تدلیس سماع به عنوان مسیر سلوک!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به دنبالهی مباحث مربوط به بحث سماع در تصوف که خود ایشان آن را بدعتی برشمردند که با سنت نبوی تعارضی ندارد![1] با نگاهی نقّادانه به مواردی اشاره میکنیم که کاشانی در مصباح الهدایه آنها را به عنوان فوائد سماع مطرح کردهاست.
او مینگارد: (از جملهی آن فواید، یکی آن است که اصحاب ریاضات و ارباب مجاهدات را از کثرت معاملات، گاه گاه اتّفاق افتد که کلالتی و ملالتی در قلوب و نفوس حادث شود و قبضی و یأسی که موجب فتور اعمال باشد، طاری گردد؛ پس مشایخ متأخّر، از بهر رفع این عارضه و دفع این حادثه، ترکیب روحانی از سماع اصوات طیبّه و الحان متناسبه و اشعار مهیّجه مشوقّه بر حکمی که مشروع بود، نمودهاند و ایشان را بر تناول آن به وقت حاجت تحریض فرموده تا بدان واسطه، کلالت و ملالت از ایشان مرتفع شود و دگرباره از سر شدّت شوق و حدّت شعف، روی به معاملات آرند).[2]
کاشانی اولین فایدهی این بدعت صوفیانه در آموزههای دین را رفع خستگی از کاسبان، تاجران و بازاریان میداند تا پس از کسب و کار، گوش به آوای مغنیان و آوازهخوانان زن و مرد سپرده و زنگار ملالت از روح و جان بزدایند! چگونه بزرگان تصوف به خود این اجازه را دادهاند که لهو و لعب را به بهانهی حقیری در آداب مسلمانی داخل کنند؟ آیا اسلام عزیز که برای پستترین کارهای خلوت انسان نیز برنامه دارد، برای رفع خستگی کار و تفریحات و شادیها بیزبان بودهاست؟!
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در رابطه با کسب و کار و تجارت میفرمایند: العَمَل العَمل، ثُمَّ النَّهایة النَّهایة، والاستِقامة الاستِقامَة، ثُمَّ الصَّبر الصَّبر، والوَرَع، إِنَّ لَكُم نَهایَة فَانتهوا اِلی نَهایَتِكُم[3] كار كنید و آن را به پایانش رسانید و در آن پایداری كنید؛ آن گاه شكیبایی ورزید و پارسا باشید. همانا شما را پایانی است؛ پس، خود را به آن پایان (بهشت) رسانید. حضرت با تاکید بر تلاش و کوشش برای کسب و کار، به ورع و پارسایی پس از آن امر کرده و دعوت میکنند تا نتیجهی زحمات خداپسندانهی انسان تباه نگردد. آیا رقصیدن به بهانهی رفع کلالت و ملالت و آوازشنیدن، قابل جمع با ورع و پرهیزگاری است؟
کاشانی فایدهی دیگری برای این بدعت بیان میکند که عجیبتر از اولیست! وی مینویسد: آنکه، اولّ سلوک را که حال ایشان، هنوز از سير به طير و سلوک به جذبه و محبّی به محبوبی
نینجامده باشد، در اثنای سماع ممکن بود که سمع روح مفتوح گردد و لذّت خطاب ازل و عهد اولّ یاد آید و طایر روح به یک نهضه و نفضه، غبار هستی و نداوت حدوث از خود بیفشاند و از غواشی قلب و نفوس و جملۀ اکوان مجردّ گردد و آن گه در فضای قرب ذات در طيران آید و سير سالک به طير مبدّل شود و سلوکش به جذبه و محبّی به محبوبی و یک لحظه، چندان راه قطع کند که سالها به سير و سلوک در غير سماع نتواند کرد![4]
وی انجام این بدعت را فرصتی مغتنم برای مبتدیان مسیر سیر و سلوک معرفی میکند که در پی مستی و بیخودی حاصل از آن راه پر پیچ و خم و صعب العبور عرفان را یکشبه و در مراسم رقص و آواز طی کنند! زهی خیال باطل! چگونه میشود با چیزی که مغضوب مولا و خالق است، به وصال او رسید؟
منابع:
1- مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه ص ۱۷۹ با تصحیح و مقدمه و تعلیقات همایی، موسسه نشر هما
2- همان ص 181
3- نهجالبلاغه، خطبهی 176
4- مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه نسخهی pdf ص 84
افزودن نظر جدید