اهل بیت و تصوف

جامعه فطرتاً روز به روز به سمت اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) متمایل میشد و گرایش پیدا میکرد و حکومت از این مطلب نگران بود. به تدریج سعی کردند با برجسته نمودن افراد سادهلوحی که با مشاهده دنیاپرستی خلفا و عمّال آنها از روی کجفهمی معنویت اسلام را در فرار ظاهری از دنیا و واگذار کردن دنیا به اهلش و به نوعی زهد و دوری از دنیا روی آورده بودند، سعی کردند خلاء معنوی اهل بیت (علیهم السلام) را در جامعه پر نمایند.

شیعه معتقد است که ولایت و امامت بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) منحصر به دوازده نفر است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از طرف خدا به نام و نشان، تعیین کرده است.[3] با توجه به آنکه همه اقطاب صوفیه تا قرن هشتم سنی مذهب بودند و در قرن هشتم و نهم بود که در ایران تصوف بهصورت یک گرایش عمومی درآمد[4]، نمیتوان ولایتی که در میان اهل سنت مقبول است را با ولایت مصطلح میان شیعیان یکی دانست.

با توجه به روایات و مستندات، بطلان راه درویشی به خوبی روشن میگردد. طریق هدایت و رستگاری فقط از راه اهل بیت(علیهم السلام) و دستورهای آنان امکان پذیر است. راه اهل بیت(علیه السلام) توسط علما، مراجع تقلید و اسلام شناسان که متخصص این علم هستند، قابل دسترسی است و احتیاج به رمز و ذکر و شرکت در جلسات پنهانی نیست.

معاویه گرچه علی (علیه السلام) را دوست دارد ولی سلطنت را بیشتر از علی (علیه السلام) خواهان است و دوستدار آن است و احمد حنبل گرچه برای علی (علیه السلام) شعر میسراید اما حکومت و ولایتِ دیگران را به عهده دارد. اما مالک اشتر... این مالک است که ولایت علی (علیه السلام) را به عهده دارد و این بار گران را به آسانی میکشد...

از عقاید سلسله صوفیه گنابادیه، مهدویت نوعیه است. براساس این نظریه علاوه بر مهدویت خاصه حضرت ولیعصر (عجل الله فرجه) فرزند امام عسکری (علیه السلام)، مهدویت نوعیهای وجود دارد که به اقطاب سلسله اختصاص مییابد و از آن به مهدی ظلی یا تبعی یاد میشود.

یکی از دلایل گمراهی فرقه صوفیه، ادعای محبت و ارادت آنان به ائمهی معصومین (علیهمالسلام) است که برای جذب عوام این ادعا را مطرح کردند، در حالی که در عمل این ارادت و محبت آنان به امام معصوم دیده نمیشود و حتی در روایتی از امام صادق (ع)، این ادعای محبت از طرف صوفیان نیز مطرح شده است.

در مسلک صوفیه اعتقادات خاصی رواج دارد که میتوان گفت از بدعتها و انحرافات این فرقه است، که یکی از این موارد توهین و گستاخی بعضی از صوفیان نسبت به ساحت مقدس حضرت رسول اکرم (ص) بوده که در کمال وقاحت علاوه بر اهانت، خود را نیز برتر از حضرت دانستهاند.

فرقه صوفیه سلطان علیشاهی گنابادیه، که دین خود را اسلام و مذهب خود را شیعه گذاشته، در اعمال و رفتارشان، مخالف دستورات اهلبیت (علیهمالسلام) عمل کرده و نه تنها در مقابل ائمهاطهار(علیهمالسلام) ایستادند، بلکه امامت آنان را هم زیر سؤال بردند.

در حالی که صوفیان اعمال خود را مطابق دستورات دین مبین اسلام میدانند، که امام صادق (ع) اعمال صوفیانه را خارج از سنت نبوی (ص) قلمداد کرده و به سفیان ثوری فرمودند: مىخواهم سخنى به تو بگويم، خوب گوش كن و به دل بسپار كه از براى دنيا و آخرت تو مفيد است به شرط آن كه بر سنّت و حقّ بميرى نه بر بدعت.

با توجه به نیاز انسان به زندگی در اجتماع و رعایت قوانین مختلف در جامعه، تشکیل حکومت برای برقراری عدالت و جلوگیری از هرج و مرج در این زمینه، یکی از ضروریات عقلی است، خصوصاً حکومت اسلامی به رهبری پیامبران و امامان که با توجه به آیات قرآن از لزومات حکومتداری است. اما یکی از مشایخ فرقه صوفیه با تفسیر به رأی خود، حکومتداری رسول خدا (ص) بر مردم را، نفی میکند.

دکتر شیبی معتقد است که زهد امام علی (ع) و یارانش مسبب شروع تصوف است، در نتیجه بین تصوف و تشیع همبستگی وجود دارد. درحالیکه تا قرن هشتم همه صوفیان از اهل سنت بودهاند و با شیعیان با عناد برخورد میکردند. مثلا علاء الدوله سمنانی و غزالی ازجمله بزرگانی هستند که شیعیان را با لفظ رافضی خطاب قرار دادهاند.

سران تصوف برخی از ائمه اطهار (علیهم السلام) را صوفی دانستهاند. درحالیکه امام صادق (ع) از صوفیان بهعنوان دشمنان اهل بیت (ع) یاد میکند و خبر از شیعیان ساده لوحی میدهد که به صوفیه تمایل نشان میدهند و خود را شبیه آنان میکنند و خود را صوفی شیعه مینامند.

یکی از کتابهایی که بین عدهای از مردم خصوصا کسانی که به ادبیات و عرفان علاقهمندند، کتاب تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری است، اما برای عاملان به قرآن و عاشقان اهلبیت (علیهمالسلام)، این کتاب چیزی جز ذکر کرامتهای دروغ و نقل خیالبافیهای صوفیان نیست و ذکر فضایل امام صادق (علیهالسلام) در ابتدای کتاب به دلیل ایرادات مختلف نمیتواند تأییدی بر این کتاب و نویسنده آن باشد.

امام رضا (علیه السلام) در حدیثی برخی از اعمال صوفیان همانند آواز خوانی و دست افشانی و پایکوبی و داد و فریاد و عربده کشیدن را شیطانی و تبعیت از شیطان خوانده و میفرمایند همه صوفیان ریاکار و فریبکارانند و ایشان فریب دهندگان خدا و مومنان هستند.