصه بارز این طریقه قبول نکردن اصلی مشهور در صوفیه به نام اتصال سلسله اقطاب بود. عدهای تاسیس نقشبندیه را قیامی صوفیانه بر ضد آداب و رسوم کهن صوفیه نام نهادند.

یکی از اعمال صوفیه، ذکر خدا با شیوههای ساختگی و جعلی است که نمونهای از این ذکر، رقصیدن و چرخیدن به دور خود و لگدمال شدن است، که آن را موهبتی عظیم برای خود میشمارند، در حالی که در اسلام، ذکری سفارش شده که با آرامش و طمأنینه باشد.