پارادوکس توحید ربوبیت مشرکین، و توقیفی بودن اسماء و صفات!

  • 1400/06/08 - 09:17
وهابیت تکفییری بدعتی را در دین ایجاد کردند و می‌گویند مشرکین در ربوبیت موحد بودند، در حالیکه آیات زیادی تصریح دارد که مشرکین در ربوبیت مشرک بودند؛ از طرف دیگر آن‌ها می‌گویند توحید اسماء و صفات داخل در توحید ربوبی است و مشرکین دارای توحید اسماء و صفات نبودند؛ لذا این تناقضی است که آن‌ها دچار شدند.

خلاصه مقاله
صالح فوزان از علمای معاصر وهابیت تکفیری است که قائل است مشرکین در توحید ربوبی، موحد بودند و از طرف دیگر می‌گوید توحید اسماء و صفات، داخل در توحید ربوبی است و مشرکین عرب در توحید اسماء و صفات مشرک بودند؛ این تناقضی است که صالح فوزان دچار آن شده است و این نشان از سوء فهمی است که از آیات قرآن برداشت کرده که مشرکین در ربوبیت موحد هستند.

متن مقاله
صالح الفوزان خارجی تکفیری معتقد است که مقصود از توحید اسماء و صفات، اثبات صفات کمالی است که خدا برای خود و یا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) برای خدا اثبات کرده است، و هم‌چنین توحید، نفی صفات نقص است که خداوند آن‌ها را از خود و یا پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) از او نفی کرده است؛ چنان‌که فرموده است: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ.[شوری/11] هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست!»
وی در این باره چند ادعاء دارد؛ می‌نویسد: این قسم از توحید را جهمیه، معتزله و اشاعره انکار کرده‌اند و در واقع توحید اسماء و صفات، داخل در توحید ربوبی است و لکن چون منکرین این توحید اسماء و صفات، زیاد هستند، لذا به عنوان بحث مستقل بحث کردند. آن‌گاه کتاب‌هایی را که علما و تیمیون درباره این قسم از توحید نوشته‌اند، بر شمرده است و از آن جمله، از کتاب التوحید محمد بن خزیمه، یاد کرده است.[1]
هم‌چنین ادعاء می‌کند که نخستین کسانی‌که این قسم از توحید را انکار کردند، برخی از مشرکان عرب در عصر رسالت بودند؛ چنان‌که قرآن کریم فرموده است و در ادامه، به کلام طبری و ابن عباس استناد می‌کند که مشرکین، «رحمن» را نمی‌شناختند. و بعد مدعی است که آن‌ها سلف جهمیه و اشاعره در انکار صفات اسماء و صفات هستند.[2]
بنابراین اولاً، آن‌چه که به اشاعره نسبت می‌دهد، تهمت‌هایی است که هیچ‌گاه وهابیت تکفیری و علماء نجد از آن دریغ نکرده‌اند و سعی دارند بر این اساس، منهج و عقیده اشاعره را خلاف منهج سلف و عقیده صحیح تلقی کنند؛ در حالی‌که صحابه و تابعین و اهل حدیث، اهل تأویل بودند و طبری در تفسیرش موارد زیادی از تأویل‌های صحابه را نقل می‌کند.[3]
ثانیاً عقیده وهابیت تکفیری دچار پارادوکس و تناقض است؛ بدین بیان که صالح فوزان تکفیری از یک طرف در باب توحید ربوبیت می‌گوید: مشرکان معترف و موحد به توحید ربوبیت بوده‌اند.[4] و از طرفی در این‌جا نیز می‌گوید: که توحید اسماء و صفات داخل توحید ربوبیت است و توقیفی است و اولین کسانی‌که این توحید اسماء و صفات را منکر بودند، مشرکین عرب بودند.
اگر داخل در توحید ربوبیت است، چگونه عقیده دارید که مشرکین اسم رحمن را نمی‌شناختند و به آن کافر بودند و یا ملحد به اسماء الهی بودند (چون اسم بت‌های خود را به نام‌های خداوند می‌گذاشتند؛ چنان‌که مشرکان یکی از بت‌های خود را لات از اله گرفته شده است و دیگری را عزّی که از عزیز گرفته شده، می‌نامیدند،
و یا خداوند را به نام‌هایی که لایق مقام الهی نیست، می‌نامیدند؛ چنان‌که نصارا او را «أب» نامیده‌اند،
و یا خداوند را به صفات نقص توصیف می‌کردند؛ چنان‌که یهود خداوند را فقیر نامیدند و یا می‌گفتند: «يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ.[مائده/64] یهود گفتند: دست خدا (با زنجیر) بسته است.»؛ در حالی‌که شما در توحید ربوبیت که شامل اسماء و صفات نیز می‌شود، خلاف این عقیده را داشتید.
از طرفی نیز چگونه توحید ربوبیت را فطری می‌پندارید، در حالی‌که اسماء و صفات الهی که جزئی از توحید ربوبیت است را توقیفی می‌دانید؟

پی‌نوشت:

[1]. والقسم الثالث - وهو توحيد الأسماء والصفات، ويعني إثبات ما أثبته الله لنفسه أو أثبته له رسوله من صفات الكمال، ونفي ما نفاه الله عن نفسه أو نفاه عنه رسوله من صفات النقص، على حد قوله تعالى: {لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}. وهذا القسم قد جحده الجهمية وتلاميذهم من المعتزلة والأشاعرة، وهو في الحقيقة داخل في توحيد الربوبية، لكن لما كثر منكروه وروجوا الشبه حوله؛أفرد البحث، وجعل قسما مستقلاً، وألفت فيه المؤلفات الكثيرة؛ فألف الإمام أحمد رده المشهور على الجهمية، وألف ابنه عبد الله كتاب (السنة) ، وألف عبد العزيز الكناني كتاب (الحيدة) في الرد على بشر المريسي، وألف أبو عبد الله المروزي كتاب (السنة) ، وألف عثمان بن سعيد كتاب (الرد على بشر المريسي) ، وألف إمام الأئمة محمد بن خزيمة كتاب (التوحيد) ، وألف غير هؤلاء كشيخ الإسلام ابن تيمية وتلميذه ابن القيم الردود على هؤلاء ومن جاء بعدهم وسار على نهجهم؛ فلله الحمد والمنة على بيان الحق ودحض الباطل»؛ فوزان، صالح بن فوزان، الإرشاد إلى صحيح الاعتقاد والرد على أهل الشرك والإلحاد، ص142 و 143، ناشر: دار ابن الجوزي، چاپ چهارم، 1420ق- 1999م.
[2]. «وأول من عرف عنه إنكار الصفات بعض مشركي العرب الذين أنزل الله فيهم قوله: {كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ} وسبب نزول هذه الآية أن قريشا لما سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلميذكر الرحمن؛ أنكروا ذلك؛ فأنزل الله فيهم: {وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ}. وذكر ابن جرير أن ذلك كان في صلح الحديبية حين كتب الكاتب: {بسم الله الرحمن الرحيم}؛ قالت قريش: أما الرحمن؛ فلا نعرفه. روى ابن جرير - أيضا - عن ابن عباس: كان رسول الله صلى الله عليه وسلم يدعو ساجدًا يقول: "يا رحمن! يا رحيم! ". فقال المشركون: هذا يزعم أنه يدعو واحدًا، وهو يدعو مثنى. فأنزل الله: {قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الأسْمَاءُ الْحُسْنَى}، وقال تعالى في سورة الفرقان: {وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ} فهؤلاء هم سلف الجهمية والأشاعرة في إنكار أسماء الله وصفاته، وبئس السلف لبئس الخلف»؛ همان.
[3]. طبری، محمد بن جرير، تفسير الطبري = جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج 23، ص 186 تا 195، تحقيق: دكتور عبد الله بن عبد المحسن التركي، بالتعاون مع مركز البحوث والدراسات الإسلامية بدار هجر الدكتور عبد السند حسن يمامة، ناشر: دار هجر للطباعة والنشر والتوزيع والإعلان، چاپ اول، 1422ق- 2001 م.
[4]. «وهذا في القرآن كثير، يذكر الله عن المشركين أنهم يعترفون لله بالربوبية والانفراد بالحلق والرزق والإحياء والإمانة»؛»؛ فوزان، صالح بن فوزان، الإرشاد إلى صحيح الاعتقاد والرد على أهل الشرك والإلحاد، ص28.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.