امامت
حیدرعلی قلمداران که به دیدگاه های وهابیت متمایل شده و به نقد افکار و عقاید شیعه می پردازد، منکر امامت امیرالمؤمنین (ع) و سایر ائمه است. استدلال وی استفاده از احتجاج امیرالمؤمنین (ع) با معاویه است که عقیده ایشان را نمی رساند، بلکه در آن به عقاید خصم احتجاج شده و ایشان صراحتاً سیره دو خلیفه نخست را برای عمل نپذیرفت.
اعتقاد شیعه این است که امام صادق (ع) از ابتدا جانشین خویش را می شناختند، اما به دلیل شرایط موجود، شیوه ای را پیش رو قرار دادند که امام هفتم را از گزند دشمنان محفوظ دارند.
امامت، عهد الهی است و هر کسی که شایسته آن باشد به این عهد مفتخر می شود و طرف عهد، خود خداوند است و فقط به افراد معصوم اعطاء می شود. فرد معصوم را هم خدا می شناسد؛ زیرا او تنها کسی است که از ضمیر و اسرار انسانها با خبر است.
سید ابوالفضل برقعی از روحانیون معاصر است که عمده اندیشه وی ترکیبی از قرآن بسندگی و نفی عقاید شیعی است. ازجمله مسائلی که برقعی آن را انکار کرده، مسئله امامت ائمه (ع) است.
بخاری از ابن عباس نقل می کند که ابن عباس گفت: تمام مشکلات و بدبختیها از زمانی آغاز شد که پیامبر (ص) به خاطر نزاع و درگیری در محضرش، وصیت آخر را نکرد.
ابوالفضل برقعی در مقدمه کتاب شاهراه اتحاد مینویسد مخفی و پوشیده نیست که فرقه شیعه امامیه مسأله امامت را از اصول دین و مذهب و منصوص از جانب خدا و رسول (ص) میداند و مدرک و مستند شیعه در این گفتار و عقیده، فقط اخبار و احادیثی است که در کتب شیعه ذکر شده است و لا غیر. اما در حقیقت این کلام برقعی افترایی بیش نیست.
حیدر علی قلمداران میگوید اگر امامت، امری انتصابی است، پس چرا حضرت علی (ع) نسبت به خلافت، بیرغبت بودند که در پاسخ میگوییم: اگر امام علی (ع) نسبت به خلافت بیمیل بود، باید پس از پیامبر (ص) با ابوبکر بیعت میکرد، اما مستندات تاریخی حاکی از آن است که امام علی (ع) پس از انتخاب ابوبکر، حداقل به مدت شش ماه با ایشان بیعت نکرد.
در صحیح بخاری سفارش شده که به حرمت پیامبر (ص) به اهل بیتش احترام بگذارید؛ اما در تاریخ آمده ابوبكر به قنفذ دستور داد امیرالمؤمنین (ع) را بیاورد؛ امیرالمؤمنین (ع) خلیفه بودن او را دروغ دانست؛ خبر به ابوبكر رسید گریست. عمر گفت: به او مهلت مده! ابوبكر قنفذ را فرستاد که علی (ع) را برای بیعت بیاورد...؛ از این جسارت، حضرت زهرا (س) نسبت به ابوبکر غضبناک شد که غضب ایشان غضب پیامبر (ص) است.
شخصیت حضرت زهرا (س) نه تنها در بین زنان، بلکه در بین تمام انسانها یک شخصیت برجسته و ممتاز است. قول، فعل و تقريرات ایشان به عنوان شخصيت بانوی نمونه اسلام، ملاک عمل و نظر محسوب شده و حجيت دينی دارد. از جمله اين اقوال، سخنان استوار و قدسی آن حضرت در دفاع از ولایت و امامت است.
هیچ کس مانند حضرت فاطمه زهرا (س) عمق امامت را نشناخت و هیچ فردى چون او در راه تبیین امامت و شناسایى آن و دفاع از امام خویش تلاش نکرد و براى اثبات امامت امام على (ع) به محاجه و دفاع پرداخت و آنجا که لازم دید، براى دفاع از امام خویش، جان خود را به خطر انداخت تا آنجا که اولین شهید راه امامت و دفاع از آن لقب گرفت.
رفتار شناسی حضرت فاطمه (س) در جامعه و نحوه برخورد ایشان در موقعیتهای مختلف، برترین الگو و راهنما در حوزه بصیرت است. اوج مبارزات سیاسی حضرت در دفاع از حریم ولایت تبلور مییابد. آن ولایتی که حضرت، حاضر میشود تمام دارایی خود را برای پا برجا ماندن این عنصر اساسی فدا کند.
حضرت زهرای اطهر (س) در مدت کوتاه زندگی خویش بعد از رحلت پیامبر (ص) برای دفاع از حق و حریم امامت و ولایت و جلوگیری از انحراف سیاسی مسلمانان، به تلاش و مبارزه خستگی ناپذیری پرداخت و در این زمینه اقدامات مختلفی داشتند و در این راه حتی فزند خویش را نیز فدا کردند.
حق ولایت، خلافت و امامت هرگز سازش پذیر نیست و تنها یادگار پیامبر(ص) حضرت فاطمه (س) که در امر خلافت به حقیقت، هیچ گونه مسامحهای روا نداشت و از بذل مال و جان و حتی فرزند خویش دریغ نکرد.
بسیاری از مسلمانان پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) حقایق زیادی را کتمان کردند که گویا هرگز آنها را از پیامبر (ص) نشنیدهاند؛ اما فاطمه (س) نه تنها به خود اجازه چنین کاری نداد، بلکه شجاعانه و به بهانههای مختلف، حقایق را پیرامون ولایت و امامت علی بن ابیطالب (ع) اظهار کرد و آنچه را که در این خصوص از پیامبر (ص) شنیده بود برای مردم بازگو کرد.