عدم خلود جهنمیان و لذت آنان از عذاب جهنم

  • 1395/09/14 - 01:10
یکی از موضوعات مربوط به جهنم و جهنمیان، که در قرآن از آن، زیاد نام برده شده است، عذاب دردناک گنهکاران در آتش جهنم و خلود و عذاب همیشگی در این مکان است، که رهایی برای انسان‌های شقی و گمراه که در قرآن وعده‌ی عذاب همیشگی برای آنان وارد شده، ممکن نیست. اما بعضی از سران صوفیه نه تنها خلود جهنمیان را انکار کرده، بلکه متنعم شدن از آتش جهنم و آرامش و خوشی را برای اهل آتش معتقد هستند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اعتقادات فاسد و باطل فرقه‌ی صوفیه، که بعضی از بزرگان این فرقه، به آن قائل بوده، عدم خلود اهل آتش در جهنم است، که جهنمیان را برای همیشه معذب در آن نمی‌دانند. چنان‌که محی‌الدین ابن عربی به عدم خلود برای اهل آتش و متنعم شدن به عذاب جهنم اشاره کرده و گفته: «عاقبت اهل آتش، نعیم است، زیرا صورت آتش، بعد از پایان یافتن مدت عقاب، برای کسی که در آتش بوده، سرد و سلام خواهد گشت و عذاب جهنم برایشان شیرین و گوارا خواهد شد، چرا که عذاب از «عَذب» (گوارا و دلپذیر) مشتق شده و این نعیم دوزخیان است.»[1] همان‌طور که مشاهده می‌کنید ابن عربی ادعا کرده كه پس از مدتی، عذاب به معنی درد و رنج برای همه‌ی مجرمین، ملحدین و كفّار منقطع شده و آنان در همان آتش جهنم در نعمت و خوشی به سر خواهند برد.
اعتقاد ابن عربی و پیروان وی، به ظهور و تحقق اسمای الهی از جمله رحمان و رحیم، سبب انکارپذیری آنان نسبت به خلود جهنمیان در عذاب شده و به نوشته ابن عربی در الفتوحات المکیة، اهل آتش پس از اینکه به قدر اعمالشان عذاب چشیدند، در جهنم مشمول فضل و رحمت حق می‌گردند، به گونه‌ای که دیگر آتش را احساس نمی‌کنند. «و لابّد لاهل النار من فضل الله و رحمته فی نفس النار بعد انقضاء مده موازنه ازمان العمل، فیفقدون الاحساس بالآلام فی نفس النار لانّهم لیسوا بخارجین من النار ابداً فلایموتون فیها و لایحیون فتتخدّر جوارحهم بازاله الروح الحساس منها.[2] اهل آتش پس از آنکه تاوان کردارهای خود را به واسطه عذاب پرداختند، رحمت و فضل الهی شامل آنها می‌شود و در همان آتش، احساس درد و رنج را از دست می‌دهند، چون ابدا از آتش جهنم جدا نمی‌شوند، پس در این آتش نه می‌میرند و نه زنده می‌شوند که این حالت، نوعی تخدیر است که احساس را از بین می‌برد، نه عذاب را.»
این قول ابن‌عربی، مخالف اجماع تمام مسلمانان است و برای اینکه با این اجماع در ظاهر مخالفتی نکرده باشد به ظاهر به خلود در آتش دوزخ قائل شده و عذابشان را دائمی دانسته است. اما در حقیقت وی به عدم خلود عذاب، برای جهنمیان تصریح می‌کند که جهنمیان پس از مدتی به آتش، عادت و الفت پیدا می‌کنند و در نتیجه آتش برایشان شیرین و گوارا می‌گردد.
مرحوم داود الهامی در این مورد می‌نویسد: «این پندار ابن عربی با هیچ یك از آیات خلود و جاودانگی عذاب سازگار نیست، مخصوصاً در بعضی از آنها تصریح شده است كه هر زمان پوست‌های تن آنها از میان برود، خداوند آن را به پوست نوینی تبدیل می كند تا عذاب را بچشد و اصولاً تهدید به خلود در آتش، تهدید به عذاب دائم است و اگر مبدّل به نعمت جاودانی گردد، تهدید آمیز نیست.»[3]
این نظر فقط مختص ابن عربی نیست، بلکه پیروان مکتب وی نیز به انس‌گرفتن اهل آتش با آتش دوزخ و لذت‌بردن از آن معتقدند. چنان‌که عبدالرزاق کاشی در شرح فصوص الحکم نوشته است که «پس از گذشت مدتی طولانی، اهل آتش با آتش انس و الفت می‌گیرند و نه تنها از آن معذب نمی‌شوند، بلکه لذت هم می‌برند.»[4] داوود قیصری از دیگر شارحان فصوص الحکم ابن عربی نیز، گفته: «کسی که موصوف به رحمانیت و رحیمیت است، هیچ فردی را به عذاب ابدی دچار نمی‌کند و این مقدار عذاب هم که در شریعت از آن خبر داده‌اند برای رساندن آنان به کمالات مقدرشان است.»[5]
در آیات و روایات مختلف آمده است همانطور كه اهل بهشت، در بهشت و نعمت، مخلّد می باشند، كفار و مشركین نیز تا ابد در جهنم خواهند بود و طعم تلخ عذاب الهی را خواهند چشید. قرآن در مورد عذاب همیشگی كفار و مشركین می فرماید: «و یَخْلُد فیه مُهاناً[فرقان/69] همیشه با خواری در آن خواهد ماند.» و نیز در این آیه: «خَالِدِینَ فِیهَا لاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ [بقره/162] همواره در این لعن (و طرد و نفرین) می‌مانند؛ مجازاتشان تخفیف نمی‌یابد.»
کلمه خالد و مشتقات آن، حدود ۹۵ بار در قرآن مجید آمده که بیش از ۳۰ مورد آن در باب خلود دوزخیان است. با اینکه، معنی خلود جاودانگی در نعمت بهشت یا عذاب دوزخ است، لیکن ۹ بار همراه کلمه «ابداً» آمده که سبب رفع هر نوع شبهه در جاودانگی آنان است،این کلمه ۳ بار در باب عذاب ابدی دوزخیان و ۶ بار در باب نعمت ابدی بهشتیان است. در آیاتی مانند آیه‌ی ۱۶۹ سوره نساء و آیه‌ی ۶۵ سوره احزاب و آیه‌ی ۲۳ سوره جن، که دربارهٔ کافران و ظالمان و عاصیان در برابر خدا و پیامبر اوست، بعد از «خالدین فیها» عبارت «ابداً» آمده است.[6] که معنای خلود دوزخیان و عذاب دائمی برای این افراد را  می‌رساند.
از طرف دیگر در رأفت و مهربانی خداوند متعال هیچ شکی وجود ندارد و همان‌طور که در دعای جوشن کبیر آمده: «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه[7] ای کسی که رحمتش بر غضبش سبقت گرفته است.» رحمت او بسیار وسیع است. اما این‌طور نیست که نسبت به ظالمان و مستکبران غضبی نداشته باشد. که در غیر این صورت، خلقت دوزخ و عذاب جهنم لغو خواهد بود. لذا نباید برای این که مردم از رحمت و رأفت الهی ناامید نشوند آنها را نسبت به عذاب عادلانه الهی بی‌تفاوت کنیم.

پی‌نوشت‌:

[1]. ابن عربی ، فصوص الحکم، و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، تهران، نشر الزهرا، ۱۳۶۶ش، ج۱۷ ص۱۶۹.
[2]. ابن عربی، الفتوحات المکیه، بیروت،‌ دار صادر، (بی تا) ج1 ص ۳۰۳و
[3]. داود الهامی، داوریهای متضاد درباره ی محی الدین عربی ،  قم، مکتب اسلام، 1379، ص 189.
[4]. عبدالرزاق کاشی، شرح فصوص الحکم، چاپ مجید هادی زاده، تهران ۱۳۸۳ش، ص۱۲۳.
[5].. داوود بن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ش، ص۷۲۶.
[6]. محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران ۱۳۹۷ق، ذیل «خلد».
[7]. شیخ عباس قمی، مفاتیح‌الجنان، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، چاپ پنجم، 1391، فصل19، ص 122.

تولیدی

دیدگاه‌ها

جناب محق الحقیقه دیدگاه شما منتشر شد. لیکن در انتهای کامنت خود مسئولین سایت را با این عبارت تهدید کردید: «چنانچه نظر تائید نشود و از نویسنده و مسولین مطلبی در خور دفاع مشاهده نگردد این جهت گیری موزیانه را از مسولین امر را پی گیری خواهیم نمود و من الله التوفیق» در پاسخ باید عرض کنم که اولاً موذیانه صحیح است. نه موزیانه. ثانیاً هرچند دیدگاه شما در ابتدای امر منتشر شده بود، لیکن برای تأدیب شما و اینکه دریابید که نباید در مباحث علمی طرف خود را تهدید و تحدید کنید، کامنت شما حذف شد. اکنون بروید از مسئولین امر پیگیری بفرمایید.

در تایید مقاله فوق و اینکه مخاطبی اشکال کرده که چرا «در مورد ابن عربی او را منشا اعتقاد باطل و فاسد صوفیه دانسته اید در حالی که علما در مورد ابن عربی نظرات متعدد دارند برخی از علمای شیعی در مورد ابن عربی دیدگاه‌های مختلفی ارائه کرده‌اند و همچنین امام راحل امت خمینی کبیر بسیار در وصف ابن عربی جملات نابی دارند. امام خمینی بنیانگذار "عرفان متعالی" است،او در آثار عرفانی خود از محیی الدین به عظمت یاد می کند . با توجه به این موارد چرا مقاله نویسان تصوف ادیان از راه امام راحل امت فاصله گرفته و به چنین کج راهه ای رفته اند ؟؟؟ و در موارد متعدد مقالاتی را نوشته که نقد خمینی کبیر قدس الله نفس الزکیه می باشد» باید جواب داد که اولا تایید علما و فقها از ابن عربی و اینکه او را به نیکی یاد کردن، دلیل بر قبول تمام افکار و عقاید ابن عربی نیست. و هر جا که سخنانی متناقض با قرآن و سنت بوده قطعا علمای ما، ابن عربی را رد میکنند.همچنان که امام خمینی قدس الله نفس الزکیه در اشعار خود از حلاج نام برده که این دلیل بر تایید حلاج نیست و فقط اسمی از او برده و قطعا مورد قبول امام راحل نبوده و او را صوفی میدانسته. و ثانیا رد افکار و اندیشه های ابن عربی که مخالف قرآن و سنت است دلیلی بر رد علما و فقهای شیعه که از او دفاع کردند نیست و فقط عقاید وافکار ابن عربی را که قطعا فاسد بوده با دلیل آوردیم. و ثالثا در ذیل بعضی از عقاید و سخنان انحراف ابن عربی را می آوریم. بررسی برخی عقاید و سخنان ابن عربی 1 - وی معتقد است که هیچ نصی در مورد وصایت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) وجود ندارد و اصل وصایت بعد از پیامبر را مقبول نمی داند . نقل قول: قیصری در " شرح فصوص الحکم " ص 955 چنین از وی نقل می کند : " ولهذا مات رسول الله صلی الله علیه وسلم و ما نص بخلافه عنه الی احد و لا عینه لعلمه ان فی امته من یاخذ الخلافه عن ربه فیکون خلیفه عن الله مع الموافقه فی الحکم المشروع .فلما علم ذلک صلی الله علیه و سلم _لم یحجر الامر " 2 - وی کلمات جالبی در مورد ابی بکر دارد . نقل قول: وی صراحتا ابی بکر را از مقربین و سید الجماعه فی زمانهم می داند ( فتوحات المکیه ج 2 ص 6 ) وی صراحتا خلافت ابی بکر را بر حق می داند و هذا مما یدلک علی صحة خلافة ابی بکر صدیق و منزلة علی رضی الله عنهما ( فتوحات المکیه ج 4 ص 78 ) وی صراحتا ابی بکر را افضل از دیگران ( من جمله امیرالمومنین علیه السلام ) می داند و عرف الناس حینئذ فضل ابی بکر علی الجماعة فاستحق الامامة والتقدیم ( فتوحات المکیه ج 3 ص 372 ) 3 - وی عقاید جالبی هم در مورد عمر بن خطاب دارد . نقل قول: وی صراحتا عمر را از مقربین و سید الجماعه فی زمانهم می داند ( فتوحات المکیه ج 2 ص 6 ) وی صراحتا عمر بن خطاب را معصوم از گناه می داند من أقطاب هذا المقام عمر بن الخطاب، وأحمد بن حنبل، ولهذا قال صلى الله عليه وسلم في عمر بن الخطاب، يذكر ما أعطاه الله من القوة: يا عمر، ما لقيك الشيطان في فج إلا سلك فجاً غير فجك.فدل هذا على عصمته، بشهادة المعصوم.وقد علمنا: أن الشيطان ما يسلك قط بنا إلا إلى الباطل، وهو غير فج عمر بن الخطاب. فما كان عمر يسلك الافجاج الحق بالنص، فكان ممن لا تأخذه في الله لومة لائم، في جميع مسالكه، وللحق صولة ( فتوحات المکیه ج 1 ص 200 ) 4 - وی حتی متوکل عباسی را نیز صاحب مقام می داند . نقل قول: وی صراحتا متوکل را از مقربین و سید الجماعه فی زمانهم می داند ( فتوحات المکیه ج 2 ص 6 ) این کلام وی آنقدر سخیف می باشد که حتی علامه طباطبایی نیز به این حرف وی اعتراض می کند : " لينکها براي کاربران مهمان قابل دسترسي نيست، براي مشاهده ي لينکها لطفا ثبت نام کرده و وارد شويد ( روح مجرد - پاورقی ص 436 ) " 5 - عنایت به شیعیان نقل قول: وی صراحتا بیان می کند که شیعیان را به صورت سگ و خوک شهود کرده است . ابن عربی در " الفتوحات المکیه " ج 2 ص 8 می گوید : " وكان هذا الذي رأيته قد أبقى عليه كشف الروافض من أهل الشيعة سائر السنة فكان يراهم خنازير " ایشان در عالم کشف و شهود خودشان (!) ما شیعیان را به صورت خوک دیده اند ...... !!!!!!!!!!!!! ابن عربی در " محاضره الابرار " ج 1 ص 245 - 246 ، لطف کردند و شیعیان را " سگ " معرفی کردند : "وقد اجتمعنا برجل منهم في شهر رجب، وهو محبوس في بيته، قد حبسته هذه الحالة، وهو بائع للجزر والخضر العامة، غير أني سألته عن حالته، فأخبرني بكيفيتها على ما كان علمي منها، وكان يخبر بعجائب.. فسألته: هل يبقى لك علامة في شيء؟ قال: نعم، لي علامة من الله في الرافضة خاصة، أراهم في صورة الكلاب، لا يستترون عني أبداً. وقد رجع منهم على يده جماعة مستورون، لا يعرفهم أهل السنة، إلا أنهم منهم عدول. فدخلوا عليه، فأعرض عنهم، وأخبرهم بأمرهم، فرجعوا وتابوا، وشهدوا على أنفسهم بما أخبر عنهم، مما ليس عند أحد من غيرهم خبره " ************ *شیخ صدوق در " صفات الشیعه " ص 9 حدیث 17 چنین می گوید : " الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَيْسَ النَّاصِبُ مَنْ نَصَبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لِأَنَّكَ لَا تَجِدُ أَحَداً يَقُولُ أَنَا أُبْغِضُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ لَكِنَّ النَّاصِبَ مَنْ نَصَبَ لَكُمْ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّكُمْ تَتَوَالَوْنَا وَ تَتَبَرَّءُونَ مِنْ أَعْدَائِنَا " ( معلى بن خنيس گويد شنيدم امام صادق عليه السّلام مى‏فرمود: كسى كه بما ناصبى(دشمن اهل بیت) باشد او را ناصبى نگويند براى آنكه فردى را نمى‏يابى كه بگويد من محمد و دودمانش را دشمن دارم ولى ناصبى كسى است كه نسبت بشما ناصبى است در حالى كه مى ‏داند شما ما را دوست داريد و از دشمنانمان بيزارى مى‏ جوئيد ) *ابن ادریس حلی در " مستطرفات السرائر " ص 583 و علامه مجلسی در " بحارالانوار " ج 69 ص 135 چنین می گویند : " مُوسَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع أَسْأَلُهُ عَنِ النَّاصِبِ هَلْ أَحْتَاجُ فِي امْتِحَانِهِ إِلَى أَكْثَرَ مِنْ تَقْدِيمِهِ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ وَ اعْتِقَادِ إِمَامَتِهِمَا فَرَجَعَ الْجَوَابُ مَنْ كَانَ عَلَى هَذَا فَهُوَ نَاصِب‏ " ( موسى بن محمد گويد: به ابو الحسن عليه السّلام نوشتم: آيا ناصبى جز اينكه ديگران را بر على عليه السّلام در امامت مقدم مى ‏دارد علامت ديگرى هم دارد، فرمودند: تقديم آنها بر على يكى از دلائل نصب است و همين بر ناصبى بودن كفايت مى‏كند )

با عرض سلام خدمت نویسنده محترم برای نقد ابن عربی ابتدا باید همه کتاب های او را خواند سپس ایشان را نقد کرد. به نظر بنده جملات ابن عربی در رابطه با عدم خلود در جهنم درست است زیرا چنانچه مستحضر هستید برخی از انسانها با گناهان زیادی که مرتکب می شوند شخصیت خود را تبدیل به حیوان یا آتش می کنند و وقتی این انسان در دنیا تبدیل به آتش شد بلکه با مرتکب شدن گناهان، فطرت خود را به کلی خاموش کرد و نور الهی را در درون خود از بین برد، وجودش در همین دنیا تبدیل به آتش شده است و این فرد وقتی وارد عالم آخرت نیز می شود در آتش قرار می گیرد که با آن سنخیت دارد بنابراین در حقیقت این آتش برای او عذابی نیست بلکه حتی از آتش لذت هم می برد. اما این که آیاتی دلالت بر عذاب ابدی دارد آنها به طور قطع صحیح است اما آن آیات نفی این سخن ما را نمی کند زیرا این فرد اگر چه در عذاب ابدی است اما خودش متوجه نیست.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.