افکار وهابیت
وهابیون تکفیری اموری همچون سفر برای زیارت قبور، تبرک به آثار صالحین، دعا نزد قبر، قرائت قرآن، مجلس ختم و ... را بدعت میدانند و کسیکه چنین کاری را بکند، لقب قبوری به او میدهند؛ اما با مراجعه به تاریخ مرگ ابن تیمیه و نحوه غسل و دفنش که شاگردان او نقل کردند مشخص میگردد مردم، بسیاری از همین کارها را در حق ابن تیمیه انجام دادند.
فرزندان نامشروع وهابیت، همان کسانیکه با نام اسلام و دولت اسلامی، اما به کام صهیونیسم جهانی، باعث بدنامی مسلمانان شدند و قتل و غارت و ویرانی، سوغاتی حضورشان در عراق و شام بود، فقط به دست مردانی از جنس اصحاب سیدالشهداء (علیهالسلام) باید از میان برداشته میشدند. مردانی که هرچند از عاشورای سال 61 هجری فاصله داشتند، اما از نهضت حسینی آموختند که هرگز زیر بار ذلت نروند و با خون خود، خدا را یاری کنند.
کیانی، کارشناس وهابی مسلک شبکه کلمه مدعی شده که ابن ملجم و یزید را نمیتوان کافر تلقی کرد! حال آنکه ادله و قرائن متعددی بر کفر آن دو ملعون دلالت میکند؛ طبق روایات موجود، دشنام دهندگان به امیرالمومنین کافر شمرده شدهاند، بنابراین به طریق اولی قاتلین ایشان و فرزندان مطهرش نیز در زمره کفار به حساب خواهند آمد.
ادله متعددی همچون آیه 64 سوره نساء، بر مشروعیت طلب استغفار و شفاعت از اولیاء الهی دلالت میکند؛ از همینرو مسلمان از صدر اسلام تاکنون، از اشخاص صالح، میخواستند که برایشان نزد خداوند متعال، شفاعت و استغفار کنند. بنابراین ادعای برخی از وهابیون معاصر مبنی بر عدم منفعت استغفار صالحین در حق دیگران، ادعایی باطل است.
از منظر شیخ جعفر کاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه)، ساخت قبه بر روی قبور اشخاص صالح و همچنین تعمیر مقابر ایشان، بدین جهت که از مصادیق تعظیم در برابر آن بزرگواران به حساب میآید و همچنین فواید ملموسی نیز به همراه دارد، امری مشروع، بلکه شایسته محسوب میشود.
برخلاف وهابیون که تبرکجویی به قبور اولیاء الهی را ممنوع اعلام کردهاند، مرحوم کاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه) ادله متعددی را در کتاب «منهج الرشاد لمن اراد السداد» بیان میکند که بهواسطه تمسک به آن ادله، میتوان مشروعیت تبرک جستن به قبور اشخاص صالح را اثبات کرد.
علم آموزی و یادگیری دانش، حق هر انسانی است، اعم از اینکه زن یا مرد باشد و ما نمیتوانیم با سلیقه و افکار شخصی خود گروهی را جواز یادگیری علم بدهیم و گروهی را منع کنیم و این همان چیزی است که امروزه وهابیها علیه زنان جامعه انجام میدهند و ایشان را از یادگیری بسیاری از علوم که نیاز جامعه بوده محروم میکنند.
دعا در کنار قبور اولیاء الهی و تبرک جویی به قبور ایشان امری جایز است که در شرع، مستندات زیادی برای آن وارد شده است و این امر در بین مسلمانان رایج بوده و هست؛ در این بین وهابیت با شرک خواندن این مساله کسانیکه این کار را انجام میدهند قبوری (قبر پرست) مینامند که به اعتقاد ایشان، این افراد مشرک هستند.
نامه مرحوم کاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه) به عبدالعزیز بن سعود (پادشاه وقتِ آل سعود)، منبعی محکم در جهت نقد آراء وهابیت بهحساب میآید. در بخشی از این نامه مهم، مسئله ارتباط اموات با عالَم دنیا اثبات شده است. مستمسک ایشان برای اثبات مسئله مذکور، روایات فراوانی است که در آثار محدثین اهل سنت نقل شدهاند.
تبرک، امری مشروع است که طلب برکت خدا بهواسطه شخص یا مکان مقدسی است، مشروعیت آن ثابت شده و همه مسلمانان بر آن اذعان دارند، و آنچه را که امروزه وهابیت ادعای آن را دارد و مردم را از تبرکجویی باز میدارد، بیدلیل است.
شیخ جعفر کاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه) میگوید: طبق نقل محدثین، پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله)، صحابه و تابعین، بارها به غیر الله قسم خوردهاند و مسلمانی که به غیر الله قسم میخورد، صرفاً به جهت تاکید بر مطلب مورد ادعایش این قسم را به زبان آورده، پس قسم به غیر الله را نمیتوان از اسباب شرک تلقی کرد، مگر آنکه توام با اعتقاد به الوهیت و ربوبیت غیر الله باشد.
قدرت خداوند نامحدود بوده و خداوند میتواند شمهای از قدرت خود را به برخی از بندگان بدهد، همانگونه به برخی از انبیاء و اولیاء داده است و ایشان به اذن خداوند مردگان را زنده میکردند و یا باد، کوه و جنیان و... به تسخیرشان درآمده بودند، حتی آنگونه که در روایات وارد شده است خداوند میتواند به برخی بندگان اذن دهد تا «کن فیکون» کنند.
بسیاری از عالمان اسلامی بر خلاف رویه وهابیت، طلب کردن چیزی از اموات را مشروع دانستهاند؛ چنانکه داود بن سلیمان نقشبندی از علمای سنی مذهب عراق، با استناد به ادلهای از قرآن، سنت و کلام علمای اسلامی درصدد اثبات مشروعیت درخواست کردنِ از اموات است.
داود بن سلیمان نقشبندی، عالم سنی مذهب قرن 13 هجری، از قائلین علم غیب اولیاء الهی بوده و در برخی از آثارش، ادله فراوانی را در جهت اثبات آگاهی اشخاص صالح از امور غیبی، بیان میکند. به باور وی، اولیاء الهی از امور غیبی مطلعند، ولیکن اطلاع ایشان ازغیب، استقلالی نبوده، بلکه منوط به اذن الهی است.