دیدگاه دراویش گنابادی نسبت به خلافت امام حسن (ع)
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دراویش گنابادی از امامت، به ولایت معنوی و ولایت باطنی و از خلافت به ریاست ظاهری تعبیر کردهاند. ایشان معتقدند که امامت امری الهی است که مردم در انتخاب امام دخالتی ندارند و انتصابی است ولی خلافت، امری ظاهری و انتخابی است که اراده و خواست مردم در تعیین خلیفه مؤثر است. از همین رو یکی از پیروان و مروجان فرقه دراویش گنابادی علت صلح امام حسن (علیه السلام) را همین مطلب میداند و میگوید: «حضرت علی در سال 40 شهید میشوند و فرزند ارشدش را به جانشینی معنوی خودشان برمیگزینند و این هیچ ارتباطی به خلافت ظاهری ندارد، چراکه خلافت امری انتخابی بوده است نه انتصابی. پس از آن مردم با فشار و اصرار امام حسن (علیه السلام) را به خلافت برمیگزینند و بدین ترتیب به وجه امامت انتصابی امام حسن (علیه السلام) نیز منضم میگردد. درعینحال مردم شام و حاکمش معاویه به این انتخاب، گردن نمینهند و امام حسن (علیه السلام) چون میبینند که همه مردم برای خلافت ایشان یکپارچه نیستند و نمیخواستند ریاستشان را بهزور بر کسی تحمیل نمایند لذا پس از گذشت یک سال، در سال 41 هجری تصمیم به مصالحه با معاویه میگیرند... امام حسن (علیه السلام) چون احساس کردند که برای پذیرش خلافت ایشان مردم دچار اختلاف هستند و بخشی از جامعه به هر دلیلی به امامت ایشان رضایت ندارند، لذا آن امام همام، طی اقدامی کاملاً دموکراتیک، جوان مردانه و آزادمنشانه، حکومت را طی شرایطی به آن بخش واگذار کردند و راضی نشدند که به خاطر حفظ ریاست ایشان که قطعاً ریاست الهی تلقی میشد خون از بینی موافق یا مخالفی خارج شود».
اما گزارشات تاریخی خلاف ادعای این درویش جاعل را ثابت میکند، چراکه حضرت امام حسن (علیه السلام) چندین بار و طی نامههای متعددی معاویه را به تسلیم شدن در برابر خلافت خویش دعوت کرد، ولی این نامه نگاریها نتیجهای نبخشید. درنتیجه امام (علیه السلام) طی نامهای تهدیدآمیز به معاویه اعلام کرد که بین او و معاویه چیزی جز شمشیر حاکم نخواهد بود [1] حضرت امام حسن (علیه السلام) وقتی با جنگ معاویه برعلیه خودش مواجه میشود، برای اثبات و حفظ خلافت خویش، اعلام جهاد میکند و دستور میدهد که مردم بهسوی جنگ بشتابند. از همین رو امام (علیه السلام) دستمزد سربازان خود را صد در صد افزایش داد [2] وقتی امام حسن (علیه السلام) از حرکت سپاه شام باخبر شد، با لشکریانش از کوفه خارج شد و سپاهی به فرماندهی عبیدالله بن عباس به سمت معاویه فرستاد که پس از برخوردی که میان دو سپاه رخ داد به شکست شامیان منجر شد.
بسیاری از منابع تاریخی به سستی مردم در جنگ با معاویه بهعنوان علت اصلی پذیرش صلح از سوی امام اشاره کردهاند [3] بر اساس برخی گزارشها آنان از آغاز علاقهای به جنگ نداشتند. چنانکه پیشتر اشاره شد در هنگام جنگ نیز بخشی از سپاه عراق با تطمیع معاویه به سپاه شام پیوستند. شرایط اجتماعی عراق و خستگی مردم از جنگهای متوالی از علل عدم رغبت آنان به نبرد بود. امام نیز در برخی از سخنانش به نبود یارانی برای جنگ با معاویه اشاره کرده است. [4]
لذا آنچه دراویش گنابادی ادعا میکنند که امام حسن (علیه السلام) بدون اینکه خونی از بینی مخالف یا موافقی خارج شود، خلافت را با صلح به معاویه واگذار کرد، دروغی بیش نیست. زیرا در تاریخ آمده است که حتی خود امام حسن (علیه السلام) نیز در این جنگ زخمی شدند. [5] همچنین آن حضرت در پاسخ شخصی که به صلح اعتراض کرد، چنین فرمود: «من به این علت حکومت را به معاویه واگذار کردم که یارانی برای جنگ با او نداشتم. اگر یارانی داشتم، شبانه روز با او میجنگیدم تا کار یکسره شود». [6]
پینوشت:
[1]. شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج 16، ص 26
[2]. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، نشر مکتبه الحیدریه، ۱۴۰۸ ق، ص ۶۴
[3]. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، قم، ۱۳۸۰ ش، ج ۲، ص ۱۰
[4]. قطب راوندی، سعید بن هبه الله، الخرائج و الجرائح، موسسه الامام المهدی (ع)، قم، ۱۴۰۹ ق، ج ۲، ص ۵۷۶
[5]. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، نشر مکتبه الحیدریه، ۱۴۰۸ ق، ج 2، ص 72
[6]. طبرسی احمد بن علی، الاحتجاج، د آر الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۱۳ ق، ج ۲، ص ۲۹۱
افزودن نظر جدید