فرقه صوفیه گنابادی، سلسله ای غیر قانونی !!!

  • 1401/08/09 - 11:47
از نظربزرگان گنابادی، اتصال شجره اقطاب بسیار مهم است و انقطاع در این شجره باعث غیرقانونی و غیر شرعی شدن آن سلسله خواهد شد. در فرقه صوفیه گنابادی از زمان معصوم علیشاه تا حال حاضر که فرقه گنابادی به سه دسته تقسیم شده اند انقطاع های متعددی صورت گرفته است که این مسئله طبق مبانی خود این فرقه باعث غیرشرعی و غیرقانونی شدن این فرقه خواهد شد.
اقطاب

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از زمانی که تصوف وارد مرحله تصوف فرقه ای شد بر انحرافات آن افزوده شد. طبق اصلی مهم در تصوف اقطاب باید برای قطبیت خویش  از قطب قبل اجازه داشته باشد. همان گونه که دکتر نور علی تابنده درمقاله ای می نویسد: «اگر کسی اجازه اش یداً به ید به امام برسد، رهبری و ارشاد او شرعی و قانونی است و الّا رشته اش قطع شده است.»(1) این قطع شدن رشته اتصال را در تصوف انقطاع شجره نامه قطبیت می دانند. این انقطاع، ازمهم ترین مشکلاتی است که در تصوف فرقه ای برای فرقه های صوفیه، در طول تاریخ ایجاد شده است.

این انشعابات و انقطاع ها در اکثر فرقه های صوفیه وجود دارد که از جمله می توان به چندین انقطاع در فرقه صوفیه نعمت اللهی گنابادی اشاره کرد که از دیرباز در بین مشایخ این فرقه صوفیه، مجادله هایی برای تصاحب جایگاه قطبیت وجود داشته است و تا زمان حاضر هم این مجادله ها وجود دارد و بر سر رسیدن به قدرت، نزاع و اختلافات زیادی وجود دارد.

در این مقاله به صورت اجمالی، انشعابات و انقطاع های در فرقه صوفیه نعمت اللهی گنابادی بیان می شود:

1. بزرگترین انقطاع، در زمان شاه علیرضا دکنی اتفاق افتاده است. در آن زمان معصوم علیشاه به عنوان شیخ مأذون از جانب شاه علیرضا دکنی وارد ایران شد تا مبلّغ وی باشد اما با آمدن به ایران و مساعد دیدن اوضاع، اعلام قطبیت کرد و بدون اذن قطب خویش مدعی قطبیت فرقه صوفیه نعمت اللهی شد. دکتر مسعود همایونی در این باره که معصوم علیشاه دکنی و همراه او طاهر علیشاه دکنی ماموریت نیابتی(شیخ ماذون) خود را از ناحیه شاه علی رضا دکنی (قطب وقت) نعمت اللهیه نادیده می گیرند و ادعای قطبیت کرده است، می نویسد:«نعمت اللهیه در زمان معصوم علیشاه ظاهراً وابستگی و رابطه خود را با سلسله اصلی نعمت اللهیه دکن قطع کرد.»(2)

2. پس از مرگ قطب سی ام، «ملا محمد جعفر قراگوزلو» (مجذوب علی‌شاه) که بعضی معتقدند پس از خود کسی را قطب قرار نداده است، در سال 1238ه.ق. حاج «زین العابدین شیروانی» ملقب به مست علی‌شاه بدون این که سندی دال بر قطبیت خود ارائه دهد، جانشین مجذوب علی‌شاه شد.

چنانچه کیوان قزوینی در کتاب کیوان نامه می‌نویسد: «آن سیاح شیروانی به غلط ادعای قطبیت کرد و بدون آن که خود مشروعیت داشته باشد، رحمت علی‌شاه را به عنوان قطب سی و دوم معرفی نمود.»(3)

3. انقطاعی دیگر در زمان مرگ رحمت علیشاه اتفاق افتاد. پس از آنکه رحمت علیشاه در ماه صفر سال 1278 درگذشت، عمویش حاج آقای محمد شیرازی با لقب منور علیشاه در شیراز و حاج محمد کاظم طاوس العرفا با لقب سعادت علیشاه در اصفهان مدعی ریاست شدند و بعدها حاج میرزا حسن اصفهانی که از حاج منور علیشاه تمکین کرده بود از اطاعت سرپیچی کرده و با لقب صفی علیشاه مدعی ریاست بعد از رحمت علیشاه شد.

دکتر همایونی که  ارداتمند روسای فرقه ی نعمة اللهیه است، معتقد است مدعیان ریاست بعد از رحمت علیشاه «افراد بی ایمان و سودجو و فرصت طلب[بوده اند که]...برای کسب نفوذ و جاه و ثروت به میان فقرا راه پیدا کردند و ظاهراً به فقر گرائیدند».(4)

4. بعد از درگذشت دکتر نورعلی تابنده مجذوب علیشاه، انقطاعی دیگر صورت گرفته است و اختلافی در تعیین قطب بعد از او رخ داد. وی برخلاف اقوام خود که میراث قطبیت را از پدر به پسر منتقل نمودند و معتقد بودند که اشاره غیبیه و الهام الهی قطب آینده را مشخص می‌کند! این مسند را به پسران خود نسپرد. وی مهندس علیرضا جذبی را به جانشینی خود برگزید. نورعلی تابنده، چندین بار وی را قطب آینده معرفی می‌کرد ولی در یک مجلس که باز هم جذبی را به عنوان جانشین خویش معرفی کرد، بلافاصله گفت: «البته ممکن است یک درویش وارسته‌ای بیاید و جانشین من شود.» این سخن نورعلی تابنده، باعث تزلزل جایگاه مهندس جذبی و اختلاف او با مصطفی آزمایش شیخ مأذون این فرقه شود.

این مسئله سبب شد تا پس از مرگ نورعلی تابنده، دراویش این فرقه به سه دسته تقسیم شوند.

1. عده ای جذبی را بنابر دست خط معروف جانشینی به عنوان قطب خویش برگزیدند.

2. گروه اندکی به محمد اسماعیل صلاحی، که مدعی جانشینی تابنده است پیوسته.

3. دراویشی نیز هم‌صدا با مصطفی آزمایش لیدر غرب نشین و لیبرال این فرقه، خواهان روشنگری در موضوع قطبیت هستند. ایشان قطبیت جذبی را ثابت نمی‌دانند و معتقدند فرایند قطبیت در طریقت گنابادیه مهندسی شده است تا مهندس جذبی ثابت علیشاه قطب شود!

لذا می توان این نتیجه را گرفت که فرقه صوفیه گنابادی، طبق قانون در تصوف، از اعتبار ساقط می باشد، چراکه طبق قواعدی که بزرگان دراویش گنابادی بیان کرده اند رشته این سلسله چندین بار منقطع شده است، در نتیجه این سلسله غیر قانونی و از اعتبار ساقط است.

پی نوشت:

(1). فصلنامه عرفان ایران7،ص 18،مقاله نور علی تابنده.

(2). همایونی، مسعود، تاریخ سلسله های طریقه نعمت اللهیه در ایران،ص22، چاپ کارون، مرداد.

(3). قزوینی، کیوان، کیوان نامه، ج2، ص108.

(4). همایونی، مسعود، تاریخ سلسله های نعمة اللهیه در ایران، ص 21، چاپ کارون، مرداد.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.