خدای معنویت‌های کاذب، مخلوق است نه خالق

  • 1400/06/14 - 10:07
خدای عالمیان و خالق همه موجودات، وجود مطلق و کمال مطلق بوده که هیچ‌گونه عیب و نقصی در او قابل تصور نیست. وجود بی‌همتایی که قادر به انجام هر کاری بوده و به احوالات همه اشیاء در تمام حالات و زمان‌ها آگاه است؛ خداوند شنوا و بینا است، دارای اراده و اختیار است ولی نه مثل مخلوقات؛ خدای مطلق وجود پایدار داشته و خالق همه چیز و سرچشمه تمام خیرات و خوبی‌های عالم است.
خدا, محدود, خالق, مخلوق, والش, وین_دایر, اوشو

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خدای عالمیان و خالق همه موجودات، وجود مطلق و کمال مطلق بوده که هیچ‌گونه عیب و نقصی در او قابل تصور نیست. وجود بی‌همتایی که قادر به انجام هر کاری بوده و به احوالات همه اشیاء در تمام حالات و زمان‌ها آگاه است؛ خداوند شنوا و بینا است، دارای اراده و اختیار است ولی نه مثل مخلوقات؛ خدای مطلق وجود پایدار داشته و خالق همه چیز و سرچشمه تمام خیرات و خوبی‌های عالم است.
مفهوم واژه خدا از عمومی‌ترین و ساده‌ترین مفاهیمی است که همه انسان‌ها حتی منکران وجود خداوند، نیز قادر به درک آن هستند.
اما همین خداوند در آموزه‌های معنویت‌های نوظهور نه تنها، وجود مطلق و خالق همه چیز نبوده، بلکه با عناوین و اصطلاحات بشری تبدیل به خدای خود ساخته‌ی بشر شده و فاقد هر گونه وجود عینی و متشخص است.
​خداوند در معنویت‌های نوظهور با عناوینی چونِ؛ احساس کُل، نیروی کیهانی، کائنات، مرکز انرژی، روح جهانی، روح کل که همگی حکایت از عدم وجود خدا ویا در صورت وجود، صرفاً یک انتزاع ذهنی یا احساس درونی بوده بدون در نظر گرفتن وجود خارجی برای خدا. با توجه به تعاریف و برداشت‌های سران معنویت‌های نوظهور از خداوند متعال، باید گفت: چنین خدایی صرفاً محصول ذهن و درون آدمی بوده، که لایه‌ای از وجود خود انسان به شمار می‌رود. (یعنی همان اومانیسمی که جزء لاینفک مبانی فرقه‌های نوظهور را تشکیل می‌دهد.) با توجه به ادعای بسیاری از رهبران معنویت‌های نوظهور، انسان می‌تواند با کشف درون خود، به خدا دست پیدا بکند.[1]

البته برخی از مدعیان عرفان‌های نوظهور، خدا را به صفات کمالی وسلبی توصیف می‌کنند؛ ولی هرگز به لوازم این صفات هیچ‌گونه پایبندی نشان نمی‌دهند. وین دایر در توصیف خدا، صفاتی چون، حکمت علی‌الاطلاق، علم بی‌پایان و عاری از خطا را برای خدا توصیف می‌کند، ولی هرگز به الزامات و لوازم آن که عبارت است از ارسال پیامبران و نازل کردن کتاب‌های آسمانی، که برای هدایت بشر هستند، هیچ گونه اعتقادی ندارد. باید گفت: کسی که حکمت و علم الهی را قبول داشته باشد، باید نسبت به معاد و قبول تکلیف و شریعت آسمانی، نیز التزام داشته باشند.[2]
ولی با توجه به این‌که مبانی فکری انسان معاصر بر اساس قبول علم، عقل بشری و انکار ربوبیت بنیان نهاده شده است، از قبول لوازم خداباوری، سر باز زده و هیچ گونه اعتقادی نسبت این لوازم از خود نشان نمی‌دهد. بنابراین در مبانی عرفان‌های نوظهور بدون توجه و پایبندی به بار معنایی صفات الهی، صرفاً به اصل وجود خدا و صفات او اکتفا می‌شود.
در حقیقت این خدایی که آن‌ها از آن سخن می‌گویند، هرگز بدون التزام به لوازم آن، خدای حقیقی نبوده و بلکه موجودی است ساخته‌ی ذهن انسان، که محور تمام کارها را انسان می‌داند نه خدا.

والش با انرژی و احساسی خواندن خدا می‌گوید: «در عالم احدیت باید و نبایدی وجود ندارد، تو مختاری هر کاری را که می‌خواهی انجام دهی، پس آن‌هایی که به تو چیزهایی آموختند، در اشتباه بودند. خداوند هرگز (درست) یا (غلط) ... وضع نکرده است؛ چون با انجام این کار تو را به طور کامل از بالاترین موهبت محروم می کند... گفتن این‌که کاری را نباید انجام دهی، به منزله منع کردن تو از آن کار است. و منع کردن به منزله محدود کردن توست. محدود کردن تو به منزله نفی واقعیت جوهر الهی تو است.»[3]

همین طور خدایی که در معنویت اوشو، فرا علم و روان شناسی معنوی معرفی می‌شود، وجود خارجی نداشته، بلکه لایه‌ای از وجود خود انسان محسوب می‌شود. بنابراین در مرام آن‌ها چیزی به نام کُرنش، نیایش، ستایش و دعا و گدایی مطرح نیست. در عرفان الهی، سلوک و شکوفایی انسان، با تقرب به خدا انجام می‌شود؛ اما در این معنویت، انسان به لایه‌های درونی خودش سیر می‌کند. خدایی به آن معنا در کار نیست.[4]

این‌ها فقط بخشی از تفکرات و مبانی فکری رهبران معنویت‌های نوظهور درباره خداست، که خدا را صرفاً محدود به ذهن و احساس بشر می‌دانند.

پی‌نوشت:

[1]. وین دایر، درمان با عرفان، نشر شرکت سهامی عام، ص366.
[2]مرتضی مطهری، مجموعه آثار، نشر صدار ج2، ص155.
[3]. گریوانی مسلم، عرفان‌واره‌ها، تهران، نشر موسسه دانش و اندیشه معاصر، ص 184.
[4]. دونالد والش، گفتگو با خدا، نشر دایره، ج1، ص84.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.