غزالی، حلاج و گيلانی در مسأله اعتذار ابليس

  • 1394/03/05 - 09:59
اعتذار ابلیس یکی از اعتقادات برخی فرق منحرف و صوفیه است. اعتذار ابلیس به معنی قبول عذرخواهی ابلیس است. یعنی زمانی که به ابلیس امر شد که به انسان سجده کن و او سجده نکرد، این سجده نکردن شیطان به دلیل غیرت دینی وی بوده است که هیچ کس را در سجده کردن به خداوند ترجیح نداده است. و حال‌آنکه این نتیجه گیری اشتباه محض است. چرا که...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اعتذار ابلیس یکی از اعتقادات برخی فرق منحرف و صوفیه است. اعتذار ابلیس به معنی قبول عذرخواهی ابلیس است.[1] یعنی زمانی که به ابلیس امر شد که به انسان سجده کن و او سجده نکرد، این سجده نکردن شیطان به دلیل غیرت دینی وی بوده است که هیچ کس را در سجده کردن به خداوند ترجیح نداده است. و حال‌آنکه این نتیجه گیری اشتباه محض است. چراکه اگر کسی غیر از خداوند امر به سجده کردن ابلیس می‌داد، مورد قبول بود و سخن گفته‌شده درست بود و در آن صورت می‌توانستیم بگوییم که ابلیس به جهت غیرت دینی بر کسی غیر از خداوند سجده نکرده است. و حال‌آنکه امری که به ابلیس شده بود، از جانب خداوند (جل و اسمه) بود و مخالفت با امر الهی مقدمه خروج از اطاعت پروردگار سبحان است. این در حال است که خداوند در جای جای قرآن شیطان را از کافران دانسته است. آنجا که خداوند می‌فرماید: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَی وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ [بقره/34] و هنگامی که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده و خضوع کنید، همگی سجده کردند جز شیطان که سر باز زد و تکبر ورزید (و به خاطر نافرمانی و تکبر) از کافران شد.» و نیز در جای دیگر خداوند شیطان را دشمنی آشکار برای انسان معرفی می‌نماید: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ [یس/60] آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم! که شیطان را پرستش نکنید که او برای شما دشمن آشکاری است.»
اگر سجده نکردن ابلیس را به آدم (علیه‌السلام) را غیرت دینی بنامیم، معنی آن این است که خداوند ملائکه مقربین را امر به بت‌پرستی داد و ملائکه مقرب الهی بت‌پرست شدند و ابلیس بت‌پرست نشد. این مساله در مرتبه اول متهم کردن خداوند است که امر به بت پرستی و پرستش غیر از خود کردن است و در مرتبه دوم متهم کردن ملائکه مقرب است که خداوند دستور به شرک داد و سجده بر غیر، و ایشان هم بر غیر خداوند سجده کرده و مشرک شدند و درنتیجه شیطان که مشرک نشد، رجم شد و رانده از درگاه خداوند و ملائک که سجده کردند مورد توجه خداوند قرار گرفتند و از مقربین درگاه الهی قرار گرفتند. کدام عقل سلیم این مسأله را می‌پذیرد که اگر به امر خداوند گوش جان بسپاری، رجم می‌شوی؟ درنتیجه می‌توان گفت این سخنان که علت سجده نکردن ابلیس به آدم (علیه‌السلام) غیرت دینی‌اش بود، از القائات شیطان است و نه چیز دیگر.
با این بیان درمی‌یابیم که باوجودآنکه خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم بارها و بارها شیطان را به‌عنوان دشمن انسان معرفی کرده است و در برخی موارد وی را کافر دانسته، توجیه فرق منحرف در مقابل قرآن چه وجهی دارد؟ در میان صوفیه کسانی هستند که در سخنانشان رایحه اعتذار شیطان به مشام می‌رسد. از این افراد احمد غزالی است. در سخنان شیخ احمد غزالی پاره ای نکته‌ها هم هست که رنگ تعالیم حلاج را دارد. چنانکه می‌گوید: «وقتی هم گفته است هر کس از ابلیس توحید نیاموزد زندیقی باشد. موسی در عقبه طور با ابلیس برخورد و از او پرسید چرا به آدم سجده نکردی؟ گفت حاشا که من به بشری سجده کنم. من دعوی توحید کنم و آنگاه به دیگری جز وی التفات کنم»![2] قول به اعتذار ابلیس نزد بعضی از صوفیه از حلاج تا هم‌عصران او سابقه دارد. همواره ارتباط بین حال ابلیس که از درگاه خداوند رانده شد با علم و قضای الهی، مکرر موجب تفکر و عبرت صوفیه بوده است. حتی "عبدالقادر گیلانی"[3] هم در کتاب "فتوح الغیب"[4] به این مسأله برخورده است و از آن به‌سرعت گذشته است.
عبدالقادر گیلانی در کتاب مذکور می‌گوید: «ابلیس را در خواب دیدم و خواستم تا او را بکشم. گفت مرا به جه روی می‌کشی؟ گناه من جه بود اگر قضای نیک رفته بود من آن را نمی‌توانستم بد کنم و اگر بد رفته بود هم نمی‌توانستم آن را بگردانم.»[5]
نظیر این اقوال در کلام حلاج با صراحت بیشتر هست. حلاج می‌گوید: «موسی با ابلیس در عقبه طور به هم رسیدند. موسی گفت: چه منع کرد تو را از سجود؟ ابلیس گفت: دعوی من معبود واحد را و اگر سجده کردمی آدم را مثل تو می‌بودی؛ زیرا که تو را ندا کردند و یکبار گفتند: «اُنظُر إلی الجَبَل [اعراف/143] بنگرید (فوری برگشتی) و مرا ندا کردند هزار بار «اُسجد لآدم [بقره/34] سجده کن بر آدم.» و سجده نکردم.[6] و یا می‌گوید: «صاحب من و استاد من ابلیس و فرعون است. به آتش بترسانیدند ابلیس را، از دعوی خود بازنگشت. فرعون را به دریا غرق کردند و از دعوی بازنگشت. فرعون از روی کشفی که از خدا پیدا کرده بود، ادعای ربوبیت کرد.»[7]
در نتیجه درمی‌یابیم که عده ای از صوفیه عذر ابلیس را مورد قبول دانسته‌اند و حال‌آنکه آیه صریح قرآن خلاف آن مساله را ثابت می‌کند. بنابراین صوفیه با پوششی که برای خود به نام شهود درست کرده‌اند، مطالبی حتی برخلاف قرآن بیان می‌کنند و بر اشتباه خود اصرار دارند.

پی‌نوشت:

[1]. دهخدا، ذیل واژه اعتذار، به نقل از ناظم الاطباء
[2]. زرين کوب عبدالحسین، جستجو در تصوف ایران، امیرکبیر، چاپ دهم، 1390 شمسی، ص 106
[3]. واعظی مشهور، به نام ابوالفتح اسفرائینی در بغداد بساط وعظ می‌گستراند مجلس پندآموزی او پررونق گشت. حنابله بغداد با اقوال این صوفی مشرب اشعری مذهب مخالف بودند و برای تائید و تقویت و رونق یک واعظ حنبلی مذهب همت گماردند و واعظی را به میدان گسیل داشتند که شهرت عظیم یافت و قبول خاص و عام افتاد و به‌زودی همچون یک تن از مشایخ خانقاه موردتوجه و اشارت گشت. بعدها مریدان این واعظ چیره‌دست و مشهور که شخصی جز عبدالقادر گیلانی نبود، او را محی‌الدین و غوث اعظم نام نهاده و کرامات و طامات کثیر بدو نسبت دادند و سلسله‌ای به نام او (قادریه) در میان صوفیه بنا نهادند. وی متولد 470 و متوفی 561 هجری قمری
[4]. «فتوح الغیب»، به زبان عربی، اثری درزمینه عرفان عملی است که توسط شیخ عبدالقادر گیلانی به رشته‌ی تحریر درآمده است.
[5]. زرین کوب عبدالحسین، جستجو در تصوف ایران، امیرکبیر، چاپ دهم، 1390 شمسی، ص 106 به نقل از کتاب فتح الغیوب عبدالقادر گیلانی
[6]. روزبهان به قلی، شرح شطحیات، تصحیح و مقدمه هنری کربن، ترجمه محمدعلی امیر معزی، طهوری، تهران، 1382، ص 58
[7]. حلاج حسین بن منصور، مجموعه آثار حلاج ( طواسین، کتاب روایت، تفسیر قرآن، کتاب کلمات، تجریات عرفانی و اشعار)، ج 1، شارح میرآخور، قاسم، شفیعی، تهران، ١٣٨۶، ص 84؛ کتابخانه دیجیتال نور.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.