تصوف

گرایش مذهبی «ابنعربی»، یکی از مسائلی است که مورد اختلاف بین محققین بوده، ولی قرائن بسیاری بر این وجود دارد که او دارای گرایشات اهلسنت بود؛ از آن جمله میتوان به استناد وی به فعل معاویه در مسائل فقهی، اشاره کرد.

«شبلی» یکی از بزرگان متصوفه است که طبق منابع متصوفه، فقیه سنی مذهبی است که در شیوه سلوکی خویش، دارای اعمالی است که با تعالیم مکتب معصومین (ع)، ناسازگار است.

«ابنعربی»، در کتاب «الفتوحات» خویش همچون اهلسنت، قائل به عدالت صحابه شده؛ در حالی که آموزه عدالت صحابه، با آیات قرآن کریم معارض بوده و به این خاطر، شیعیان هیچ گاه ملتزم به چنین تفکری نشدهاند.

معروف کرخی، یکی از شخصیتهایی است که در انتساب جریان تصوف با اهلبیت (ع)، نقش اساسی دارد؛ این درحالی است که وجود تاریخی چنین فردی، قابل اثبات نیست.

سلسلههای صوفیهای همچون سلطان علیشاهی، افرادی همچون داوود طائی که پرورش یافته افرادی همچون ابوحنیفه هستند را بهعنوان اقطاب خویش معرفی کردهاند؛ این در حالی است که آنها با وجود اینکه در زمان معصومین(ع) زندگی میکردهاند؛ اما هیچگونه ارتباط علمی و معنوی از آنها با حضرات معصومین(ع) گزارش نشده است.

«ابنعربی» در کتاب «فتوحات» خویش، طبق مکاشفهای که از گروهی به نام «رجبیون» نقل کرده، اینچنین برداشت میشود که شیعیان را باطناًَ خوک دانسته؛ در حالی که اینچنین قضاوتهایی، با مکتب اهلبیت (ع) سنخیت ندارد.

منجیباوری، یکی از اصول همگانی در ادیان الهی و غیرالهی است؛ اما نباید این تصور اشتباه را در ذهن ایجاد کرد که ماهیت و حقیقت منجی مطرحشده در ادیان، یکسان بوده و همه ادیان فقط در نام منجی با یکدیگر اختلاف دارند، بلکه ویژگیهای منجی در ادیان نیز با یکدیگر متفاوت است.

فرقه صوفیه ذهبیه، قائل هستند که تمام اقطاب سلسله آنها شیعه بوده، در حالی که قرائن زیادی وجود دارد که بعضی از اقطاب آنها همچون احمد غزالی، قطعاً گرایشات اهلسنت داشته است.

نورعلی تابنده، تلاش کرده جلالالدین محمد بلخی (مولوی) را معتقد به مذهب شیعه معرفی کند؛ در حالی که با بررسی آموزههای بیان شده در کتاب مثنوی، و همچنین در فضای اعتقادی خانواده او، گرایشات بسیار هماهنگی، با اهلسنت مشاهده میگردد.

حضرات معصومین(ع)، بسیار به کسب علم و نوشتن علوم توصیه کردهاند؛ این در حالی است که متصوفه، به بهانههای مختلف، از کسب علم گریزان بوده و حتی عالمانی که جذب تصوف میشدهاند، بعد از مدتی کتابهای خود را از بین میبردند.

«نورعلی تابنده»، با انکار تنشهای شدید بین خاندان رسالت و غاصبان خلافت، تلاش کرده همسو با اندیشههای اهلسنت، حوادث بعد از وفات رسولخدا(ص) را تحریف کند.

بدلسازی، یکی از شگردهای مبارزاتی جریان باطل در مقابل جریان حق بوده، صوفیه با استفاده از این شیوه و بدل سازی چهرههایی با عنوان زنان عارفه و عدم نقل روایاتی که حاوی جایگاه عرفانی حضرت زهرا(س) است؛ باعث مهجور شدن جنبه عرفانی این بانوی با عظمت شدهاند.

محمداسماعیل صلاحی، مدعی قطبیت دراویش گنابادی، روز کریسمس را بهعنوان روز میلاد حضرت عیسی (ع) به مسیحیان تبریک گفته است، در حالی که این روز، طبق منابع اسلامی و مسیحیت، روز میلاد حضرت عیسی (ع) نیست.

نورعلی تابنده، برای توجیه دستبوسی که صوفیان به هنگام دیدن رفقای درویش خویش انجام میدهند، به بوسیدن دست حضرت زهرا (س) توسط رسول خدا (ص)، استشهاد کرده؛ در حالی که علت انجام این عمل، توسط رسول خدا (ص) اشتیاق ایشان به بهشت بوده و هیچ ارتباطی با رابطه مرید و مرادی ندارد.