اهل بیت و تصوف

شطحیات یکی از مهمترین اشکلاتی است که بر جریان تصوف مطرح میشود؛ متصوفه برای رهایی از انتقادات متشرعین، به روایات شطحگونه همچون خطبةالبیان منسوب به امام علی(ع) تمسک کرده تا گفتار نادرست بزرگان خود را توجیه کنند. این در صورتی است که صدور اینگونه خطبهها از معصومین(ع)، طبق قرائن محکم، مورد تردید جدی است.

تعطیل نمودن فعالیتهای اقتصادی، یکی از آداب انحرافی بوده که در بین متصوفه رواج داشته است؛ امام باقر(ع) در کنار انتشار علوم دینی، به فعالیتهای اقتصادی برای ایجاد وسعت زندگی خانواده خویش میپرداختند و فعالیتهای اقتصادی ایشان، مبارزه عملی با جریانهای متصوفه بوده است.

متصوفه، تعالیم خویش را باطن اسلام دانسته و در جامعه، مخالفشان را مخالف اسلام معرفی نمودهاند؛ این درحالی است که معصومین(ع) به عنوان مروجان واقعی اسلام، در زمانهای مختلف، انحرافات مسلک تصوف را برای شیعیان بیان نمودهاند تا جامعه شیعی، دچار آسیبهای عملی و اعتقادی این مسلک انحرافی نشود.

اهل بیت (ع) به عنوان هادیان جامعه به سوی صراط مستقیم، همیشه با جریانات انحرافی به مقابله برخواسته و با روشنگریهای خویش، جامعه شیعی را از انحراف برحذر میداشتند و دستورات لازم را برای حفظ جامعه از آسیبهای این جریانات، تذکر میدادند.

تمام فرق صوفیه از ابتدا تا به امروز دارای انحرافات متعدد بوده و روایات زیادی در نقد تصوف از حضرات معصومین (ع) نقل شده است. فرقه صوفیه بخصوص فرقه قادریه که گرایش اهل سنت دارد برای اینکه در جامعه مقبولیت پیدا کنند، سلسله خود را به اهل بیت (ع) می رسانند. در صورتی که اهل بیت (ع) از تمام صوفیه بیزاری جسته اند.

عرفان و تصوف با وجود شباهت در برخی آداب، ولی در واقع متمایز از یکدیگر هستند. عرفان بر پایه قرآن، روایات اهل بیت (ع) و شریعت مقدسی است که هیچگاه از آن جدایی ندارد. اما تصوف ریشه در دیگر فرق و ادیان دارد؛ لذا هیچگاه نمیتوان آن را تصوف اسلامی نامید. زیرا انحرافاتی مانند اتحاد، حلول، شریعت گریزی، اباحه گری و... که در این فرقه وجود دارد، در عرفان اسلامی هیچ جایی ندارد.

از آنجا که صوفیان نخستین همگی مذهبی مخالف مذهب ائمه اطهار (ع) داشتند لذا حداقل تا قرن پنجم یا ششم در میان شیعیان خبری از تصوف نبود. از این رو در کتب صوفیان نخستین، نامی از ائمه اطهار (ع) و بزرگان شیعه به عنوان صوفی برده نشده است.

محمد اسماعیل صلاحی که خود را امام حاضر و ظاهر معرفی کرده بود، برای اثبات این ادعای خود نسبت دروغ و ناروایی را متوجه مذهب تشیع کرد. وی ادعا کرد که مقام و جایگاه امامت به دوازده نفر ختم نمی شود و روایات در این مورد فقط در اهل سنت و به خلفای آنها اطلاق شده و سالها و قرنها بعد جزء عقاید شیعه قرار گرفته است.

درحالیکه بزرگان زیادی از اهل سنت به برادری و عقد اخوت بین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام) اشاره و اعتراف کردهاند، شاه نعمتالله ولی تعصب خود نسبت به خلفا را نشان داده و به روایتی جعلی استناد کرده و خلفا را بهعنوان برادر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در دنیا و آخرت معرفی کرده است.

دراویش نعمت اللهی گنابادی همواره از مدافعین مذهب شاه نعمت الله ولی بوده و نه تنها شاه نعمت الله ولی بلکه تمام اقطاب ذکر شده در سلسله خویش را از مذهب تشیع میدانند، درحالیکه شاه نعمت الله ولی برادری و عقد اخوت پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) را منکر میشود و خلفا را بهعنوان برادر رسول خدا (ص) در دنیا و آخرت، معرفی میکند.

برخی تصوف را مکتبی مقدس و بر خواسته از زهد و معنویت صحابه پیامبر (ص) میدانند و صوفیان نخستین را از شاگردان و همراهان خاص الخاص ائمه اطهار (علیهم السلام) میدانند که حاملان اسرار ایشان بودند. ولی برخی دیگر تصوف را ساخت و پرداخته بانیان سقیفه و بنی امیه برای مقابله کردن با عرفان و معنویت ائمه اطهار (علیهم السلام) میدانند.

مولوی درحالی روایت مژده پایان ماه صفر را به شعر درآورده و آن را به پایان ماه صفر ربط داده که در حقیقت، این روایت از روی روایتی که پیامبر (ص) برای نشان دادن جایگاه ابوذر غفاری فرموده است، کپی برداری و پس از آن جعل شده است. اهل سنت این روایت را جعل کرده است، چراکه ابوذر از حامیان اصلی اهلبیت (ع) و اثبات چنین فضیلتی برای علمای اهل سنت گران تمام میشده است.

مولوی سخن منسوب به پیامبر (ص) را که می گوید: «هرکسی مرا به خروج ماه صفر بشارت دهد من او را به بهشت بشارت میدهم» را به صورت شعر درآورده است. علامه جعفری و مرحوم زرینکوب این شعر را برخواسته از روایتی جعلی و از اهلسنت میدانند. همچنین مرحوم زرین کوب معتقد است که مولوی در این شعر، نظر مذهب خود را بیان کرده است.

ازجمله ادعاهای صوفیه برای اصالت بخشی به تصوف، درویش خواندن پیامبر اکرم (ص) و منتسب کردن عقاید، آموزهها و انحرافات صوفیه به پیامبر اکرم (ص) است. متصوفه با چندین روایت، خرقه پوشی و سماع را به حضرت نسبت دادهاند. درحالیکه روایات مورد ادعای صوفیه در منسوب کردن انحرافات صوفیه به پیامبر اکرم (ص) یا از اهلسنت است یا جعلی و یا از طرف بزرگان صوفیه رد شده است.