نقد تصوف

حسن بصری به عنوان سرسلسله بسیاری از فرق صوفیه اولین کسی است که مردم را ترغیب به ترک ازدواج کرده و معتقد است که وقتی خداوند خیری را برای بنده اش بخواهد او را گرفتار زن بچه نمی کند. در حالی برخی از صوفیه هچون حسن بصری برای مجرد زیستن ارزش قائل شدن و آن را شرط رسیدن به کمال دانستند که باعث انحراف بسیاری از صوفیه شدند.

یکی از اعتقادات ناصحیح صوفیان، که میتوان گفت در واقع شرک نسبت به حقتعالی است، تجسم صورت مرشد در عبادات است که به پیروان خود دستور میدهند در نماز و هنگام ذکر و عبادت، صورت مرشد را تجسم کرده و از او غافل نشوند، در حالی که توجه به غیر حقتعالی در عبادات، در واقع شرک نسبت به خداوند است.

بعد از آنکه سید حیدر آملی در کتاب خود با نام "جامع الاسرار و منبع الانوار" صوفیه را شیعه حقیقی میخواند، پا را فراتر نهاده و ائمه معصومین (علیهم السلام) را از جمله صوفیان شمرده و ایشان را دارای معرفت کشفی و خرقه صوفیانه به حساب آورده است. اما گویا سید حیدر مساله سنی بودن سران تصوف را تا قرن هشتم فراموش کرده است و مساله قطبی که صوفیه مطرح میکنند، نمیتواند با مساله امامت در میان شیعیان یکی باشد.

سران تصوف همواره خود را انسانهایی باطن گرا و علما و فقها را ظاهرگرا و قشری معرفی میکنند کما اینکه صوفیه شرع را نزد فقها و حقیقت را نزد خود میدانند. اما صوفیه امر ولایت را نیز بهظاهر و باطن تقسیم کردند و با تقسیم ولایت حضرت علی (علیهالسلام) به ولایت ظاهری و باطنی، ادامهدهنده تفکر بنیامیه در این امر بودهاند. چراکه با این تقسیم، درواقع راه را برای خود هموارتر کردند و خود را در عصر غیبت امام، عهدهدار امر باطن ولایت معرفی کردند.

بسیاری از محققین تصوف به این مطلب اشاره کردهاند که در بین مسلمانان تا قرن هشتم هیچ صوفی شیعهای وجود نداشته است و آنچه از بزرگان صوفیه بهعنوان شاگردان و ملازمان ائمه اطهار (علیهمالسلام) از آنها یاد میشود، همه از پیروان مکتب بنی امیه و مخالفین غدیر هستند و این پیروی تا قرن هشتم ادامه داشته است. اما صوفیان شیعه نیز همچون بزرگان سنی مذهب خود، دست ارادت از مخالفین غدیر نکشیدند. کما اینکه صفی علیشاه به فضیلت خلیفه اول اشاره میکند و سلطانعلی گنابادی، اداره سلطنت را حق خلفا دانسته است.

در حالی صوفیه همواره از شیطان در برابر گناه نابخشودنیاش دفاع کردهاند و معتقدند که سجده بر آدم (علی نبینا و آله السلام) خلاف دعوی عاشقی است و آن را حتی به امر خداوند شرک میدانند که سجده مریدان صوفیه در برابر اقطاب خویش همچون سجده صوفیان گنابادی در برابر نورعلی تابنده موجب رسوایی آنان شده است. از اینرو است که تضاد سخنان صوفیان با عملشان بر همگان آشکار کشت.

دین برتر و کامل بنابر آیه صریح قرآن، اسلام است که همه مردم برای رسیدن به سعادت و هدایت، ملزم به پیروی از آن هستند، اما گروهها و فرقههای مختلفی از جمله تصوف، وجود دارد که پیروان این فرقه بنا بر فرمودهی امام رضا (ع)، یا برای فریب و گمراهی مردم، صوفی شدهاند و یا از روی جهالت، این فرقه را پذیرفتهاند.

عمل به شرع مقدس همواره در بین صوفیان با فراز و نشیبهای زیادی همراه بوده است و با توجه به اشخاص و زمان و مکان فرق داشته است. ازجمله زمانی که صوفی به حقیقت رسیده و خود را پخته میداند، خود را بینیاز از شرع دانسته. کما اینکه ملاسلطان به ترک نماز اعتراف کرده و آن را برای امثال خود نمیداند و عمل به آن را به حسب شرایط و زمان و مکان خاص میداند.

همواره صوفیان، علما و فقها را تنها گروهی میدانند که حکم به قتل حلاج کردهاند. درحالیکه محققین به این نتیجه رسیدهاند که نه تنها فقهایی از شیعه و سنی حکم بر کفر حلاج کردهاند، بلکه صوفیان مشهوری از همعصران حلاج نیز حکم به کفر او کردهاند. کما اینکه جریری صوفی مشهور، حلاج را به خاطر اعتقادات کفرآمیزش مستحق قتل میداند و یکی از صوفیان در کتاب خود صوفیان مکتب صحو را عاملان اعدام حلاج دانسته و معتقد است که حلاج توسط صوفیان اعدام شد.

قرن هشتم زمانی برای نزدیکی تصوف و تشیع بود. در این میان برخی افراد برای نزدیکی تصوف و تشیع تلاش کردند. البته افرادی که در این راه قدم برداشتند همگی سرانجام خوبی پیدا نکرده، بلکه برخی به انحرافاتی بیش از صوفیگری دچار شدند. برخی از افراد تاثیرگذار و مهم در این زمینه کسانی بودند که عاقبت خوشی پیدا نکرده و علیرقم خیال خود، پایه گذاران انحرافات جدیدی شدند که به مرور بر انحرافشان افزوده شد.

از حربههای صوفیه، صوفی خواندن علمای بزرگ و صاحبنام شیعه است. از میان علمای صاحبنام شیعه ابن فهد حلی است که از سوی عدهای تهمت صوفیگری به او زده شد. دکتر مصطفی کامل الشیبی یکی از کسانی است که تهمت صوفیگری را به ابن فهد حلی زده است. او دلیل خود را مبنی بر صوفیگری ابن فهد، شرح حدیث امام کاظم (علیه السلام) توسط ابن فهد میداند!!!

علی تابنده از اقطاب فرقه نعمت اللهی گنابادی بهمانند بسیاری از صوفیه معتقد است که تصوف از زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شروع شده است چراکه بهخاطر نامیده شدن مؤمنین حقیقی به زهاد و شیعه است که بزرگانی از شیعه مثل سلمان و ابوذر و عمار در متون صوفیه از اولین صوفیه نامبرده شدهاند. حالآنکه حضرت با پیشگویی آمدن تصوف در زمانهای دیگر خط بطلانی بر این ادعا میکشند.

یکی از شعائر الهی که خداوند متعال بارها در قرآن از آن سخن به میان آورده، حج و زیارت خانه خداست و در روایات نیز، به ارزش و اهمیت آن ، توسط معصومین (علیهمالسلام) ذکر شده است، اما در مسلک تصوف، نسبت به این خانه مقدس، سخنانی از بعضی سران آنان نقل شده که نوعی گزافهگویی و تمسخر به این خانه مقدس است.

برخی حسن بصری را یار و مرید خاص امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میدانند و از او بهعنوان محرم اسرار آن حضرت نام میبرند. حالآنکه قول و فعل حسن بصری برخلاف این نظریه است. زیرا در قبول کردن منصب فتوا و قضاوت دربار بنیامیه و همچنین فتوا به یاری بنیامیه، نمیتوان جز مخالفت با امر اهلبیت (علیهمالسلام) چیزی دید. همچنین دوستی حسن بصری با حجاج و تمجید و تعریف حجاج بن یوسف از حسن بصری نشانی دیگر از دشمنی حسن بصری با اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) است.