تکبر و زهد فروشي صوفيانه

  • 1392/10/11 - 19:57
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جملاتي که بزرگان صوفيه بر زبان رانده اند برخلاف آن چيزي است که نصوص ديني به ما آموزش داده و از اين جملات نشان از روي گرداني از نصوص ديني دارند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عجب و تکبر دو صفت هستند که عارض انسان مي شوند؛ اولي جايش درون و دومي بيرون است. آن کس که در درون دل، خود را از ديگران بزرگتر بداند "عجب" دارد، ولي اگر خود بزرگ بيني خويشتن را به رخ ديگران بکشد و بيرون بفرستد و بزرگ فروشي کند، "تکبر" دارد. اين دو صفت هم در علم اخلاق هم در اديان، شديدا ناپسند شمرده شده اند.
خداوند در قرآن کريم مي فرمايد:«انه لا يحب المستکبرين»[1] او تکبر کنندگان را دوست ندارد.
«فلبئس مثوي المتکبرين»[2] جايگاه تکبر کنندگان بد جايگاهي است.
«ان الذين يکتکبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين»[3] آنان که از بندگي کردن در برابر من تکبر مي نمايند، به زودي با خواري و ذلت به دوزخ داخل مي شوند.
نيز حضرت موسي عليه السلام خطاب به فرعونيان مي گويد:«اني عذت بربي و ربکم من کل متکبر»[4] من به خداي خود و به خداي شما پناهنده مي شوم از شر هر متکبري.
بنابراين از آيات قرآن استفاده مي شود که سرانجام متکبران، جهنم است. اکنون بايد ديد که کدام تکبر مذموم تر است، زيرا تکبر اقسامي دارد:
1-فردي خود را از مردم معمولي بالا تر بداند.
2-فردي خود را برتر از مردم زمان خود بپندارد.
3-فردي خود را بالاتر از پيامبر و امام بداند.
4-در خود بزرگ بيني بدانجا رسد که بندگي و عبادت در پيشگاه خداوند را براي خود کوچک پندارد.
هر مرتبه اي از مراتب فوق به اندازه شعاعش، عقوبت و حرمت دارد تا مي رسد به مرتبه چهارم که مستوجب حتمي و ابدي دوزخ مي شود و صوفيه اين گونه تکبر مي کنند:
«يکي به بايزيد گفت: چرا نماز نمي کني؟ گفت مرا فراغت نماز نيست، من گرد ملکوت مي گردم و هر کجا افتاده است، دست او مي گيرم، کار در اندرون مي کنم.»[5]
از بايزيد مي پرسند درباره عرش و کرسي و لوح و قلم و ابراهيم و موسي و عيسي و جبرئيل و ميکائيل و اسرافيل، او در جواب مي گويد: آن همه منم و نيز آن قدر در تکبر اوج گرفت که گفت:
«پرچم من در روز قيامت از پرچم محمد صل الله عليه و آله بزرگتر است.»[6]
شيخ ابوالعباس قصاب، زهد فروشي را به جايي رسانيد که گفت:«من فخر آدم و قره العين مصطفي ام. آدم فخر کند که گويد اين ذريت من است. پيغامبر را چشم روشن گردد که گويد اين از امت من است و گفت  وطاء من بزرگ است. ازو باز نگردم تا محمد در تحت وطاء من نيارد، اين آن معنا است که شيخ بايزيد گفته است: لوائي اعظم من لواء محمد»[7]
ابونصر سراج گفته است:«هر جنازه که پيش من بگذارند مغفور بود و به حکم اين بشارت، اهل طوس جنازه ها را پيش خاک وي آورندي و زماني بداشتندي و آن گاه ببردندي.»[8]
از کلمات بزرگان صوفيان مفاهيمي بر خلاف آنچه نصوص ديني ما به آن تاکيد کرده اند، فهميده مي شود و اين آن چيزي است که بعنوان ايرادات اساسي به ايشان وارد مي شود.
منابع:
1-سوره نحل، آيه 23
2-سوره نحل، آيه 29
3-سوره غافر، آيه 60
4-سوره غافر، آيه 27
5-تذکره الاولياء، ج 1، ص 141
6-همان، ص 143
7-همان، ج 2، ص 148
8-نفحات الانس، ص 284

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.