پذیرش خطای خلیفه یا رد عدالت صحابه؟!
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ صحابه «بما هو صحابه»، موجب تطهیرو مصون از خطا و اشتباه بودن صحابه نمیشود. چه بسا اینکه از برخی صحابه، خطاهای بزرگی سر زده است؛ ولی برخی از اشتباهات آنقدر بزرگ بود که قابل جبران نیست و حتی سبب شد که اسلام از مسیر واقعی خود تغییر دهد. یکی از آن خطاها، مخالفتهای خلیفه دوم، عمر بن خطاب با دستورات خدا و رسولش بود و موارد متعددی در تاریخ ثبت شده است که او با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مخالفت کرده است.
یکی از مشهورترین مخالفتهای عمر بن خطاب نسبت به رسولخدا صلیاللهعلیهوآله، ممانعت کردن وی، از کتابت وصیت در زمان احتضار آن بزرگوار است. آنقدر این خطا و نافرمانی بزرگ و ناشایست بود که آینده اسلام را تحت شعاع خود قرار داد و شقاق گسترده ایی بین امت اسلامی ایجاد کرد؛ این جریان که در صحاح اهل تسنن، اعم از صحیحین و دیگر کتب صحیح آمده است، بسیار مشهورتر از آن است که نیازی به شرح و توضیح داشته باشد.
در منابع دست اول اهل سنت، مثل صحیح بخاری آمده است: «عن ابن عباس قال لما اشتد بالنبي صلى الله عليه وسلم وجعه قال ائتونی بكتاب اكتب لكم كتابا لا تضلوا بعده قال عمر ان النبی صلى الله عليه وسلم غلبه الوجع وعندنا كتاب الله حسبنا.[1] زمانی که بیماری بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله فشار آورد، درخواست کردند که قلم و دواتی بیاورید تا چیزی بنویسم تا بعد از من گمراه نشوید. عمر گفت: پیامبر هذیان میگوید. نزد ما کتاب خدا هست و برای ما کافی است.» آنقدر زشتی مخالفت خلیفه دوم در این دسته از روایات، زیاد و متحیر کننده است که برخی از معاصرین اهل تسنن و وهابیت از سر عجز و بیچارگی بیان میکنند که این روایت اصلاً صحیح نیست و بلکه از جعلیات شیعیان است که به کتب صحیح اهل تسنن راه یافته است.
پس به این دسته از برادران اهلسنت میتوان گفت که دیگر ادعای صحیح بودن کتابشان را نداشته باشند؛ چون طبق بیان خودشان، جعلیات در این کتابها موجود است. البته برخی هم از ترس اینکه نخواهند بیان کنند که کتب صحیحشان دارای روایات مخالف مذهبشان است، دیواری کوتاه تر از دیوار برخی از صحابه گیر نیاورده و بیان کردهاند که این دست روایات، (مثل رزیة الخمیس)[2] از شبهات ابن عباس است.
شاه ولی الله دهلوی گفته است: «قوله -الرزيه كل الرزيه--اعلم ان هذا المقام من مزالق الاقدام كم زلت فيه الاعلام وصغت فيه الافهام واني قد تحققت بعد تتبع طرق هذا الحديث يعني امره صلیاللهعلیهوآله بالكتاب ان قول ابن عباس الرزيه كل الرزيه انما كان بطريق الشبهـة مثل سائر شبهاته.[3] در مورد این سخن ابن عباس – فاجعه و تمام فاجعه – پس بدان که این مقام، از مواضعی است که چه بسیاری از بزرگان در آن دچار لغزش شده و مردان متفکر نیز بدان مایل شدهاند و من (دهلوی) بعد از تتبع در مورد طرق این حدیث، یعنی حدیث دستور دادن رسول الله صلیاللهعلیهوآله به کتابت و این سخن ابن عباس (الرزیه کل الرزیه)، به تحقیق یافتم که این سخن ابن عباس، بر سبیل شبهه است، همانند دیگر شبهاتش.»
این دیدگاه، کار را برای اهل سنت مشکل میکند؛ چون با این سخن، میتوان به راحتی دیدگاه عدالت صحابه را زیر سؤال برد و میتوان گفت: با اشتباهات بزرگ ابن عباس، دیگر عدالت صحابه معنایی ندارد؛ بنابراین اگر ابن عباس که مفسرین و محدثین اهل سنت که ریزه خور خوان او هستند، اینقدر صاحب شبهه است، پس تکلیف دیگر صحابه اهل سنت چگونه است؟
برادران اهل سنت باید یکی از این سه کار را انجام دهند؛ یا باید خطای عمر بن خطاب را بپذیرند و یا اینکه قبول کنند که کتابشان بعد از قرآن، اصح کتب نیست و یا اینکه باید قید نظریه عدالت صحابه بزنند که هیچ کدام از این موارد را، به راحتی نمیتوانند انجام دهند.
پینوشت:
[1]. صحيح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دار طوق النجاة، ج1، ص34، ح 114.
صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دار إحياء التراث العربی، ج3، ص1259.
[2]. «الرزیة کل الرزیة ما حال بین رسول و بین کتابه» صحيح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دار طوق النجاة، ج1، ص34، ح 114 و ج6، ص9، ح 4432 و ج7، ص120، ح5669 و ج9، ص111، ح7366.
صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دار إحياء التراث العربی، ج3، ص1259.
فتح الباری، ابن حجر، دار المعرفة، ج8، ص132.
[3]. شرح تراجم ابواب البخاری، شاه ولی الله دهلوی، دارالمعارف النظامیة، هند، ص17.

افزودن نظر جدید