نظر توماس آکویناس در مورد بدعت‌گذاران

  • 1402/01/10 - 13:19
برخلاف انچه امروز مسیحیان مدعی هستند تاریخ مسیحیت اثبات کرده که هیچ نطر مخالفی را تحمل نمی‌کند. دوران تفتیش عقاید نمونه بارز این مسئله است. توماس آکویناس نیز جرم بدعت‌ گذاران را بیشتر از جاعلان پول دانسته و آنها را مستحق اعدام می‌داند.
توماس اکویناس

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مسیحیان امروزه مدعی آزادی برای تبلیغ تمام ادیان هستند و چنان صحبت می‌کنند که گویی تاریخ خودشان مبرا از هرگونه مخالفت با نظر مخالف و پر از افتخار در مقابل دگر اندیشان بوده است. در تورق تاریخ مسیحیت، پی می‌بریم که مسیحیان نه تنها اندیشهٔ مخالف را برنتافته، بلکه  بعضاً اشد مجازات را در حق مخالفین روا داشته‌اند. در این حین حمایت نظری الهی دان بلامنازع مسیحی یعنی توماس آکویناس هم به تفتیش‌گران جرئت بیشتری برای اعدام دگر اندیشان مسیحی داد.

 پاپ گریگوری نهم که ظهور اندیشه‌های جدید را در سطحی وسیع در سده‌های یازدهم و دوازدهم مشاهده کرد، در سال ۱۲۳۲ دستور داد دادگاه‌های تفتیش عقاید برای رسیدگی به آنـهـا تشکیل شود. این دستگاه که برای تعقیب متخلفان از مقررات مذهبی تأسیس شد، به‌ مرور زمان، نام انگیزیسیون به خود گرفت.

اداره این دادگاه در ابتدا به راهبان و تارکان دنیا سپرده شد، آنان مجرمین را به شدت مجازات می‌کردند و در دوران تسلط خود صدها هزار مردم بی‌گناه را به بهانه تخلف از مقررات مذهبی شکنجه کردند یا به قتل رساندند. گفته می‌شود تنها در اسپانیا بین سال‌های ۱۴۸۰ تا ۱۴۸۸ حدود ۱۰۰۰۰۰ نفر به مجازات‌های سنگین محکوم شدند و حدود ۹۰۰۰ نفر از آنان را کارگزاران انگیزیسیون در آتش سوزاندند. [1]

استفاده از شکنجه برای اعتراف گرفتن و افشای اسامی سایر بدعت‌گذاران در سال 1252 به تصویب پاپ اینوسنت چهارم رسید. هر متهمی که جرم خود را می‌پذیرفت یا در دادگاه محکوم می‌شد باید یکی از انواع مختلف مجازات را بپذیرد. نماز، روزه، ضبط اموال و حبس ابد از جمله مجازات‌های تعیین شده بود. بدعت‌ گذارانی که پس از محکوم شدن از توبه سر باز می‌زدند و نیز کسانی که بعد از محکوم شدن و توبه، بار دیگر به افکار و عقاید پیشین خود باز می‌گشتند، ممکن بود به مجازات اعدام محکوم شوند.

توماس آکویناس در این باره نوشت: «در مورد بدعت‌گذاران دو نکته باید رعایت شود؛ یکی نسبت به بدعت‌گذاران و دیگری نسبت به کلیسا. نسبت به بدعت‌گذاران گناهی وجود دارد که آنان به سبب آن گناه نه تنها باید با تکفیر از کلیسا جدا شوند؛ بلکه باید با مرگ نیز از جهان منقطع شوند؛ زیرا فاسد کردن ایمان که حیات روح به آن بستگی دارد از جعل پول که حیات مادی به آن بستگی دارد، بسیار سنگین‌تر است؛ پس اگر مقام سکولار [حکومت] جاعلان و دزدان دیگر را به سبب رفتارشان به مرگ محکوم می‌کند، دلیل محکم‌تری وجود دارد که بدعت‌گذاران به محض اثبات بدعتشان نه تنها تکفیر؛ بلکه اعدام نیز بشوند. اما نسبت به کلیسا رحمتی وجود دارد که به بازگشت گمراهان ناظر است و به این سبب در محکوم کردن آنان شتاب نمی‌ورزد؛ بلکه بعد از یک دو نصیحت (رساله به تیطس3 :10) همان طور که [پولس] رسول راهنمایی کرده است، پس از آن اگر باز هم وی سر سختی کند، کلیسا که دیگر امیدی به بازگشت او ندارد، نجات دیگران را در نظر می‌گیرد و او را تکفیر و از کلیسا جدا می‌کند و علاوه بر آن وی را به محکمه سکولار می‌سپارد تا از آن طریق از جهان ریشه‌کن و اعدام شود.»[2]

پی نوشت:
[1]. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، گروهی از مترجمان، انتشارات و آمئزش انقلاب اسلامی، 1371، جلد6، ص 263
[2]. Thumas Aquinas. Summa theologi . vol 32/ pp 98-91

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.