صوفیگری مبارزه ی منفی

  • 1392/07/21 - 09:46
بنا بر گمانه هایی که در باب پیدایش صوفیه است، تصوف در هر منطقه، تابع خصوصیات اخلاقی و فکری و معنوی شیخ بزرگی بود که در آن شهر زندگی می کرد و شیخ صوفی در دین تابع دین رسمی محیط فعالیت خویش می بود که این تفکر در نهایت منجر به مبارزه صوفیه علیه اهل بیت علیهم السلام شد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هنوز یک ربع قرن از هجرت پیامبر اکرم نگذشته بود که بیرون از جزیره العرب، از تیسفون ساسانی گرفته تا اسکندریه بیزانسی، همه جا قلمرو اسلام بود[1] ثروتهای سرزمین های فتح شده، حاکمانی را که به جای خاندان رسالت بر اسلام حکومت می کردند به خوشباشی های ضد دینی وداشت و مسلمانان ناظر بر این اوضاع «به دنیا و مال و جاه و مقام روی آورده»[2] آنهای را که تقوی در عمق وجودشان راه نداشت از صراط کردار و گفتار و رفتار مسلمانی منحرف نموده، با قدرت طلبانی عیاش نظیر اولاد ابوسفیان هم داستان و هم راه ساخت.
آوازه عیاشی ها و خوشگذرانی های معاویه، گماشته حکومت وقت بر شام که می کوشید مانند شاهان ایرانی و امپراطوران رم حکمرانی کنند چون به مرکز خلافت می رسید با جواب معاویه کسرای عرب است[3] روش معاویه در حکومت داری جنبه اسلامی پیدا کرده و به معاویه جرات داده بود بگوید: من نخستین پادشاه هستم[4] که «عدالت را از کسرا آموخته ام.»[5] البته می باید توجه داشت همین عبارت کوتاه، نشانه روشنی از تغییر سرنوشت اسلام و هویت جامعه اسلامی و دگرگونی مبانی ارزش هاست. مهم تر این بستر سازی شرعی خلاف شرع محض، زمینه را برای قدرتی که معاویه در آرزوی آن، شب را به روز و روشنایی را به تاریکی می رساند فراهم می کرد، او به اتفاق آنهایی که مانند عمرو عاص در انتظار صبح دولت بنی امیه بودند وقتی لقب کسرای عرب را مورد بحث و بررسی و تحلیل قرار می دادند به این نتیجه می رسیدند، معاویه در پی اوضاعی که بعد از رحلت پیامبر اکرم پیش آمد و غیر یگانه امیر المومنین عالم اسلام، حضرت علی بن ابیطالب را به قدرت رساند، می باید زمام خلافت اسلامی را به دست گیرد. و اگر می توانستند زمان را وادار به شتاب می کردند تا زودتر از آنچه گذشت معمولی زمان فراهم می آورد به آرزو دست یابند، نتیجه کسرای عرب را دیده به آن شادی و پایکوبی کرده با تبدیل خلافت به سلطنت خیال های چندین ساله را عملی دیده، بر اریکه قدرت از آنچه می خواهد انتقام گیرد.
انتقال نسبتا صلح آمیز برگرفته از تزویر و خدعه حکومت به معاویه ثباتی سیاسی در جهان اسلام پدید آورده بود که پادشاه نوکیسه شام به نام خلیفه رسول الله بر رغم شعار و تعالیم اسلام که منادی برابری انسانی و برتری انسان به محک و عیار تقوی بود به تجدید گرایش های قومی و نژادی بیش از اسلام واداشت، زیرا بازگشت به جاهلیت تجدید دوران جاه و جلال فراعنه نظیر ابوسفیان و اولاد او بود که با ظهور اسلام از بین رفت، به همین لحاظ معاویه از دشمنان سرسخت اسلام بود؛ زیرا بعد از گرویدن ظاهری به آیین اسلام به حکم «ان اکرمکم عند الله اتقیکم»[6] کوچکترین شان برای امثال او فراهم نبود و این بدترین زجر و شکنجه ای بود که افرادی چون معاویه تحمل می کردند.
به همین لحاظ در این اندیشه به سر می برد به نام خلیفه رسول الله نخست اسلام را به سلطنت تبدیل کند و آنگاه بکوشد به طور کامل نام رسول خدا را چنان که مکرر به زبان آورده بود محو سازد. با چنین حال و هوایی وقتی در کنار ثروت بی حد و حصر قرار گرفت به طور کلی از شرع که به آن تظاهر می کرد غافل شده، آشکارا آنچه را چون به خلوت می رفت انجام میداد مرتکب میشد.
تردیدی نیست همانطور که تاریخ نیز گزارش می کند، اعمال و رفتار معاویه باعث ضعف جنبه پارسایی و نکث تقوی و پرهیزکاری در میان مسلمانانی می شد که دینشان بر زبانشان مالیده شده بود و جامعه اسلامی را نیز که هنوز به طور کامل خلق و خوی اموی پیدا نکرده بود به دنیا گرایی سوق می داد، زمینه را برای گسترش جور از سوی وابستگان به معاویه و فسق از سوی آنان که با او هم پیاله بودند فراهم می آورد که در دوره یزید به اوج خود رسید.
در چنین دوره ای سیاه، آنهایی که «به آرمانهای اعتقاد اسلامی وفادار مانده بودند و روحیه پارسایی و عبادت در ایشان قوی بود به زهد و عبادت و انزوا از خلق پناه برده»[7] گلیم خویش را از لجن زاری که بنی امیه فراهم آورده بودند بیرون می کشیدند. عده ای نیز از این بی مسئولیتی فراری بوده، به حکم وظیفه مسلمانی به هر نوع ممکن با آنچه توسط بنی امیه دامن گیر اسلام شده بود مخالفت کرده، در ریشه کن نمودن آن کوشا بودند. در کنار قیام به شمشیر در ستیز با جور و فسق که از سوی برخی رجال اهل بیت، در راس آنها زید بن علی امام زین العابدین دنبال می شد، روش پرهیز از دنیاگرایی و دوری از فسق را گوشزد کرده، مسلمانان را که به خواب خرگوشی رفته بودند به بیداری و احیای سنت رسول خدا دعوت می کردند[8]. زیرا تصوف شناسان که تعلقی هم به تصوف فرقه ای هم داشته و حتی امکان عضویت ایشان در فرقه ای از مطالبشان استنباط می شود به این روش مبارزه در مقابل عملکرد خلقاء و امویان اشاره کرد هم متذکر شده اند « ازآن جمله مبارزه بوسیله فکر و اندیشه بود که در قالب طریقت بروز و ظهور نمود و تصوف ایرانی را »[9] بعد از اینکه مبارزه اندیشمندان ضد اموی عرب تحت نام زاهدان احیاگر سنت رسول خدا تبدیل به تصوف عربی شد به وجود آورد. به همین اعتبار است که محققانی چند معتقدند «صوفیگری اساسا یک نوع قیام معنوی و مبارزه ی منفی»[10] نخست علیه امویان و عباسیان و سپس «اسلام اهل بیت می باشد»[11] که بعد از چند صد سالی به لحاظ رویدادهای مهم دینی، فرقه داران صوفیه کوشیدند تصوف را با سلیقه های سیاسی و دینی محیط زندگی خویش سازند. «در واقع، تصوف در هر منطقه و بلکه در هر شهر، تابع خصوصیات اخلاقی و فکری و معنوی شیخ بزرگی بود که در آن شهر زندگی می کرد»[12] و شیخ صوفی در دین تابع دین رسمی محیط فعالیت خویش می بود.[13] چنانچه در ایران به جهت اینکه تشیع دین رسمی بود، به تشیع سازی تصوف حساس بوده حتی با تحریف و تحذیف کوشیده اند اصل و اساس تصوف و وابستگان به آن را شیعه معرفی کنند. به همین لحاظ باید توجه داشت همانطور که جناب دکتر نصرالله پور جوادی اشاره کرده اند:«صوفیه در عقاید صوفیانه و روشهای تربیتی نیز با یکدیگر اختلاف داشتند.»[14]

بنابراین گمانه در مورد پیدایش صوفیه، احتمالی را که صوفیه در باب جانشینی اهل بیت علیهم السلام اعلام می کنند، زیر سوال رفته، اما سخن همچنان در مورد پیدایش تصوف میان اهل فن در تلاطم است.
منابع
1-کارنامه اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب،ص 14 به بعد
2-مقدمه ابن خلدون، ج 3 ص 1097
3-اصابه ج 3 ص 434؛ اسد الله الغابه ج 5 ص 386؛ دلائل الصدق ج 3 ص 212
4-مختصر تاریخ دمشق، ابن عساکر از ابن منظور، تحقیق مامون صاغرچی 25/55
5-احسن التقاسیم ص 18
6-حجرات 13
7- مقدمه ابن خلدون، ج 3 ص 1097
8-جنبشهای شیعی، دکتر حمید اقبال ص 120
9- سیری در تصوف و عرفان ایران، محمود عبد الصمدی
10-آشنایی با مولوی، دکتر غلامرضا سلیم ص 5
11-نقش تصوف در اسلام، محمود جهان شاهی ص 190
12 و 14-دانشنامه جهان اسلام ج 7 ص 17 مقاله جناب دکتر نصرالله پور جوادی
13-نقش تصوف در اسلام ص 182

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.