برخورد پیامبر (ص) با یهودیان
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بیشترین برخورد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با یهودیان و مشرکانی بود که در مقابله با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و دین اسلام، اقدامات عملی داشتند. دو پیمان عمومی و خصوصی با سه طایفه بزرگ یهودیان مدینه (بنی قریظه، بنی نضیر، بنی قینقاع) منعقد شد، اما آنان ضمن نقض پیمانهای خود، دست به اقدامات آشکاری علیه مسلمانان زدند که حضرت چارهای جز برخورد عملی نداشت. یهودیان دست به اقداماتی همچون حمایت از مشرکان، تفرقه افکنی میان مسلمانان، تحریف، ایجاد تردید در میان مسلمانان، تمسخر و فریب میزدند.
در ادامه به مواردی از برخورد حضرت با این افراد بیان میشود:
1. ابوعفک؛ دستور قتل ابوعفک، شاعر یهودی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را هجو کرده بود، صادر شد و سالم بن عمیر، این دستور را در سال دوم هجری اجرا کرد.(1)
ابوعفک در اشعاری میگوید: «مدتها زندگی کردم و جمعی را باوفاتر از اوس و خزرج ندیدم که کوهها را به لرزه درآوردند و سستی در آنان راه ندارد، اما سواری (پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله)) نزد آنان آمد و به اسم حلال و حرام، میان آنان جدایی افکند. ای قوم من! اگر خواهان عزّت و پادشاهی بودید، بهتر بود از تُبّع پیروی میکردید.(2)
2. عصماء بنت مروان؛ همسر یزید خطمی، شاعره یهودی، اشعاری علیه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و اسلام سرود و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دستور قتل او را صادر کرد که عمیر بن عدی در 24 رمضان سال دوم هجری او را به قتل رساند.(3) سهیلی کشنده عصماء را شوهرش میداند،(4) اما این سخن شهرتی ندارد. علت اصلی برخورد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با این دو نفر تبلیغ بر ضد اسلام و تحریک و تهییج دشمنان برای مبارزه با دولت نوپای اسلامی بود.
3. کعب بن اشرف؛ اصل او از قبیله طی بود، ولی پدرش به خاطر خونی که از قبیله خویش ریخت، به مدینه آمد و به «بنی نضیر» پیوست. مادر کعب، دختر ابوحقیق، چهره شناخته شده بنی نضیر بود و خود کعب نیز در میان یهودیان جایگاه بلندی داشت. او دائم به فتنه انگیزی علیه مسلمانان دست میزد. فتنه گری او از حد گذشت؛ به همین دلیل، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: کیست که شرّ او را کم کند؟ محمد بن مسلمه داوطلب شد و به همراه ابونائله و سه نفر دیگر از قبیله اوس، شبانه او را به قتل رساندند.(5)
4. ابورافع سلّام بن ابی حقیق؛ او از قبیله «بنی نضیر» بود و همراه آنان به «خیبر» کوچ کرد. ابن هشام به نقل از ابن اسحاق میگوید: «اوس و خزرج، که در انجام دستورات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) با هم به رقابت میپرداختند، پس از کشته شدن کعب بن اشرف به دست اوسیان، به فکر اقدامی مشابه بودند و از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دستور قتل ابورافع را گرفتند. پنج تن از خزرجیان به نامهای عبدالله بن عتیک، عبدالله بن انیس، مسعود بن سنان، ابوقتاده و خزاعی بن اسود به راه افتاده، شبانه به خانه ابورافع رفتند و با ترفندی او را به قتل رساندند.»(6) در مورد زمان و مکان و چگونگی قتل او اختلاف است؛ به اجمال میتوان گفت: مهمترین جرم، که علت قتل او به شمار میآید، تحریک مشرکان و یهودیان برای برپایی جنگ احزاب و همراهی با حیی بن اخطب، کنانة بن ربیع بن ابی الحقیق و برخی دیگر از یهودیان بود.(7)
ضرورت مقابله با شخصی مانند ابورافع، زمانی روشن میشود که بدانیم او با وجود اعتراف به پیامبری رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) چنین میکرد؛ واقدی گزارش کرده است که سلّام بن ابی الحقیق میگفت: ما به محمّد (صلیاللهعلیهوآله) حسادت میورزیدیم؛ چون پیامبری از میان فرزندان هارون بیرون رفت و حال آنکه او فرستاده خداست.(8)
در مجموع، درباره برخورد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با یهودیان، باید گفت: مهمترین عامل برخورد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با یهودیان، خیانت آنان، پیمان شکنی و مبارزه علیه اسلام و شخص پیامبر بود که با توجه به پیمانی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از همان ابتدای ورود به مدینه با یهودیان منعقد ساخته بود، که در صورت پیمان شکنی مجاز به کشتن مردان، به اسارت بردن زنان و فرزندان و به غنیمت بردن اموال آنان بود و برخورد با این قبایل پیمان شکن یهودی، گاه با تخفیف اعمال میشد. کشتن ابوعفک، عصماء و ابورافع به دلیل اقدامات و تحریکات آنها علیه اسلام و شخص پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود که منجر به قتل آنها شد.(9)
پینوشت:
1. ابن هشام، سیره، ج2، ص635؛ واقدی، المغازی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1414ق، ج1، ص2174.
2. ابن هشام، سیره، ج 23، ص 362.
3. ابن هشام، سیره، ج2، ص636؛ واقدی، المغازی، ج1، ص174.
4. مصطفی صادقی، پیامبر و یهود حجاز، قم، بوستان کتاب، 1382، ص240 به نقل از: الروض الانف، ج7، ص532.
5. جعفر مرتضی، الصحیح من سیرهالنبی، چاپ چهارم، بیروت، دارالسیره، 1419ق، ج 6، ص35؛ ابن هشام، سیره، ج2، ص51؛ واقدی، المغازی، ج1، ص 184؛ جعفرسبحانی، فروغ ابدیت، ص428.
6. ابن هشام، سیره، ج2، ص274و275؛ واقدی، المغازی، ج1، ص392؛ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج2، ص159.
7. مصطفی صادقی، پیامبر و یهود حجاز، ص260.
8. همان، ص261؛ واقدی، المغازی، ج2، ص677.
9. برگرفته از: مصطفی صادقی، پیامبر و یهود حجاز، ص263.
افزودن نظر جدید