تلاش خسرو انوشیروان برای بیسواد نگه داشتن مردم

  • 1392/07/14 - 14:22
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بنا بر شاهنامه و دیگر متون تاریخی و ادبی، خسرو انوشیروان برای حفظ نظام طبقاتی، مردم را بی سواد نگه می داشت.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در عصر ساسانیان رژیم حکومتی ایران شدیداً تحت تأثیر قواعد طبقاتی بود. آنچنان که اشراف و موبدان در طبقه عالی جامعه قرار داشتند و سایر مردم از حداقل حقوق شهروندی محروم بودند. برای نمونه در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی آمده است که در زمان جنگ های ایران و روم، در عصر زمامداری خسرو انوشیروان خزانه‌ی حکومت برای تأمین مخارج جنگ دچار مشکل شد. وزرای انوشیروان دست به تدبیر بردند تا چاره ای بیندیشند. اما هرچه کوشش کردند راه به جایی نبردند. در این میان یک تاجر کفشگر که از ماجرا باخبر شده بود برای انوشیروان پیغامی فرستاد که من حاضرم همه اموال خود را به شما بدهم تا هزینه‌ی جنگ تأمین شود به این شرط که به فرزند من اجازه دهید تا درس بخواند و دبیر شود چون هم استعداد آن را دارد و هم علاقه دارد:

كه او را سپــارم به فـــرهنگـیان
كه دارد ســرِ مايــه و هنــگ آن‏

 در جواب، انوشیروان حاضر به پذیرش این شرط نشد و تاجر را تحقیر کرد و گفت : هر وقت كه پسر تاجر كفش، دبيرى و وزيرى كند، پسر دبير و وزير هم باید كفش‏دوزى کند:

چو بازارگان بچـه گردد دبير
هنرمند و با دانــش و يادگير...

بدست خردمند مــرد نژاد
نماند جز از حسرت و سرد باد

در اثر این رفتار تحقیر آمیز انوشیروان، دل تاجر کفش، پر از غم و اندوه شد:

فرستاده برگشــت و شد با درم
دل كفشگر زان درم پر ز غم‏ [1]

آرتور کریستین‌سن پس از بیان این واقعه تاریخی می‌گوید : «اين حكايت اهتمام پادشاه را در حفظ حدود طبقات نشان مي دهد و كفشگر در اغلب روايات عهد ساسانى نمونه طبقه دانيه است، كه هر جا مثالى آورده ‏اند، از كفشگر سخن رانده ‏اند.» [2]

ابو منصور محمد بن عبد الملك ثعالبى متوفای 429 ق‏مری در کتاب «غرر اخبار ملوك الفرس و سيرهم‏» که به شاهنامه ثغالبی مشهور گردیده، درباره‌ی انوشیروان می‌گوید که وی از تعليم و تربيت فرزندان طبقات پایین جامعه جلوگيرى می كرد و می گفت: «همين كه فرزندان مردم پست تعليم و تربيت صحيحى ببينند به فكر مقامات عاليه مى ‏افتند.» [3] مؤلف تاریخ شاهی نیز بر این موضوع تاریخ صحه گذاشته است. [4] همچنین دکتر میترا مهرآبادی در شرح شاهنامه به تفصیل این پندار و کردار انوشیروان را شرح داده است. [5]

پی نوشت:

[1]. شاهنامه فردوسی، در فهرست: سپاه كشيدن كسرى به روم و وام گرفتن از بازارگانان‏
[2]. مرتضى راوندى، تاريخ اجتماعى ايران، انتشارات نگاه، تهران‏، 1382، ص 427 – 429
[3]. ابو منصور محمد بن عبد الملك ثعالبى، شاهنامه ثعالبى‏، ترجمه: محمود هدايت‏، ناشر: اساطير، تهران، 1384، ص 292
[4]. تاريخ شاهى، مصحح: محمد ابراهيم باستانى پاريزی، ناشر بنياد فرهنگ ايران، تهران‏ 1355، ص 21 - 22
[5]. میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، انتشارات روزگار، تهران، ج 3، ص 428-429.

مقالات مرتبط:

مقایسه تعالیم اسلام و زرتشتیگری پیرامون سوادآموزی

حکومتِ انوشیروان ، بر پایه تبعیض و اختلاف طبقاتی

فرماندهان ارتش هخامنشی سواد خواندن و نوشتن نداشتند

تولیدی

دیدگاه‌ها

عرب هر که باشد به من دشمن است فردوسی بزرگ ضد عرب و وطن پرست

فردوسی بزرگ!!!کم از کثافتکاریهای انوشیروان و موبدان زرتشتی هم نگفت!!!!!هیچ وقت اون جمله عرب هر باشد به من دشمن است رو نگفت!!!!! این جمله حاصل توهم یک مشت [...‍] هست!!!!

فردوسی بزرگ یک ناسیونالیست بزرگ و ضد عرب بود با نوشتن شاهنامه حال خیلی از دشمنان ایران رو گرفت عرب هرکه باشد به من دشمن است

کجای اون منابع نوشته شده که اشخاص عادی نمیتونستند سواد داشته باشند؟ تو سیستم ساسانی ها فقط رفتن از طبقه ای به طبقه ی دیگه ممنوع بود نه سواد دار شدن و یا ثروتمند شدن اگر قرار بود افراد فرودست همونجور بدبخت بمونند که اون کفشگر نمیتونست به پادشاه وام بده

نظر امام خمینی(ره) درباره انوشیروان انوشیروان به خلاف آن چیزهایى که به واسطه شعرا و به واسطه درباریهاى آن وقت و موبدان دربارى آن وقت درست کردند، یکى از ظالمهاى ساسانیان است، و دنبال او یک حدیثى هم جعل شده است، و به حضرت رسول- صلى اللَّه علیه وآله و سلم- نسبت داده شده که «من متولد شدم در عهد سلطان عادل انوشیروان!» این اولًا سند ندارد و مُرْسَل[2] است، و ثانیاً کسانى که اهل تفتیش در امور هستند، تکذیب کردند این را و معلوم است که یک دروغى است که بستند. انوشیروان ظالم باید گفت، نه عادل. صحیفه امام: ج: ‏19 ص: 433

اگر انوشیروان عادل می گفت که هر فردی در فیلد کاری ابا و اجدادی خودش کار کند و تمرکز خودش را بر رسته و طیقه کاری خود کند دقیقا درست است و این یکی از مهمترین علل پیشرفت ایران باستان بود به علت اینکه نسل قبلی زیر ساخت های لازم را برای نسل بعد در فیلد کاری ایجاد کرده بود یک فرد به قول معروف لازم نبود ده ها سال خاک اون کارو بخوره آخرش معلوم نبود به کجا می رسه ؟ شروع شاهنشاهی انوشیروان آغاز درخشان‌ترین دورهٔ عصر ساسانیان بود همین انوشیروان چندین بار رومی ها را به سختی شکست داد و آزادی ادیان هم در زمان ایشان برای همگان فراهم بود به جز گروه های مارکسیستی ، کمونیستی مثل مزدکی ها که افکار عمومی را متشنج می کردند در دوران پادشاهی خسرو انوشیروان که درخشان ترین دورهٔ عصر ساسانی است، در کشور آرامش حکمفرما بود. زنده باد انوشیروان

فیلد کاری با بی سواد نگه داشتن در تضاد هست! الان عده ای در دانشگاه ها درس کشاورزی را در درجات بالای علمی می خوانند و در کنار آن در زمین کشاورزی هم کار می کنند. و باید علت بی سواد نگه داشتن مردم و پایبند به نظام طبقاتی را در علل دیگر بررسی کرد و الا درس خواندن و کار کردن حتی در روی زمین هیچ تضادی با هم ندارد.

سلام ...سوالی داشتم درمورد ممنوعیت سواداموزی در ایران باستان ... دراین حکایت بیان شده که فرزند کفشگر میخواهد دبیر بشود....یعنی او سواد داشته است..ومخالفت بخاطر نظام طبقاتی است...چگونه این رو توضیح میدهید..باتشکر.؟

| اول: ابو منصور محمد بن عبد الملك ثعالبى نيشابوری كه خداينامه عصر ساسانی را به زبان روز درآورد (قرن 4-5 هجری) در کتاب «غرر اخبار ملوك الفرس و سيرهم‏» می‌گوید که وی از تعليم و تربيت فرزندان طبقات پایین جامعه جلوگيرى می كرد و می‌گفت: «همين كه فرزندان مردم پست تعليم و تربيت صحيحى ببينند به فكر مقامات عاليه مى ‏افتند.» (ابومنصور محمد بن عبدالملك ثعالبى، شاهنامه ثعالبى‏، ترجمه: محمود هدايت‏، اساطير ، تهران، 1384، ص 292). اين گفتار او صراحت در اين دارد كه انوشيروان از اصل تعليم و تربيت نيز جلوگيری ميكرد. | دوم : در شاهنامه همانطور كه در متن آمده است، انوشيروان، از هنرمند شدن و با دانش شدن و تربيت شدگى طبقات پايين جلوگيرى ميكرد: «چو بازارگان بچــــــــــــه گردد دبير... هنرمند و با دانــــــــــــــش و يادگير... بما بر پـــــس مرگ نفــــــرين بود... چه آييـــــن اين روزگار ايـــــــــن بود» يعنى اگر او هنر و دانش و تربيت بياموزد، سبب ميشود كه اشراف پايين آمده و طبقات پايين بالا بيايند و در نتيجه بزرگانم كشور بر من نفرين خواهند كرد. روشن است كه انوشيروان مانع هنر آموزى و دانش آموزى و تربيت يافتگى طبقات پايين بود. حال ممكن است افراد عادى جامعه در حد نوشتن نام خود يا خواندن چند كلمه سواد داشته اند، (قابل انكار نيست) اما "پيشرفت" در دانش و هنر و تربيت، امرى بود دست نيافتنى، و طبقات عامه مردم از اين نعمت محروم بودند.

این مطلب دروغ است انوشیروانی که دانشگاه گندی شاپور به آن عظمت از او بجا مانده با متقاضیان تحصیل چنین نمی کند اما مطلبی که در شاهنامه آمده بعد از فرجام دقیقی برای اینکه شاهنامه به دست ما برسد فردوسی خود بسیاری را سانسور کرد از آرش، زرتشت، و کورش ناجی یهودیان، ساسانیان نیز از منجیان قوم یهود بودند که مسلمین از روی دشمن ایشان اما فردوسی از بسیاری هم تمجید کرده که ایمانی به ایشان نداشته چون دیگر شعرا که پیرو پیران مغ بودند اما تقیه می کردند لذا فردوسی خود فرموده که شاهنامه را با خرد مطالعه کنید از او هر چه اندر خورد با خرد دگر بر ره رمز و معنی برد

1 - جندی شاپور اثر به جامانده از شاپور یکم هست. نه انوشیروان! کمپوت گلابی ! 2 - یعنی میگی فردوسی وطنفروش و سانسورچی بود ؟ خاک بر سرت ! واسه ماست مالی حقارت خودت فردوسی رو میکشی پایین ؟ 3- فرجام دقیقی ؟!؟!؟!!؟ دقیقی توسط غلامش کشته شد! خوب این چه ربطی به فردوسی داره ؟؟؟؟!؟! 4 - شاهنامه در زمان سامانیان شروع شد که به شعر دربیاد. اتفاقا سامانیان حامی فرهنگ ایرانی بودند. پس فردوسی برای چی باید سانسور میکرد ؟؟؟؟؟ 6 - امروز همه پژوهشگران قبول دارن که فردوسی خودش مسلمون شیعه بود. نظرات رو بخون : http://www.adyannet.com/fa/news/16126 و http://www.adyannet.com/fa/news/16161 و ...

در دانشگاه جندی شاپور؛ از اساتید رومی یونانی هندی و سایر ملل استفاده می شد تا علوم رایج در کشورهای دیگر در ایران نهادینه شود. این به این معنی نیست که دانشگاه جندی شاپور تنها در اختیار چند نفر خارجی بوده باشد. دوم این که شما تصور کنید در دانشگاه جندی شاپور چند نفر مشغول به کار بودند ؟ از دانشجویان گرفته تا اساتید و مترجمان و محققین و سایر کارمندانی که باید این مجموعه بزرگ را اداره می کردند. شما حتی مستخدمین و کارگران را هم جزو این تیم در نظر بگیرید. آیا می شود تصورکرد که همه این افراد خارجی یا اگر ایرانی هستند همه از طبقه اشراف و ممتاز ایرانی بوده باشند؟ به نظر من چنین تصوری اشتباه محض است. عموم مردم ایران می توانستند با توجه به علاقه شخصی خود به این مرکز عملی آمده درس بخواند و مشغول به کار شود . یا که نه در حد خواندن ونوشتن سواد باشند. مگر می شود نظام قدرتمندی چون پادشاهی ساسانی با بیسوادی ونکهداشتن مردم در جهل و بی خبری به موفقیت برسد ؟ در ایران باستان سوادآموزی تنها بر اساس علاقه بوده و اصلا نیازی نبوده یک قصاب یک نجار و یک پیشه ور نیازی به داشتن سواد دانشگاهی و به اصطلاح مدرک لیسانس وفوق لیسانس و غیر مرتبط با شغل خود داشته باشد اگر این طوربود اجتماع انسانی آنروزگار پر بود از انسانهای ناامید و سرخورده که سالها در دانشگاه درس خوانده و امروز از سر ناچاری باید پشت دخل مغازه بایستند. پس عاقلانه بوده اگر انوشیروان نخواسته باشد فرزندی به تحصیل علوم روی بیاورد که خواسته خودش نیست بلکه آرزوی پدر بوده است . چیزی که امروزه بسیار شیوع پیدا کرده.

بانو اسدی این سخنان برداشتهای شخصی و غیرمستند شماست. از کجا میدانید که آن کودک نمیخواست درس بخواند ؟! همچنین اگر گمان میکنید که جندیشاپور حتی اندکی هویت علمیِ ایرانی داشت، پس لطفا به تعداد انگشتان دو دست خود دانشمند ایرانی تحصیل کرده در جندیشاپور را نام ببرید که خدمتی به بشریت کرده باشند.

خیلی خوب می بود که برای مطالب خود منبعی را هم معرفی می نمودید، چون تصورات و برداشت های ذهنی خیلی راحت هست، ولی در واقع و طبق منابعی که موجود است، تمامی این خیالات و تصورات فایده و کارساز نیست.

سلام چرا از بحث اصلي خارج شديد بحث اصلي اينست كه با اين شعر شاهنامه معلوم است كه علم در ايران قبل از اسلام كاملا طبقاتي بوده پسر كفاش رو چه به آموختن علم؟خوب شما در نظر بگيريد چند سال بعد اين پسر سي چهل سالش شده مواجه ميشود با دين جديذي كه دقيقا دست ميگزارد روي عقده او كه او استعداد دبيري را داشته ولي چون پدرش كفاش است نتوانسته شما خود را جاي اين پسر چهل ساله قرار دهيد آيا اين دين را نميپذيريد!؟اصن ريشه اينكه كشور ايران و مردم ما اسلام را با جان ودل پذيرفتند همين است!!آقايان بخاطر عناد ورزي با دين اسلام قبل از اسلام را علم نكنيد كه ابزار بس بي تمكيني است!!دوست من ايرانيان در طول تاريخ ثابت نموده اند كه در برابر تمام حملات و شبيخونهاي فرهنگي واكسينه ميباشند ايران اسلام آورد نه بخاطر زور گويي عرب نه بخاطر ندادن جزيه بلكه بخاطر فرهنگ بالايش اسلام را پذيرفت و آنرا توسعه داد مگر ميشود ديني زوري باشد و در ضمن بزرگترين ايديولوگهاي آن همنها باشند كه از روي زور آنرا پذيرفته اند؟فردوسي خود كسي است كه قبل از اسلام را مايل است و در تمجيد آن زمان بسيار پرداخته است او با اين وجود چنين داستان عجيبي را به شعر ميآورد تا عمق فاشيسم و طبقاتي بودن رژيم ساسانيان را بيان كند!!خوب چرا بايد از اين داستان نتيجه بگيريم كه به به ديديد چه خوبيها داشته و همين روش بسيار خوب است پسر نجار مجكوم است به نجار شدن و پسر كفاش همين!اتفاقا مثل آخوند و روحاني را كه گفته شد را من كاملا رد ميكنم كه بسيار از كسان را ميشناسم كه پدر روحاني پسر غير از او و اين اظهر من الشمس است بچه هاي هاشمي ره كدامشان روحاني هستند يا پسر مكارم كه مهندس ساختمان و هم دانشگاهي من ووووووووچرا و چرا با اطلاعات اندك در صدد توجيه يك ناحق هستيد و در اين گزار بيرحمي نوشتاري را صلاح دانسته به هم و همه ميتازيد؟

سلام شما ببينيد كه نص صريح اين شعر چه ميگويد اين شعر بيان نميكند كه شاه دليل رد درخواست كفاش را بي نيازي او به علم است و ميخواهد بهره وري كند تا همه به كار مشخص و لازم جامعه برسند و تقسيم كار طبيعي بوجود آيد دقيقا دليلش را كيش شخصيت جناب انوشيروان ميداند او ميگويد بسيار زننده است كه يك بچه كفاش كه نماينده طبقه پايين است چند وقت ديگر بيايد و راهنما و معلم شاهزاده ها و اشراف باشد!!!اين را كه نميشود انكار كرد اين داستان توسط فردوسي به نظم در آمده !!حال بيا و بگو كه چه تفكري و چه سياستي !!وقتي اين كفاش اينقدر مسر است كه حتي حاضر است تمام سرمايه خود را در اختيار دربار بگذارد تا فقط فرزندش درس بخاند يعني چه ؟لااقل در اين يك مورد ميتوان اين تفكر را نقض كرد كه او ميخاسته هركس هر كاري را كه غلاقه داشته دنبال كند اين را در جواب بانو اسدي ميگويم!!

شما یک مرتبه متنی که نوشته اید را بخوانید، به نظرم شما واژگان را تغییر داده اید و همان حرف مقاله را بیان داشته اید.

سلام من در جواب كسي كه ميگويد اين امور بخاطر تقسيم كار بوده يا به خاطر اين بوده كه هركسي راه و شغل پدر خود را در پيش بگيرد!!شما يعني چه كه ميگوييد واژگان را تغيير داده ايد !!آري من همان حرف مقاله را ميگويم و صد بار ديگر هم ميگويم كه آقايان محترم نظام و سيستم ساسانيان و قبل از اسلام نظامي طبقاتي بوده است!و دليل پذيرش اسلام از جانب ايرانيان همين طبقاتي بودن و غيره بوده!!فك كنم در اين ارتباط صحبتها زده شده است!!و اسرار بر خلاف آن لجبازي و تعصبات و غيره مي باشد!!

خیلی هم خوب، دقیقا مطلب شما درست هست که عامل دوری مردم و بدبختی و فرار آنها از ساسانیان و زرتشت در آن دوره، اختلاف طبقاتی است.

حالا عادل ترین پادشاه باستان مثلا ایشون بودن که مردمو بی سواد نگه میداشت. وای به حال ظالم ترین هاش....

خدا لعنت کنه همه اوناییکه انوشیروان رو مثل بادکنک باد میکنن تا بزرگ بشه تا بتونن ازش علیه اسلام سوء استفاده کنن. اگه قرار بوذ اسلام از این بادکنک ها شکست بخوره به اینحا نمیرسید. تاریخ اسلام رو بخونیدچه سختی ها و چه کوه هایی مقابل اسلام ایستادن ولی پنبه شدن و اسلام سربلند شد.

آقایان عزیز ببینیدپرداختن طولانی مدت به این موضوع هم وقت بنده را می گیرد وهم شما دوستان را فقط دونکته کوتاه را مطرح می کنم نخست آنکه حکومت ساسانی حکومتی غالبا شایسته سالار بوده واسنادش راهم به زودی درمقاله ای مطرح مینمایم وبرداشت جامعه طبقاتی برداشتی سطحی بوده است که برخی تاکنون به اشتباه وبرخی دیگر باغرض حال وهوای نون درآوری خود مطرح نموده اند دوم اینکه منظور از دبیری ساختار جامعه دبیران بوده که متخصان دبیر کشوری با در آمدی حاصل از لیاقت در آن مشغول به خدمت به ایران بوده اندوقرارگیری فردی بی لیاقت در این منصب والبته در دیگر منصبها اقتدار ساسانی وایران را تحت تاثیر قرار میداده است وساسانیان به این صورت برجهان مکتمدن حکوت راندند واز این روست که اکنون همواره می گوئیم مصلحت ملک خویش خسروان دانند

حکومت ساسانی اصلا هم حکومت شایسته سالار نبوده. ملاک شاه شدن، خون و نژاد بود. یعنی شاهزاده به صرف اینکه از خون شاه قبلی بود شاه میشد. یا حتی وقتی یک شاهزاده متولد میشد از همون ابتدای تولد ولیعهد میشد یعنی مقرّر میشد که شاه بعدی این باشه. خب این که نشد شایسته سالاری. آخه نوزاد 3 روزه چه شایستگی داره؟ کدوم شایسته سالاری؟ وقتی در زمان ابوبکر و عمر، مسلمین وارد جنگ علیه ساسانیان شدند کل ممکلت ساسانی گرفتار جنگ داخلی و اختلاف بود. فرماندهان به جون هم افتاده بودن. شاهان و شاهزادگان همدیگر رو میکشتند برای اینکه به حکومت برسند. برادر به برادرش رحم نمیکرد. حتی پسر پدر خودش رو میکشت. حتی شما اسناد ازدواج با محارم در فرهنگ ساسانی رو ببینید. در بند 20 از روایات آذرفرنبغ موید زرتشتی که بر اساس فرهنگ و باورهای دینی به جا مانده از دوره ساسانی نوشته شده پدر حق داره با دختر خودش همبستر بشه و برادر با خواهرش. حتی به زور. و نیازی به رضایت زن هم نبود. شاهان ساسانی خیلی هاشون همبستری با محارم داشتند. این اسمش شایسته سالاری نیست.

ضمناً جناب ساسان... ادعا کردید که حکومت ساسانی شایسته سالار بود ولی سند و دلیلی ارائه نکردید. بلکه ارائه سند را به آینده موکول کردید! اینکه نشد هر کس ادعا بکنه بعد بگه در آینده اثبات میکنم! اون هم برای چیزی که محال هست. حکومت ساساتی یک حکومت زر سالار و زور سالار بود. نه شایسته سالار.

در آن روزگار پر از شیر و دوغ فزاینده گردید راه دروغ اگر چه گران گشته کار رهی کنش گر بود دلخوش از فرهی می بینید که گفتن مثنوی های بی معنی و بی محتوی بر وزن آنچه که حکیم توس ( زبونم لال) آورده کار دشواری نیست. اگر بخواهید بنده هر ساعت ده ها بیت ازیندست خواهم آورد. اگر بر فقیران خدائی کنیم چه به دست خود را حنائی کنیم . ای ایرانی گرد یزدان شناس مگرد این همه پیش من آس و پاس چو کفشت نباشد به روز نبرد زتو آبرو دشمنت می برد ... ...و ازین قبیل. آن آدم بی معرفتی که داستان جعلی و دروغ را به نام حکیم توس در کتابهای درسی حتی بعنوان (متون ادبیات فارسی) در واحد ادببات دانشگاه گنجانده؛لحظه ای به فکر نارسای خودش فشار نیاروده که یک کفشدوز(پینه دوز) از کجا آنهمه سکه و مال و منال داشته که با ترازو بکشند و برای هزینه یک ارتش ببرند.آنهم برای مدت فلان روز؟؟؟!!! باید به آن آقا یا خانوم متقلب شعر به نرخ نان بگو ,بگویم که کسی با آن همه ثروت دیگر بقول امروزی ها در دهک پائین جامعه نیست که بخواهد برای درس خواند فرزندش به بزرگمهر و دیگران رو بی اندازد.لابد مثل امروز مدرسه های غیر انتفاعی کم نبوده. پیام نور و محتمع های الکی فرهنگی آموزشی که امروز مثل بطری نوشابه فارغ الللللتحصیل صادر میکنند.این وصله ها نه با آن بزرگمرد ایراندوست پارسی گوی می چسبد، نه به جائی از تاریخ واقعی این سرزمین.بقول معروف باید به آن حاعلان تاریخ گفت ««برو این دام جای دیگر نه»». نخستین بنام خدای عـزیز که از طاعتش نیست راه گریز خداوند فردوسی آن مرد راد که گیتی چون او را نیارد به یاد همان مرد پوینده در پارسی شگفت آفریده درآن سال سی زبان زنده از همّ آن زنده مرد کسی اینچنین شاهکاری نکرد حکیمی که تاریخ ایران زمین ز عهد قدیم، قبل توران و چین نبشته که ما را دهد آگهی ز ایران به دنیا رسد فـــــرهی روانت بود شاد و نامت نکو ابد زنده ای مـــرد خوش آبرو نمیری همی تا ابد زنده ای که تخم سخن را پراکنده ای چهان

اسناد معتبر و درست و محکم، با چند احتمال ضعیف و شوخی زیر سؤال نمیرود. آن بازرگان کاسب بود. تاجر بود. طبیعتا وضع مالی خوبی داشت. اما چون از طبقه اشراف نبود حق تحصیل دانش نیافت. این بی‌عدالتی ساسانیان آنقدر دردآور و رنج‌آور است که باور کردنش سخت است. ولی چه میتوان کرد. جز پذیرش حقیقت، راهی دیگر وجود ندارد

خیلی ممنون از زحماتتون

انهائیکه دم از اسلام می زنند یک سفری بروند به سومالی، عربستان، سودان، اردن و لیبی و بگویند شیعه و از جمهوری اسلامی هستند آنگاه خواهید فهمید چه استقبالی از شما می شود و درسی به شما می دهند تا دیگر اسم اسلام را می شنوید حالتان بهم بخورد.

کسی که شیعه باشد و دم از اسلام بزند، طبیعتاً اینقدر متوجه است که اسلامِ سومالی و عربستان و اردن و... نسخه معاویه و یزیدی از اسلام است! کسی که عقل داشته باشد و این مسئله ساده را بداند، هیچ وقت بخاطر بدرفتاری سعودی‌ها با ایرانی‌ها از اسلام زده نمی‌شود.

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.