چرا امیرالمومنین(ع) از حضرت زهرا(س) دفاع نکرد؟

  • 1404/08/19 - 21:16
می‌گویند چگونه ممکن است برخی از مسلمانان بر فاطمه سلام‌‌الله‌‌علیها ظلم و ستم روا دارند و امیرالمؤمنین که در شجاعت و قدرت، زبانزد بود، از او دفاع نکرده باشد؟! پاسخ: این استبعاد، از روی تعصب و جهالت است؛ رواياتی در منابع معتبر فریقین وجود دارد كه دلالت بر هجوم و جسارت بر حضرت زهرا سلام‌‌الله‌‌علیها می‌كند و امیرالمؤمنین فرمود: مأمور به صبر بودم و یاوری جز خانواده‌ام برای دفاع نداشتم.
بسته بودن دست امیرالمؤمنین

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی برای اینکه ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا سلام‌‌الله‌‌علیها را منکر شوند، می‌گویند چگونه می‌توان باور کرد که حضرت علی علیه‌السلام در خانه باشد، فاطمه سلام‌‌الله‌‌علیها، پاره تن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، مورد اهانت قرار گیرد و پهلوی او شکسته شود؛ او را بین درب نیم‌سوخته قرار دهند و بر اثر آن، فرزندی که در شکم داشت - محسن- سقط شود؟! سؤال این است که امیرالمؤمنین کجا بود؟! چرا با هتّاکان برخورد نکرد، در صورتی‌که او شجاع و دلیر بود؟!

برای پاسخ به این ایراد، باید ابتدا اصل ماجرا به صورت کامل تبیین شود.

گروهی از تاریخ نویسان اهل سنت آورده‌اند که خلیفه، به عمر مأموریت داد که به خانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام بروند و افراد داخل خانه را برای بیعت بیاورند. عمر آتشی آورد که خانه را بسوزاند. در این موقع با فاطمه سلام‌الله‌علیها روبرو گردید. آن حضرت فرمود: «فرزند خطاب! آمده‌ای خانه ما را به آتش بکشی؟! وی گفت: آری! مگر اینکه بسان دیگران، با خلیفه بیعت کنید».[1]

برخی از علمای اهل سنت، واضح‌تر بیان کرده‌اند. شهرستانی، عقیده نظّام، عالم اهل سنت را این‌گونه بیان می‌کند: «وی معتقد بود، عمر به خانه فاطمه سلام‌الله‌علیها حمله‌ور شده و فریاد می‌زد، خانه را با اهلش به آتش بکشید، در حالی‌که در خانه، غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام نبود. ... عمر چنان ضربه‌ای به شکم فاطمه سلام‌الله‌علیها در روز بیعت زد که فاطمه سلام‌الله‌علیها جنین خود (محسن) را از شکم انداخت».[2]

در کتاب‌های معتبر شیعه نیز، واقعه به این صورت گزارش شده است که عمر آتش طلبيد و آن را بر در خانه شعله‌‏ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد! حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در مقابل او در آمد و فرياد زد: «يا ابتاه، يا رسول اللَّه»! عمر شمشير را در حالى كه در غلافش بود، بلند كرد و به پهلوى حضرت زد. آن حضرت ناله كرد: «يا ابتاه»! عمر تازيانه را بلند كرد و به بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد: «يا رسول اللَّه! ابوبكر و عمر با بازماندگانت چه بدرفتارى كردند!» ‏على عليه‌السلام ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت كشيد و  بر زمين زد و بر بينى و گردنش كوبيد و خواست او را بكشد، ولى سخن پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و وصيتى را كه به او كرده بود، به ياد آورد و فرمود: «اى پسر صهاك! قسم به آنكه محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله را به پيامبرى مبعوث کرد، اگر نبود مقدّرى كه از طرف خداوند گذشته و عهدى كه پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از من گرفته است، مى‌‏دانستى كه تو نمى‌‏توانى به خانه من داخل شوى».[3] آلوسی از مفسرین مشهور اهل سنت نیز به نقل از منابع شیعه، مانند این روایت را نقل کرده است.[4]

بنابراین شیعه قبول ندارد که امیرالمؤمنین علیه‌السلام سکوت کرده است؛ بلکه صبر کردن حضرت، به دلیل دستور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بوده است.

البته در منابع شیعه و سنی، بین هجوم اول و هجوم آخر، خلط شده است؛ در هر حال مورخین، تعداد افراد حاضر در این هجوم را به نقل از ابن‌عباس، ۶۰ نفر گزارش کرده‌اند.[5] ابن ابی‌الحدید نیز گزارش می‌کند که در این هنگام، مردم برای نظاره کردن در خیابان‌های مدینه جمع شده بودند، به طوری‌که خیابان‌ها از مردان پر شد.[6]

امیرالمؤمنین علیه‌السلام که به دلایل مختلف، ازجمله حفظ اسلام، نداشتن یاور، جلوگیری از تفرقه میان مسلمانان و خطر مرتدان، از قیام علیه غاصبان دست کشیده بود، در زمان هجوم به خانه نیز مجبور به صبر شد؛ علاوه بر سفارش و وصیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، حفظ جان عترت اهل بیت علیهم‌السلام نیز در این هنگام اهمیت پیدا کرده بود.

اگر امیرالمؤمنین علیه‌السلام که توان مقابله با مأمورین حکومت را داشت، دست به شمشیر می‌بُرد، ممکن بود در این رویارویی، غیر از شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و حضرت محسن، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام نیز به شهادت برسند و مسئله امامت از بین برود. در این‌باره حضرت می‌فرماید: «به اطرافم نگريستم، ديدم كه نه ياوری دارم و نه كسی كه از من دفاع و حمايت می‌كند، جز خانواده‌ام كه مايل نبودم جانشان به خطر افتد».[7]

چنین سکوتى، نشانگر کمال فضایل و انسانیت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است و بدان معنا نیست که ایشان از مرگ مى‌ترسد. سکوت حضرت دلیل نمی‌شود که در اصل واقعه، تشکیک شود و شهادت حضرت زهرا سلام‌‌الله‌‌علیها انکار گردد.

پی‌نوشت:
[1]. تاریخ ابوالفداء (المختصر فی اخبار البشر)، دار المعارف، ج۱، ص۱۹۵. «ان ابابكر بعث عمر بن الخطاب إلى على ومن معه ليخرجهم من بيت فاطمة ...‏ فأقبل عمر بشىء من نار على أن يضرم الدار. فلقيته فاطمة، ...»
عقد الفرید، ابن‌عبدربه، دار الكتب العلمية، ج۵، ص۱۳. «بعث إليهم أبو بكر عمر بن الخطاب ليخرجوا من بيت فاطمة ...»
[2]. الملل و النحل، شهرستانی، الشريف الرضی، ج۱، ص۷۱. «إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت الجنين من بطنها. و كان يصيح: احرقوا دارها بمن فيها، و ما كان فی الدار غير عليّ و فاطمة و الحسن و الحسين.»
[3]. سلیم بن قیس هلالی، نشر الهادی، ص150. «فوثب علی عليه‌السلام فأخذ بتلابيبه ثم ... والذی كرم محمدا بالنبوة - يا بن صهاك - لولا كتاب من الله سبق وعهد عهده إلی رسول الله ص لعلمت إنك لا تدخل بيتی).»
[4]. روح المعانی، آلوسی، دار احیاء التراث العربی، ج3، ص124. «... فصاحت یا أبتاه؛ فأخذ على بتلابیب عمر وهزه و وجأ أنفه و رقبته.»
[5]. سیدجعفر مرتضی عاملی، رنج‌های حضرت زهرا (س)، ترجمه سپهری، ص497.
[6]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج6، ص48- 49.
[7]. نهج البلاغه، ج2، ص202، خطبه 217. «فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِی رَافِدٌ وَ لَا ذَابٌّ وَ لَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَيْتِی، ...»

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.