ظلم ستیزی شیعیان برخاسته از آیات قرآن و روایات پیامبر
.
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد شیعیان که این مذهب را با دیگر مذاهب اسلامی متمایز ساخته است ظلم ستیزی شیعه در برابر استعمار زور و ستم است که آن هم برخاسته از برخی از آیات صریح قرآن و سنت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیت پاک آن حضرت است. خداوند در قرآن میفرماید: «... وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً.[طه/111] ... و هر که بار ستم بر دوش بکشد نومید میگردد.» و یا در این آیه شریفه که میفرماید: «... وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ.[آل عمران/86] و خدا مردم ستمگر را هدایت نمیکند.» و یا این آیه شریفه که میفرماید: «... أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ.[هود/18] ... آگاه باشید که نفرین خدا بر ستمگران است.» و دهها آیه دیگر از آیات قرآن که ضالمین و ستمگران هم مذمت شده و هم وعده عذاب اخروی به ایشان داده شده است.
همچنین در روایات وارده از پیامبر اکرم، نیز از به حکومت رسیدن ظالمان و ستمگران ابراز نگرانی میکرده و مسلمانان را از یاری رساندن به زمامداران زورگو باز داشته است. مثلاً صالحی شامی از طریق طبرانی در کتاب «معجم الکبیر» از عبادة بن صامت نقل کرده است که پیامبر فرمودند: «به زودی پس از من زمامدارانی خواهند آمد که سخن میگویند به آنچه شما میپسندید و عمل میکنند به آنچه که ناپسند است، آنان امامان شما نیستند.»[1]
ویا ترمذی از ثوبان روایت کرده است که پیامبر اکرم فرمودند: «انّی اخاف علیکم الائمه المضلین.[2] من بر امتم از رهبران گمراه کننده میترسم.»
ابوداود طیالسی نیز در کتاب مسند خود ذیل این حدیث میگوید: «این حدیث را با سندی از ابودرداء، صحابه پیامبر، نقل کردهام.»[3]
اما اهل سنت و جماعت در اصل مشروع دانستن حکومت حاکم ستمگر دو نظریه دارند: چنانچه از آلوسی مفسر بزرگ اهل سنت نقل شده است که: جمهور اهل سنت از اهل حدیث، فقه و کلام و... بر این باورند که سلطان با ظلم و ستم و فسق و تعطیل کردن حقوق از مقام خود خلع نمیشود و قیام بر علیه او واجب نیست، بلکه به او پند و نصیحت میشود و یا ترساندن او واجب میشود، تا مرتکب خلاف نشود...؛ اما قرطبی عالم دیگر اهل سنت میگوید: جمهور اهل سنت بر این باورند که امامت او فسخ شده و آن سلطان به سبب ظلم و ستم و فسق ظاهری از مقام خود خلع میگردد.»[4]
در نتیجه علمای شیعه بر اساس آیات و روایات پیامبر، ظالم را حتی در صورت ضرورت شایسته امامت نمیداند و حکومت ستمگران را مشروع ندانسته و همکاری با آنان را از روی اختیار جایز نمیدانند، مگر از روی تقیّه باشد، یعنی حفظ جان و رفع ستم، بدون اینکه آن را مشروع بدانند؛ چنانکه پذیرفتن صلح با معاویه از سوی امام حسن (علیهالسلام) از همین نمونه و موارد بوده است.
پینوشت:
[1]. سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، (1414ق)، ج10 ص137.
[2]. سنن ترمذی، ترمذی، دارالفکر، بیروت، لبنان، (1422ق)، ص649 حدیث2236.
[3]. مسند ابی داود، ابی داود طیالسی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، (1425ق)، ج1 ص549 حدیث1068.
[4]. نهج السلامه الی مباحث الامامة، آلوسی، دار الصفوه، لبنان، (1413ق)، ص117.
افزودن نظر جدید