سابقه بهائیان در نبش قبر

  • 1401/01/27 - 13:38
تشکیلات و رهبران بهائی، بی توجه به خواست و وصیت پیشوایان خود و حتی بر خلاف حکم پیامبرخوانده بهائی در خصوص انتقال اجساد، اقدام به نبش قبر و جابجایی بقایای اجساد پیشوایان خود نمودند. از تشکیلات بهائی گرفته تا شوقی افندی و عبدالبهاء، همگی اقدام به نبش قبر و انتقال اجساد بزرگان بهائیت کرده اند!
مقبره حضرت عبدالبها, آتش سوزی ساختمان مقام عبدالبها, ساختمان مقر بیت العدل اعظم

 آتش سوزی گسترده در مقبره جدید و در حال ساخت عبدالبهاء، بهانه ای شد تا سابقه بهائیان در نبش قبر و انتقال اجساد پیشوایان بهائی از تشکیلات بهائی گرفته تا شوقی افندی و عباس عبدالبهاء را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دی ماه سال 1398 بود که تشکیلات بهائیت از آغاز پروژه ساخت مقبره جدید عبدالبهاء، نبش قبر و انتقال بقایای جسد او در آینده نزدیک، از شهر حیفا به شهر عکا در فلسطین اشغالی خبر داد. اما آتش سوزی گسترده در مقبره جدید و در حال ساخت عبدالبهاء، بهانه ای شد تا سابقه بهائیان در نبش قبر و انتقال اجساد پیشوایان بهائی را مورد بررسی قرار دهیم:

پس از درگذشت عباس افندی دومین پیشوا و جانشین پیامبرخوانده بهائیت، جسد او در شهر حیفا در اتاقی نزدیک به جسد علی محمد شیرازی (معروف به باب) به خاک سپرده شد. اما اکنون پس از یک قرن تشکیلات بهائیت به جهت توسعه مکان های توریستی- تبلیغی خود، قصد نبش قبر و انتقال جسد عبدالبهاء، بی‌ توجه به خواست و وصیت او به عکا را دارد.[1]

تشکیلات بهائیت پیش از آن نیز در اقدامی غیراخلاقی، اقدام به نبش قبر فرزند پیامبرخوانده بهائی و برادر عبدالبهاء «ضیاءالله» (ملقب به غصن انور) نمود. در سال 1344 شمسی مجله اخبار امری خبری عجیب را منتشر کرد! مقام مثلاً الهی و مصون از خطای بیت العدل، با افتخار پیام مسرت بخش خود مبنی بر بیرون آوردن بقایای جسد فرزند بهاءالله از قبر را اعلام کرد: «یاران عزیز بهایی، به عالم بهایی اعلام نمایید بقایای جسد میرزا ضیاءالله (پسر بهاءالله یا همان غصن انور)... از جوار روضه مبارکه‌ی حضرت بهاءالله به نقطه‌ی دیگری منتقل گردید... این اقدام در سبیل تطهیر اماکن متبرکه امرالله در بهجی از لوث وجود آن‌ها صورت گرفته».[2]

این اقدام غیراخلاقی بهائیت در حالی صورت گرفت که ضیاءالله از لحاظ نسب، فرزند کسی بود که بهائیان اصطلاحاً او را می‌ پرستند؛ کسی که هرچند مطیع محض عبدالبهاء نبود، اما عبدالبهاء از او اعلام رضایت نمود.

پیش از آن شوقی افندی نیز اقدام به نبش قبر و جابجایی اجساد مادر عبدالبهاء (آسیه خانم) و میرزا مهدی (ملقب به غصن اطهر) نمود؛ چنان که در بخش هایی از کتاب همسر ولی امر بهائیت، ضمن اشاره به دوران پایانی کتمان عقیده و تقیه بهائیان در فلسطین اشغالی از مسلمانان، می خوانیم: «در سال 1939 م (شوقی افندی) به ایتالیا دستور فرمودند ساختمانی شبیه ساختمان مرقد ورقه علیا تهیه و ارسال دارند... بعد از طلوع آفتاب بهمراهی چند نفر از احبّاء به سوی عکا رهسپار شدند و قبور را گشوده بقایا را با خود آوردند...»[3]

قبل از آن هم در سال 1899 م به دستور عبدالبهاء بقایای جسد علی محمد شیرازی (باب) از ایران نبش و به فلسطین اشغالی صادر شد تا در شهر حیفا، بنایی برای او احداث گردد: «در سال 1900 میلادی و 50 سال پس از شهادت حضرت باب، با تدابیر و هدایات حضرت عبدالبهاء جسد حضرت باب از طهران به حیفا منتقل گردید اما چون شخص حضرت عبدالبهاء هم هنوز در تبعید و حبس حکومت عثمانی بودند امکان به خاکسپاری و بنای مرقد وجود نداشت. بالاخره پس از آزادی حضرت عبدالبهاء در سال 1908 و پس از 60 سال از شهادت حضرت باب در سال 1909 میلادی جسد حضرت باب به خاک سپرده شد.»[4]

اما جدای از دیدگاه ادیان به مسئله نبش قبور، اساساً نبش قبر، به خصوص نبش قبر بدون ضرورت انبیاء و اوصیاء الهی، در عرف و اخلاق عملی بسیار مذموم و ناپسند به حساب می آید. از طرفی پیشوایان و تشکیلات بهائی حتی به حکم پیشوایان خود هم در انتقال اجساد پایبند نبودند؛ چرا که پیامبرخوانده بهائی حکم داده بود: «حُرِّمَ عَلیکُم نقل المیّت أزیَد مِن مسافةِ ساعة فی المَدینة ادفنوهُ بالروح و الریحان فی مکانٍ قریب [5]؛ بر شما جابجا کردن مرده به مکانی که بیش از یک ساعت از شهر فاصله دارد حرام است. او را به خوبی و خوشی در جایی نزدیک دفن کنید».

حال جای سؤال دارد که وقتی پیشوایان و نهاد رهبری بهائیت بیت العدل خبر از نبش قبر باب و عبدالبهاء گرفته تا هتک حرمت فرزندان بهاء از جمله میرزا ضیاء الله می دهند، چرا هیچ صدایی در سؤال یا اعتراض به آن ها از جانب بهائیان بلند نمی شود؟! چرا حتی خواست و وصیت پیشوایان بهائی هم در این نقل و انتقالات لحاظ نشد و پیشوایان و تشکیلات بهائیت خودسر به نقض حکم پیامبرخوانده بهائی اقدام کرده‌اند.

البته که بهائیان باید به حکم پیامبرخوانده خود، مطیع چشم و گوش بسته رهبری بهائیت باشند؛ رهبری عقیمی که حتی در مبنای خود بهائیت هم از اعتبار و اتقان برخوردار نیست.[6]

پی‌نوشت:
[1]. به نقل از رسانه های وابسته به تشکیلات بهائیت.
[2]. حبیب الله حسامی، آل الله، صص 437 تا 440.
[3]. روحیه ماکسول، گوهر یکتا، صص 398-396.
[4]. به نقل از کانال‌های تبلیغی تشکیلات بهائیت.
[5]. حسینعلی نوری، اقدس، نسخه‌ی الکترونیکی، ص 123، بند: 130.
[6]. جهت مطالعه بیشتر، مراجعه کنید به مقالات: آیا انتقال رهبری در بهائیت، مطابق با خواست بهاءالله صورت گرفت؟! ؛ نظام دیکتاتوری بهائیت!

تصویر طنز کفن دزد

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.