تصوف

بعضی از طرفداران ابن عربی برای اثبات تشیع او به کتاب «المناقب» استناد کردهاند؛ در صورتی که از حیث کتابشناسی انتساب این کتاب به ابنعربی ثابت نیست، بدین خاطر نمیتوان برای اثبات تشیع او به این کتاب استناد کرد.

نورعلی تابنده قطب سابق دراویش گنابادی که خود را ولی خدا و صاحب علوم اهل بیت علیهمالسلام میدانست، کلامی را به امام حسین علیهالسلام نسبت داده که محققین، آن جمله را شعر شاعری عراقی میدانند، که در بین مردم به امام حسین علیهالسلام نسبت داده شده است.

عبارت «الطرق الى اللّه تعالى بعدد أنفاسالخلائق» عبارتی است که در آموزههای جریان تصوف و عرفان حلقه وجود دارد، در صورتی که این عبارت از طریق حضرات معصومین علیهمالسلام نقل نشده است و کلام بزرگان متصوفه میباشد.

مولوی در کتاب مثنوی خویش، حدیثی را به شعر در آورده که نه تنها منابع معتبر شیعه و اهلسنت آن را نقل نکردهاند؛ بلکه بعضی از عالمان اهلسنت به جعلی بودن آن اذعان کردهاند.

نورعلی تابنده «قطب سابق دراویش گنابادی» مدعی قطبیت و جانشینی معنوی امام زمان عجلاللهتعالیفرجه بود، در صورتی که از علم قرآنی و حدیثی بهره بسیار کم داشت؛ به همین خاطر نیز توانایی قرائت صحیح قرآن را نداشت و روایات حضرات معصومین علیهمالسلام را نیز اشتباه ترجمه میکرد.

در بین شیعیان روایاتی رواج پیدا کرده که با اندک پژوهشی، روشن میشود که آن سخن از حضرات معصومین علیهمالسلام صادر نشده است، یکی از این سخنان عبارت «من عَلَّمَّنی حَرْفاً فَقَدْ صَیِّرَنِی عَبْداً» است.

بعضی از بزرگان صوفیه، به خاطر داشتن گرایش به مکتب خلفا، قائل به شادی در روز عاشورا بودند و به خاطر این که از جانب شیعیان مورد طعن و مخالفت قرار نگیرند؛ دست به توجیهات صوفیانه برای شادی خویش زدهاند؛ در صورتی که این توجیهات با آموزههای حضرات معصومین علیهمالسلام معارض و ناسازگار است.

ملامتیه یکی از فرقهها و شیوههای سلوکی در بین متصوفه بوده که آثار سلوکی آنها هنوز هم در بین بعضی فرقههای تصوف وجود دارد، استاد مطهری این شیوه سلوکی را خلاف مبانی سلوکی حضرات معصومین علیهمالسلام دانسته است.

یکی از مهمترین انحرافات دو جریان صوفیه و شیخیه، ادعای نیابت خاصه برای بزرگان خود در عصر غیبت کبری است، در صورتی که طبق توقیع علی بن محمد سمری، باب نیابت خاصه در عصر غیبت کبری بسته است.

بهائیت و تصوف دارای آموزههای انحرافی بسیاری هستند؛ خداانگاری بزرگان، یکی از این آموزههاست که به هیچ وجهی با آموزههای اسلامی سازگار نیست.

مولوی دارای گرایشاتی به مکتب خلفا بوده و برای اثبات این امر میتوان شواهد بسیاری از «مثنوی» و «دیوان شمس»، پیدا کرد، به این خاطر سخن از تشیع او، سخنی گزاف و نادرست است.

متصوفه تلاش داشتهاند برای کسب مشروعیت دینی در جامعه شیعی، بزرگان خود را جزء مرتبطین حضرات معصومین علیهمالسلام نشان دهند، در صورتی که با اندک پژوهشی، نادرستی سخن آنها روشن خواهد شد.

ادعای بابیت یکی از انحرافاتی است که در جامعه اسلامی وجود داشته و بعضی از بزرگان تصوف همچون حلاّج و بعضی از بزرگان بابیت همچون سید علیمحمد باب، دچار این انحراف بودهاند؛ طبق روایات اینگونه انحرافات، نشاندهنده بطلان آن جریانها میباشد.

آیه تطهیر در شأن اصحاب کسا (حضرت فاطمه، امام علی، امام حسن و امام حسین علیهمالسلام) نازل شده، در صورتی که ابن عربی همه سادات را مصداق این آیه شریفه میداند.